99/08/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه/مسائل بورس /ادله اربعه بر مشروعیت وکالت در بورس
«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ عَرَّفَ اَللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي اَلْجَنَّةِ»[1]
چون در ایام متعلق به حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) هستیم و ایام ورود حضرت به قم است و ایامی که قمیها متبرک و متیمن به قدوم مبارک حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) میشوند و شأنیت خاص حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بروز پیدا میکند و یکی از شئون خاص ایشان، همین حوزه علمیه قم می دانیم. الحمد لله رب العالمین، حدیث امروز را از امام صادق (علیهالسلام) انتخاب کردیم. و صدور این حدیث، از امام صادق (علیهالسلام) را از مصادیق اعجاز میدانیم. و صدور این حدیث، از معجزههای باقی امام صادق (علیهالسلام) است. و صدور این حدیث هم، برای شخصیت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) است. اینها همه نشانههای شخصیت تعظیمی ایشان است. روایت در بحار، ج57، ص216 هست. در وسائلالشیعة هم هست.
«إن لله حرما وهو مكة، وإن للرسول حرما وهو المدينة، وإن لأمير المؤمنين حرما وهو الكوفة، وإن لنا حرما وهو بلدة قم، وستدفن فيها امرأة من أولادي تسمى فاطمة فمن زارها وجبت له الجنة. قال الراوي: وكان هذا الكلام منه قبل أن يولد الكاظم عليه السلام»[2]
روی عن ابی عبدالله (علیهالسلام) فقال (صلواتاللهوسلامهعلیه): «إن لله حرما و هو مکة»؛ خدا حرمی دارد که مکه است؛
«و إن للرسول حرما و هو المدینة»؛ رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله) حرم و نقطه امنی دارند که مدینه است؛
«و إن لأمیر المؤمنین (علیهالسلام) حرما و هو الکوفة»؛ حرم امن امیرالمؤمنین هم کوفه است؛
«و إن لنا حرما و هو بلدة قم»؛ این تعبیر «لنا»، یعنی برای ما اهل بیت؛ بعد از حضرت امیرالمؤمنین سرالأنبیاءوالمرسلین (علیهالسلام)، اهل بیت (علیهمالسلام) هم دارای حرم هستند؛ حرم ما شهر قم است. در روایات داریم «عشّ آل محمد»[3] (صلواتاللهوسلامهعلیهمأجمعین»، جایی که معیشت اهل بیت (علیهمالسلام) آنجا است. عیش و معیشت زندگی با آسایش و آرامش است.
«و ستدفن فیها إمرأة من أولادی تسمی فاطمة».
اِخبار اینجا است؛ در این شهر، زنی از اولاد من مدفون میشود که اسمش فاطمه است.
«فمن زارها وجبت له الجنة»؛ کسی که ایشان را زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود. میشود بگوییم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) صاحب الجنة است.
جالب اینجا است که «قال الراوی و کان هذا الکلام منه قبل أن یولد الکاظم (علیهالسلام)»؛ قبل از این که امام کاظم (علیهالسلام) متولد بشود، این مطلب را فرمودند. برای همین عرض کردم از مصادیق اعجاز قولی و فعلی ائمه (علیهمالسلام)، همین روایت است. قبل از اینکه پدر متولد شود، حکایت دختر این پدر و مضجع او شهری است که آن شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) است.
چند مطلب عرض کنم:
اعزه من، قدر قم را بدانید. اینکه خدا به ما توفیق داده گرد شمع وجود حضرت جمع شدیم؛ رب أنعمت فزد. فله الحمد و له الشکر؛ شکرگزار باشیم. حضرت ما را پناه داده است. به شهری آمدیم که حرم اهل بیت (علیهمالسلام) است.
منظور بنده این است که با شکر عملی قدردان باشیم؛ چون معنای شکر نعمت، یعنی نعمت را در جایی که هست، از آن استفاده کنیم. و شکر عملیمان هم به این باشد که انشاءالله ما هم با شما شریک باشیم، حد اقل روزی یک مرتبه سلام به حضرت بدهیم و این را نهادینه کنیم. تقاضا میکنم هر کس این بحث را میشنود و در جریان این سخن قرار می گیرند، در زندگی خود سلام به حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نهادینه کنند؛ به خصوص قمیها و بالاخص طلاب و فضلا که به برکت حضرت میگویند و میشنوند و تحلیلهای علمی دارند. رب أنعمت فزد.
