99/09/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)/بازار مشتقه / موضوعشناسی بازار مشتقه بر اساس روایات
حدیث امروز، یکی از فرمایشهای درربار رسول مکرم اسلام صلواتاللهوسلامهعلیه است. حدیث در کتاب تحفالعقول و مجامع روایی دیگر است.
وقال صلى الله عليه وآله: «خياركم، أحاسنكم أخلاقا الذين يألفون ويؤلفون».[1]
حدیث بسیار با عظمتی است. تشخص انسان به اخلاق اوست. اخلاق شخصیت ساز است.
در آیه شریفه ﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾،[2] تشخص رسول مکرم اسلام به عنوان خطاب خاص و اخلاق با عظمت ایشان بیان شده است. ما در بحث اخلاق رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله قائل به این هستیم که اخلاق ایشان، چون میخواهد اسوه همه باشد در حد اعجاز است؛ و منافات ندارد یک چیزی در حد اعجاز باشد و قابل متابعت باشد. اخلاق نه تنها تشخص دنیا است، تشخص آخرت هم هست.
﴿وَ بِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ﴾،[3] که وصف انسانهای با تقوا است، باورشان به عنوان بهترین اخلاقشان در قیامت تمثل مییابد. و این تمثل خلق و خوی آنها میزان آنها را سنگین میکند؛ چون ﴿وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾،[4] چون وزن، حق است میزان هم، حق است و به جایی میرسد که ﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ﴾[5] ﴿فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ﴾.[6] کسی که موازینش سنگین باشد در زندگی کاملا رضایت بخش خواهد بود. فرمودند: ثقلت یعنی محاسن اخلاقی. پس کفه سنگین و وزن سنگین روز قیامت، به حسن اخلاق و مکارم اخلاق است.[7]
رسول مکرم صلی الله علیه و آله بهترینها را معرفی کردند. قانون حتمی است که زندگی برای برترینها است. ان شاء الله جزو برترینها و بهترینها باشیم. برترینها و بهترینها، در حسن خلق است. احاسن جمع أحسن است؛ یعنی بهترین شما و برترین شما، برترین شما از نظر اخلاق است. اخلاقاً جمع است و تنوین دارد و منوع است. تنویع هم کثرت کمی دارد و هم کثرت کیفی. درایت الحدیث، همین است. اخلاق، متعدد است.
خلق و خوهای گوناگون وجود دارد. بهترین شما از جهت اخلاق، کسانی هستند که هم الفت میگیرند و هم الفت میدهند، هم اهل ارتباط با دیگران هستند و هم اهل ارتباط گرفتن از دیگران هستند، هم دل مهربانی دارند و هم دل مهربانساز دارند، هم جذبه دارند و هم اهل جذب دیگران هستند. در یک جمله حضرت، حسن خلق را به مراوده و مرابطهی خوب گرفتند؛
این مراوده و مرابطه در سوره آل عمران آمده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾؛[8] و یکی از آیات عجیب سوره آل عمران است و این مرابطه، سبک زندگی در بندگی است؛ این مرابطه به الفت است؛ مرابطه با امام و با مرز و ثغور. رابطوا، یعنی رابطوا إمامکم.[9]
پس اولین رابطه، رابطه با خدا است. دومی با امام است و سومی با شخصی است که می خواهد به خدایش برسد؛ یعنی انسانها. این معنی این است که بهترین شما، بهترین از نظر اخلاق است. و آنها هم کسانی هستند که اهل ارتباطگیری هستند. وحشی نیستند، بلکه اهلی هستند، اهل انس هستند، زود انس میگیرند. دیدید گاهی از اوقات حیوانها زود اهلی میشوند، ولی برخی اگر هزاران سال هم با انسان باشند، اهلی نمیشوند. انسان اهل الفت و انس است. ان شاء الله جزء برترینها باشیم. پیام حدیث امروز هم، پیام بهترینها و برترینها است که این در بهترینها و برترینهای اخلاقی است و بهترین اخلاق، این است که انسان اهل انس و الفت باشد.
بحمد الله رب العالمین در مسائل بورس، سیر بحث تا اینجا آمد که ما اصل بازار بورس را مطرح کردیم و گفتیم بورس، بازاری است که معاملات مختلفی در آن است. اصل بازار را به ادله اربعه یا ثلاثه یا بیشتر ثابت کردیم که مشروعیت دارد و عقلایی است؛ گرچه جدید است که در آن سهام یا اوراق یا کالاهای مختلفی در آن عرضه میشود؛ ولی اینکه اصل بورس مشروعیت داشته باشد، دلیل بر این نیست که کلیه معاملاتش مورد صحه و تایید باشد. میتوانیم گزیده نظرمان را این گونه بگوییم که آنچه به نتیجه رسیدیم این است که بورس، اگر در آن کالای ممنوعه شرعی مانند خمر و موجودات نجس العین و سگ و خوک، معامله نشود و معاملات هم ربوی نباشد، معاملات در بورس مشروعیت دارد إلا ما خرج بالدلیل. و بورس، نقد بازاری است که در آن، ابزارهای مالی گوناگون مانند اوراق بهادار، سهام و اعتبارها و حتی کالاهای فیزیکی در یک لحظه و یک آن، معامله میشود.
میشود گفت: بورس، روانترین بازاری است که در آن، معاملات صورت میگیرد. در این بازار معاملاتی، گاهی اوقات کالاهایی که خرید و فروش میشود ،گاهی آنی و لحظهای است و گاهی کالاهایی است که بازار مشتقه و آتی است. یا اختیار معامله خرید و فروش میشود. در بازار مشتقه که علت اینکه به آن بازار مشتقه میگویند، این است که ارزش اوراق و کالاهایی که در آن است، مشتق از دیگر داراییهایی است که آنجا عرضه میشود؛ حالا داراییاش اوراق بهادار باشد یا شاخص اوراق و غیر آن باشد. بازار بورس بدون ریسک نیست؛ چنانکه نفس تجارت، بدون ریسک نیست. چون کسی که چیزی را میخرد، یا سود میکند یا ضرر و یا هیچ کدام. در ضرب المثلها داریم که تاجری که مقداری جربزه و شهامت تجارت داشته باشد سود میکند. بازار مشتقه با ابزارهای مالیاش روز به روز در حال تکثر و تنوع است؛ یعنی همین الآن که در سال 1442 قمری و در سال 1399 شمسی این بحث را میکنیم، شاید سالیان دیگر و ماههای دیگر، شقوق جدید بیابد که باید بحث شود.
معاملاتی که در بورس انجام میشود، گاهی نقدی است و آنی و لحظهای است؛ پولی میدهد و جنسی را میخرد؛ قبض و اقباضی رخ میدهد، ولو به صورت دیجیتالی و الکترونیکی و به قول امروزی ها با دستگاههای هوشمند یا با رباتها معامله انجام میشود. ما عرض کردیم معاملهگر، وکالت به کارگزار میدهد و او با بورس قرارداد امضا میکند. و همه اینها کارشان با دستگاههای دیجیتالی و با رایانه و رباتهای هوشمند است. هر کس که به لحاظ زمان متقدم و متاخر در معامله باشد، تاثیر دارد.
در بازار بورس، معاملات مختلفی انجام میشود؛ گاهی معاملات آتی است. حالا عبارتهای اینها را از خود قراردادهایشان خواهیم خواند. در قراردادهای آتی ملاحظه کنید؛ صحبت بازار مشتقه شد.
این عبارات از قوانین بورس است؛ این قانون، هم به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده و هم به تایید شورای نگهبان. میشود گفت که با توجه به اشراف ولی فقیه بر مبادلات بانکی و بورسی ایران، تایید ضمنی مشروعیت هم دارد؛ بعید نیست این را استفاده کنیم.