اینکه بعد از سلام به حضرت، ببینیم علاوه بر اینکه تکوینا به برکات حضرت زنده هستیم و کارهای ما در پناه و رؤیت و مرئی و منظر حضرت است و تشریعا هم خود را در مرئی و منظر ایشان قرار دهیم. ما به اختیار خودمان میگوییم، غیر از شما کسی نداریم و شما هم در دنیا و هم در آخرت دستگیر ما باشید.
شأنیت حضرت در آخرت مخصوص است. به حضرت خاضعانه و خاشعانه و عبیدانه و بردگانه عرض کنیم که: «فلا تسلب منی ما أنا فیه».[4] آنچه ما در آن قرار گرفتهایم، از ما سلب نشود تا مراحل بعدی را بتوانیم انشاءالله بپیماییم.
رزقنااللهإیاناوإیاکم کمالاتی که در پناه حضرت کسب کنیم. الحمد لله رب العالمین.
در مباحث مشروعیت بازار بورس، روایت عروه بارقی را محضرتان عرض کردیم. و ما نمونههای فراوانی از این گونه روایات داریم که ائمه ما علیهمالسلام بحث وکالت را و به خصوص وکالت در این دو موضوع را، یکی بحث معاملات بالمعنی الاخص و خرید و فروش و یکی هم بحث عقود را فرمودند که بالمعنیالأعم است. حضرات معصومین (سلاماللهعلیهمأجمعین) نهادینه کردند. من یکی دو روایت دیگر عرض کنم:
صاحب وسائل در ج11، کتاب الحج، أحکام الدواب فی السفر، باب 23 چند حدیث نقل میکنند که بعضیهایش را جزء ادله مشروعیت خرید و فروش بورس میدانیم؛ چون ما بورس را از مقوله وکالت میدانیم. قراردادهای بورس، قراردادهای وکالتی است؛ هر چند اسم وکالت را نمیآورند؛ ولی خرید و فروش را به دیگری تفویض میکنند.
روایت هم صحیحه است.
٣ ـ وعن ابن فضّال، عن صفوان الجمّال قال: «أرسل إليّ المفضّل ابن عمر أن اشتر لأَبي عبدالله ( عليه السلام ) جملاً، فاشتريت جملاً بثمانين درهماً، فقدمت على أبي عبدالله ( عليه السلام ) ...»[5]
صفوان جمال معتبر و ثقه است. کارواندار بود. مردم را از این شهر به شهر دیگر منتقل میکرد.
مفضل هم از اصحاب ثقه و با عظمت امام صادق (علیهالسلام) است و صاحب توحید مفضل است که جای بحث و دقت دارد.
ایشان میگوید: حضرت امام صادق (علیهالسلام) مفضل را نزد من فرستادند و گفتند برو پیش صفوان جمّال برای حضرت امام صادق (علیهالسلام) یک شتر بخر. ایشان هم می گوید که به هشتاد درهم شتری را خریدم و به سراغ امام صادق (علیهالسلام) رفتم.
من از این روایت، دو مطلب استفاده میکنم: یکی، وکالت در تجارت و دیگری، توکیل در توکیل. کسی را فرستادند که پیام برساند که به صفوان، بگو شتری برای من بخرد. میشود بگوییم: حضرت پیام دادند و کار را به صفوان واگذار کردند. گویا حضرت به مفضل وکالت دادند تا او کار را به صفوان واگذار کند؛ یا به عبارتی پیام را به وسیله مفضل رساندند؛ در عین حال وکالت در توکیل، چه نفس وکالت باشد، دلیل بر تأیید قراردادها و معاملات میشود. کسی با دیگری قرارداد ببندد و کارش را به دیگری واگذار کند، اشکالی ندارد.
باز نمونه دیگر همین مورد بوده یا مورد دیگری باشد، معلوم میشود که حضرت مکرر به صفوان برای خرید و فروش شتر مراجعه میکردند؛
این، حدیث چهارم این باب است:
وعن الحجّال، عن صفوان قال: «قال لي أبو عبدالله ( عليه السلام ): اشتر لي جملاً وليكن أسود، فإنّها أطول شيء أعماراً، ثمّ قال: لو يعلم الناس كنه حملان الله على الضعيف ما غالوا ببهيمة».[6]
شتر سیاه بخر که عمرش طولانیتر است.