ماده1، بند11 از قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران:
«بازار مشتقه، بازاری است که در آن قراردادهای آتی[10] و اختیار معامله[11] مبتنی بر اوراق بهادار یا کالا داد و ستد میشود».[12]
قراردادی را الآن خرید و فروش میکند، یا اختیار معاملهای را الآن خرید و فروش میکند؛ حالا باید فروع این بحث شود که این خرید و فروش قرارداد یا اختیار معامله، به تعهد میگیرد یا ضمان است و یا پیماننامه ضمن عقد میگیرد؟
پس بازار مشتقه، بازاری است که در آنجا طبق قوانینی که سازمان بورس مشخص میکند، (که تشکیلات حقوقی با افراد حقیقی است) قرارداد آتی، خرید و فروش میشود. حالا میخواهیم بدانیم که با توجه به اینکه دستورالعمل سازمان بورس است، این قرارداد چگونه قراردادی است؟
همینجا یک مطلبی عرض کنیم که درست است که بازار بورس ایران را داریم بررسی میکنیم، ولی در مواردی بورسهای خارجی هم شبیه ما است؛ قطعا اگر شبیه به قوانین ما باشد آن قوانین را هم شامل میشود، مگر جاهایی که در بورس خارج، به عنوان نمونه کالاهای محرّم و ممنوعه را هم خرید و فروش کنند. سگ و خوک و شراب هم شاید خرید و فروش کنند؛ سود ربوی هم دارند که قطعا این معاملات، مورد تایید نیست.
پس در بورس، ما به این نتیجه رسیدیم که خودش بازاری است که معاملات مختلف در آن هست. اولین اتفاقی که میافتد این است که معاملهگر به کارگزار برای خریدهای مختلف وکالت میدهد؛ البته این خریدش شاید ناظرهای مختلف داشته باشد؛ به تعبیر اهل بورس، ناظر سهام داریم؛ ناظر بورس و ناظر شخصیتهای حقیقی و حقوقی داریم که در تشکیلات اداریشان، شاید نظارتهای مختلفی داشته باشد.
مثلا کسی پولی را در اختیار کس دیگری میگذارد، میگوید: برای من خرید و فروش بکن؛ البته از فلانی هم مشورت بگیر یا با نظارت فلانی باشد. میشود بگوییم این یک خرید و فروش مشروط به نظارت دیگری است که اگر روزی خرید و فروش مستقل کرد، شاید مانند جایی باشد که وکلا متعدد هستند. این صورتها هر کدام موضوعشناسی میشود.
بازار مشتقه در بورس، بازاری است که نه عین همین خرید و فروشها را بلکه نمونههای تحققی آن را در گذشته داشتهایم؛ تنها فرم عوض شده است.
دیروز روایاتی را از باب پنجم از ابواب أحکام العقود کتاب التجارة از وسائل الشیعة خواندیم و الآن چند روایت دیگر از این باب، بخوانیم. این باب را خیلی نیاز داریم.
محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى ، عن محمد بن الحسين ، عن محمد بن إسماعيل ، عن منصور بن يونس ، عن شعيب الحداد ، عن بشار بن يسار قال : «سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن الرجل يبيع المتاع بنساء (مدتدار میخرد) فيشتريه من صاحبه الذي يبيعه منه؟ قال: نعم لا بأس به ، فقلت له: اشتري متاعي؟ فقال: ليس هو متاعَك ولا بقرَك ولا غنمَك».[13]
بازار یعنی سودآوری؛ کسی که در بازار چند ساعت وقت می گذارد، برای این است که میخواهد سود کند و الا تلاش نمیکند.