جا دارد در روانشناسی رنگ ها بررسی شود. حضرت در مورد رنگهای در شترها فرمودند: این شتر، عمرش بیشتر است. یکی از اطبای دامپزشک میگفت: رنگ در گاوها هم باعث خصوصیات لبنی و گوشتی آنها هم میشود. در تفسیر هم سوره بقره را بحث میکنیم گاو بنیاسرائیل بهترین رنگها را داشت.[7] امروز دامپزشکان هم میگویند رنگ گاو بنی اسرائیل که بین قهوهای و سرخ است، شیر این نوع گاو، جزو بهترین شیرها است.
اینجا هم حضرت فرمودند: در میان شتران، شتر کبود و سیاه عمرش بیشتر است. و فرمودند این شتر را برای من بخر.
روایات، حسابشده محضرتان تقدیم میشود. اینجا خرید و فروش مقید شده به اینکه سیاه رنگ باشد. به عبارت بهتر قرارداد، قرارداد مقید است. در روایت دیگری هم همین ولیکن اسود فإنها أطول شیء أعمارا را داریم.
(إشتَر)هایی که در روایات مختلف داریم که حضرات معصومین اجازه خرید به افراد مختلف دادند، ملاحظه کنید.
میتوانیم استفاده کنیم که بورس هم قراردادهایی که در آن بسته میشود، معتبر است.
ما اعتبار این قراردادها را به ادله اربعه ثابت میدانیم؛ گرچه ما اجماع را حجت نمیدانیم؛ اما بنابر نظر کسانی که اجماع را حجت میدانند؛ شخصیتی مانند علامه در تذکره و بعضی از کتابهایشان برای مشروعیت وکالت، قائل به اجماع شدند.[8] هر چند ما اجماع را به عنوان دلیل مستقل نمیدانیم؛ ولی کسانی که اجماع را دلیل مستقل میدانند، میتوانند به اجماع هم استناد داشته باشند.
اشاره به برخی ادله قرآنی مشروعیت قراردادها و وکالت میکنیم؛ چه در بورس و چه غیر آن.
این آیه سوره توبه را ملاحظه بفرمایید:
﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا ...﴾[9]
عرض ما این است که از این (والعاملین علیها)، جواز وکالت قابل استفاده است.
مرحوم علامه حلی رضواناللهعلیه، در کتابهایشان - بخصوص کتاب آیاتالأحکام را ملاحظه کنید - ایشان نظرشان این است که «عاملین علیها» دلیل بر جواز وکالت است.[10] کسی که به جای فقرا برای فقرا میگیرد و به دست فقرا میدهد، این واسطه زکوات در مصارف آنها است. از این عاملین علیها بحث وکالت فهمیده میشود.
عنایت دارید که ما در مباحث گذشته، عنوان حقیقی و حقوقی را گفتیم و قائل به مشروعیت حقوقی مانند حقیقی شدیم. میشود اینجا بگوییم که «عاملین علیها»، شخصیتهای کارگزار حقوقی هستند که در خدمت افراد حقیقی هستند که فقرا و مساکین مثلا باشند؛ یعنی از این آیه، هم شخصیت حقوقی قابل استفاده است و هم شخصیت حقیقی قابل استفاده است.
بحمدالله ما نظرمان این است که آیات و ادله قرآن، کاملا بحث قراردادها را تایید میکند و اگر جز این آیات نداشتیم، همین برای اثبات مشروعیت قراردادهای بورس که به نحو وکالت انجام میشود، کافی است.
آیه شریفه دیگری که قابل استناد است:
کهف، آیه19 که ظاهرا آیه وسط قرآن است.
﴿فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ﴾[11]
اصحاب کهف علیهم السلام، بیدار شدند - و از مصادیق اعجاز قرآن و نشانه معاد است – عده ای به دیگری وکالت دادند، با پولهایی که در اختیار داشتند، یکی را داخل شهر فرستادند، گفتند برای ما غذا بیاورید.
این آیه هم کاملا مربوط به بحث وکالت است که مشروعیتش ثابت میشود.
آیه دیگر که میتوانیم از آن استفاده کنیم و اینجا دیگر صحبت قرارداد نیست، بلکه صحبت نفس وکالت و واگذار کردن کار به دیگری است، یا به قول مرحوم صاحب جواهر استنابه است. تفویض کار به دیگری است:
یوسف نبی (علیهالسلام) در سوره یوسف آیه 93 فرمودند:
﴿اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا﴾[12]
حضرت یوسف (علیهالسلام) به برادرانشان وکالت دادند که پیراهنشان را برای پدر ببرند و بر چشمشان بیندازند تا بینایی اش برگردانند. نورانی شود. یأت بصیرا هم خودش حرفهای مختلفی دارد.