وبإسناده عن محمد بن الحسن الصفار ، عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب ، عن محمد بن إسماعيل بن بزيع ، عن صالح بن عقبة ، عن يونس الشيباني قال: «قلت لابي عبدالله عليهالسلام: الرجل يبيع البيع، والبائع يعلم أنه لا يسوى والمشتري يعلم أنه لا يسوى إلا أنه يعلم أنه سيرجع فيه فيشتريه منه. قال: فقال: يا يونس ان رسول الله صلىاللهعليهوآله قال لجابر بن عبدالله: كيف أنت إذا ظهر الجور وأورثهم الذل، قال: فقال له جابر: لا بقيت إلى ذلك الزمان، ومتى يكون ذلك بأبي أنت وأمي؟ قال: إذا ظهر الربا يا يونس وهذا الربا فإن لم تشتره رده عليك؟ قال: قلت: نعم، قال: فلا تقربنه فلا تقربنه».[14]
روایت حسنه است. کسی خرید و فروش میکند و بایع و مشتری میدانند که بر میگردد و از همان فرد میخرد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله به جابر فرمودند که بر چه حالی آن زمان که جور ظاهر شود؟ جابر گفت: آن روز نباشم؛ فرمودند: زمانی که ربا ظاهر شود چه میکنی؟ حضرت فرمودند: اگر خود سود را خرید و فروش کردند سراغش نرو که ربا است.
این را کنار آن روایات دیگر خواندم که ببنید وضعیت خرید و فروش، چگونه باید باشد.
روایت ششم همین باب:
عبدالله بن جعفر في ( قرب الإسناد ) عن عبدالله بن الحسن، عن جده علي بن جعفر، عن أخيه موسى بن جعفر عليهالسلام «قال: سألته عن رجل باع ثوبا بعشرة دراهم، ثم اشتراه بخمسة دراهم أيحل؟ قال: إذا لم يشترط ورضيا فلا بأس» و رواه علي بن جعفر في ( كتابه ) إلا أنه قال: «بعشرة دراهم إلى أجل ثم اشتراه بخمسة دراهم بنقد».[15]
(شرط نگذارند، یعنی همدیگر را مسلوب الإختیار نکنند؛ اگر شرط نگذارند و راضی باشند اشکال ندارد. اینکه خود را مسلوب الاختیار نکنند، یعنی شرط نگذارد که باید حتما به من بفروشی. در معامله آتی هم همین طور است؛ یعنی آیا طرفین یکدیگر را مسلوب الاختیار میکنند یا سهام را به دیگری هم میتواند بفروشد؟ قطعا اگر قرارداد ببندد که اگر بگوید فقط خودش باید بخرد نه دیگری، اینجا جایی است که تأمل باید کرد.)
ده درهم مدتدار میفروشد و پنج درهم نقدی و بدون مدت همان را میخرد. میتوانیم بگوییم در معاملات بورس اگر قراردادی ببندند و مدتی را خرید و فروش کنند، جایز است یا خیر؟ طبق این روایات، اگر اختیار معامله را خرید و فروش میکنند و در بازار آتی و مشتقه که طرفین سهم یا کالای مدت دار را میخرند، در صورتی که خودشان را مسلوب الاختیار کنند، به گونه ای که حتما باید این معامله با این سود صورت بگیرد، این دارای اشکال است.
فرع جدید اینکه اگر کسی با دیگری معامله کرد و خودشان خود را مسلوب الاختیار نکردند، ولی در یک مغازهای یا مجلسی یا بازاری یا مکانی معاملهای صورت گرفت که هر آنچه آنجا انجام گیرد معامله لازم است، آیا این فرد، مسلوب الاختیار است یا خیر؟ یا ممکن است بگوییم خودشان خود را مسلوب الاختیار کردند. به نظر شیخ انصاری و سید یزدی صاحب عروه و بزرگانی از فقهای دیگر، اینجا باید بگوییم فیه وجهین. دو احتمال است: احتمال جواز و احتمال نفی جواز؛ احتمال اول، جواز است؛ چون که مبادله کتاب کردند و فکر میکردند دارای اختیار و خصوصسیات دیگر هستند، و احتمال دیگر اینکه نخیر؛ اصلا شرط ورود به این مکان این است که با لزوم باشد. حالا اگرطرفینی با علم به سلب اختیار، خودشان را مسلوب الإختیار کردند، آیا معامله جایز است یا جایز نیست؟ ما عرضمان این است که اشکالی ندارد؛ مانند این است که از اول کسی خودش را مسلوب الإختیار کند؛ البته به شرطی که نهی صریح موردی نداشته باشیم که شاید اینجا نهی صریح موردی داشته باشیم.