این آیات دلیل بر مشروعیت وکالت است.
و روایات هم محضرتان گفتیم.
در باب نکاح هم ما نمونههای مختلفی داریم که قرار داد نکاح به وکالت انجام میشود. و حتی اگر الآن آماری از نکاحهای وکالتی و نکاحهای غیر وکالتی بگیریم، عرض ما این است که نکاح غیر وکالتی در اقل است. اکثر اینها به وکالت انجام میشود؛ یا میخواهد تبرکا کسی بخواند، یا نمیتواند انجام دهد و به دیگری در اجرای صیغه عقد، وکالت می دهد. وکالت، یک مشروعیت خاصی دارد.
حتی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به یکی از اصحاب وکالت دادند که میمونه را برای ایشان عقد کند.[13] این هم، قضیه شخصیه در بحث وکالة النبی (صلواتاللهوسلامهعلیه) است.
ما در مشروعیت وکالت شکی نداریم. و روایات مختلف داریم که امام صادق (علیهالسلام) حتی در کارهای شخصی، دیگران را وکالت میدادند. و ائمه دیگر (علیهمالسلام) هم در نقلهایی که از ایشان شده است، وکالت تثبیت شده است.
دلیل اجماع هم علامه و دیگران قائلند که اجماع هم بر وکالت اقامه شده است.
آیا وکالت، همان نمایندگی است یا خیر؟ ما الآن آنچه مورد بحثمان است، وکالت در خرید و فروش است؛ بله اگر روزی وکالت عامه مدنظر بود، در فقه سیاسی هم باید بحث شود، نمایندگیها چه مشروعیتی دارند؟ مشروعیت نمایندگیها هم به وکالت است. آنجا میتوانیم از وکلای امام هادی و امام عسکری (علیهماالسلام) و فرمانهایی که صادر میکردند، هم بحث کرد.
اما نسبت به دلیل عقلی، آنچه ما به نتیجه رسیدیم این است که به دلیل عقل هم، وکالت قابل اثبات است. (به این بیان):
1) انسان بما هو انسان، شخص حقیقی نیازمند است. مخلوق، نیازمند است. تنها موجودی که بینیاز است، خداوند است. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾.[14] غنی حمید، حضرت حق است و همه جز خدا، نیازمند هستند از جمله انسان.
2) انسان در رفع نیازهایش خودش به تنهایی نمیتواند نیازش را رفع کند؛ یعنی محتاج به معاونت و مساعدت است. ﴿تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى﴾.[15] یعنی تعاون باید به برّ باشد. پس با این دو مقدمه که یک. انسان نیازمند است. دو. انسان تنها نمیتواند نیازهایش را رفع کند و باید انسان در کارهایش کمک بگیرد و کارهایش را به دیگران واگذار کند.
عقل با توجه به این دو مقدمه می گوید: چون انسان نمیتواند، باید کمک بگیرد. این کمک گرفتن یعنی مشروعیت عقلی وکالت.
نقل کلام در مورد مسئله مستحدثه بورس میکنیم؛ ما هستیم و بورس، عدهای تخصص و تعهد در معامله دارند و عدهای دیگر سرمایه دارند، ولی تخصص ندارند. اینها برای رفع نیازشان قراردادهایی می بندند و نیازهایشان را به وسیله آنها برطرف میکنند؛ چنانکه در زمان قدیم حاجت به اجناسی داشتند، اجناسی را می دادند و اجناسی را می گرفتند.
اما در اینکه وکالت عقد است و یا ایقاع، اکثرا عقد میدانند که نیاز به ایجاب و قبول دارد. مرحوم صاحب جواهر هم نظرشان عقد بودن است؛[16] ولی صاحب عروه در برخی کلماتشان استفاده میشود که تأملی بر نظر مشهور دارند و میگویند: شاید وکالت از ایقاعات باشد و نیاز به قبول نداشته باشد.[17]
بحث دیگر اینکه آیا وکالت به معاطات هم برگزار میشود یا خیر؟ و به کتبی بودن برگزار میشود یا خیر؟ انشاءالله برای جلسه آینده باشد.
خلاصه بحث ما این است: ما قراردادهای بورس را تحت عنوان وکالت میدانیم. و این قراردادها هم که اسمش را وکالت در خرید و فروش میگذاریم، اعتبار قرآنی و روایی و اجماعی و به دلیل عقل دارد؛ یعنی ادله اعتبار وکالت در بورس به ادله اربعه، یا به نظر خودمان ادله ثلاثه استنباط، معتبر میدانیم.