روایت دیگر برای ابن ابی عمیر است که صحیحه است.
باب ٦، باب انه يجوز لمن عليه الدين ان يتعين من صاحبه ويقضيه على كراهية ، وان يشتري منه ويبيعه ، وان يضمن عنه غريمه ويقضيه
محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن ابن أبي عمير، عن علي بن إسماعيل، عن أبي بكر الحضرمي قال: «قلت لابي عبدالله عليهالسلام: يكون لي على الرجل الدارهم فيقول: بعني بيعا اقضيك، فأبيعه المتاع ثم أشتريه منه وأقبض مالي، قال: لا بأس».[16]
میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم که پیش کسی چند درهم داشتم، آن شخص پیش من میآید و میگوید: برای من خرید و فروش کن، گفت: هم میفروشم و هم از او میخرم و مالم را میگیرم؛ حضرت فرمودند: لا بأس، اشکالی ندارد. البته شیخ رحمه الله در تهذیب هم این روایت را نقل کرده است.[17]
ما از این روایات تا به حال این استفاده میکنیم که خرید و فروش مدت با عدم سلب اختیار، اشکالی ندارد.
نمونه این روایات را زیاد داریم؛ در ابواب مختلفی هم مطرح شده است.
روایت دیگر:
وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عبدالله بن المغيرة، عن عبدالله بن سنان، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: «سألته عن رجل لي عليه مال و هو معسر، فاشترى بيعا من رجل إلى أجل، على أن أضمن ذلك عنه للرجل ويقضيني الذي لي؟ قال: لا بأس».[18]
این روایت معلوم است که سودآوری دارد؛ طلبی از کسی دارد که آن شخص توانایی پرداخت آن را ندارد؛ چیزی به او مدتدار میفروشد و مدت را خرید و فروش میکند که حضرت فرمودند: اشکالی ندارد.
به عبارت بهتر همان اصطلاحی که در برخی روایات داریم و دیروز هم اشاره کردیم، آیا معامله عینه جایز است یا جایز نیست؟ کسی کالایی دارد این کالا را به قیمتی بفروشد و دوباره به قمیتی متفاوت از قیمت اول بخرد؛ کالایش را با مدت بفروشد و بیمدت با مبلغ کمتری خودش یا دیگری بخرد؛ این معامله جایز است یا خیر؟
همانند معاملات آتی در بازار مشتقه است. یا مانند اختیار معامله است که طرفین توافق میکنند جنسی را بگیرند و در تاریخ مشخصی تحویل و تحول داده شود. و جالب است که در بورس این اتفاق میافتد که گاهی اصلا کالایی نیست؛ آیا این جایز است یا خیر؟ اگر چیزی مالیت داشته باشد، مانند کالا است یا خیر؟
این روایت را هم ملاحظه بفرمایید. روایات هر دو گروه را عرض میکنیم، برای اینکه بتوانید داوری داشته باشید:
وعنه، عن صفوان بن يحيى، عن منصور بن حازم قال: «سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن الرجل يكون له على الرجل طعام أو بقر أو غنم أو غير ذلك، فأتى المطلوب الطالب ليبتاع منه شيئاً؛ قال: لا يبيعه نسّياً، فأما نقدا فليبعه بما شاء».[19]
نسیه نفروش؛ اما نقدی خواستی بفروش! ما میتوانیم بگوییم معاملات آنی در بورس صحیح است، ولی معاملات آتی در بورس اشکال دارد؟ طبق این روایت، باید این حرف را بزنیم.
پس تا حالا چند شق مسئله شد:
قسم اول: آنی صحیح و آتی باطل باشد.
قسم دوم: آتی را دو قسم کنیم: یا آتی با اختیار صحیح است و آتی بدون اختیار صحیح نیست.