99/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه/مسائل بورس /استدلال به اطلاق ادله حرمت اذلال مؤمن برای مشروعیت بورس
بحمدالله رب العالمین خدا را شاکریم که بعد از ایام عزاداری صفر در ماه ربیع هستیم. «السلام علیک یا ربیع الانام».[1]
اولین جلسه شروع درس فقه بعد تعطیلات است و روز چهارشنبه هست. هر چند هر روز حدیث اخلاقی خوانده میشود ولی حدیث اخلاقی این روزهای چهارشنبه، معمولا بیشتر و گستردهتر است.
حدیث امروز در کتاب شریف بحار است. البته حدیث معراج را دیگران هم نقل کردند.
احادیث معراجیه خیلی قابل دقت است. گاهی در نوشتههایمان و گفتههایمان آوردهایم که هر کس سفرنامهای دارد. سفرنامه رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله احادیث معراج است. ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى﴾[2]
نادیدنیها را به حضرت نشان دادند ناگفتنیها را به حضرت گفتند. گوینده هم حضرت حق تبارک و تعالی است. حدیث امروز حدیث قدسی است. در حدیث معراج است:
«یا احمد هل تدری أی عیش أهنأ و أی حیات أبقی؟ قال اللهم لا، قال: أما العیش الهنئ فهو الذی لا یفتر صاحبه عن ذکری و لا ینسی نعمتی و لا یجهل حقی، یطلب رضای فی لیله و نهاره وأما الحياة الباقية فهي التي يعمل لنفسه حتى تهون عليه الدنيا وتصغر في عينه، وتعظم الآخرة عنده، ويؤثر هواي على هواه ويبتغي مرضاتي ويعظم حق عظمتي ويذكر علمي به، ويراقبني بالليل والنهار عند كل سيئة أو معصية»[3]
قال الله تبارک و تعالی: یا أحمد، خطاب خاص است. احمد صلی الله علیه و آله اسم آسمانی رسول مکرم اسلام است. یعنی هیچ کس از ایشان پسندیدهتر، بالاتر و بهتر وجود ندارد. بهترینها و برترینها است. یا احمد را خطاب به برترین و بهترین کسی میدانیم که بهترین اسمای سیر و سلوکی دارد. یعنی احمد هم اسم است و هم وصف است. آن هم وصفی که در وزن أفعل التفضیل است. خود وزن أفعل التفضیل برتری را میرساند.
پس حدیث معراج سفرنامه آقا رسول الله است. گوینده حضرت حق، و شنونده رسول مکرم صلوات الله و سلامه علیه است.خطاب هم به رسول مکرم اسلام است و سؤال هم سؤال سبک زندگی و وضع زندگی انسان است.
حضرت حق فرمودند: یا أحمد هل تدری أی شیء أهنأ و أی حیاة أبقی؟
میدانی کدام زندگی آسایشش بیشتر است و کدام زندگی دوامش بیشتر است؟ موضوع حدیث سبک زندگی است. ما احادیث سبک زندگیمان مظلوم واقع شده و باید ترسیم شود. مقداری بیشتر به مباحث اخلاق سیر و سلوکی پرداخته شود.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله ادب به خرج دادند و عرض کردند: قال اللهم لا. خدایا نمیدانم. اولین دستورالعمل سبک زندگی برای ما که با علوم سر و کار داریم الحمد لله این است که خیلی عجب ما را نگیرد. طوری نباشد که لا أدری در کلام ما نباشد. عربها یک ضرب المثل دارند میگویند: لا ادری نصف العلم.
عالم هرچه عالم باشد باز در محضر حق جاهل است و هیچ نمیداند. رسول مکرم اسلام فرمودند اللهم لا. نه من نمیدانم. اگر هم برخی مراحل را میدانند که میدانند در مقام معرفت تامه باید انسان اینگونه باشد. پس اولین نکته تربیتی که استفاده میکنیم این است که باید تمرین عملی لا ادری کنیم. در خیلی از جاها بگوییم نمیدانیم.
خدا رحمت کند حضرت امام رضوان الله علیه و مرحوم آیت الله بهجت از این دو بزرگوار شنیده داریم که بارها سوال میکردند حضرت امام رحمه الله میگفتند باید مراجعه کنم بعد جواب بدهم. و حضرت آیت الله بهجت چند مورد را شاهد بودم که فرمودند نمیدانم. و این طریقه سیر و سلوک بزرگان است که در این حدیث قدسی تجلی دارد.
بعد از اینکه رسول مکرم صلی الله علیه و آله فرمودند خدایا من نمیدانم کدام زندگی آسایش او بیشتر است و کدام زندگی گواراتر و بقایش بیشتر است. گوینده حضرت حق و شنونده رسول مکرم اسلام قال الله تبارک و تعالی: اما العیش الهنیء فهو الذی لا یفتر صاحبه عن ذکری. زندگی گوارا، عربها وقتی میخواهند تشکر کنند و تعارف و ترغیب کنند میگویند مرحبا بکم هنیئا لکم.
حضرت حق فرمودند: عیش هنیء فهو الذی لا یفتر صاحبه عن ذکری آن است که صاحب این زندگی از ذکر من خسته نمیشود، فتور پیدا نمی کند، سست نمیشود.
یعنی کسی که سبک زندگی گوارا دارد مأنوس با ذکر خدا است. ﴿أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾.[4]
و لا ینسی نعمتی صاحب عیش هنیء نعمت من را فراموش نمیکند.
﴿وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾.[5] چقدر ما الآن در نعمتهای مختلف هستیم. نعمت مرا فراموش نمیکند. این هم خصلت دوم.
خصلت سوم: و لا یجهل حقی: هیچ موقع جاهل و نادان به حق من نیست. معرفت دارد. بیمعرفت به حق من خدا نیست.
این هم خصلت سوم برای عیش هنیء.
خصلت چهارم: یطلب رضای فی لیله و نهاره.
در شبانه روز دنبال رضایت من است. تمرین کنیم در حال ذکر باشیم. در حال بیان نعمت باشیم. در حال قدردانی حق الله باشیم. در حال تمرین رضایت الله باشیم.
میدانید اینکه انسان خدا را از خودش راضی کند مرحله اولیه رضا است. مرحله عالیه و نهایی رضا این است که خودش از حضرت حق راضی باشد. این هم خصلت چهارم برای رضای هنیء
و اما الحیاة الباقیة
ولی حیات دائمی چیست؟ خیلی تعبیر عجیبی است.
حضرت حق فرمود: و هی التی یعمل لنفسه حتی تهون علیه الدنیا و تصغر فی عینه؛
کسی که دارای حیات همیشگی است که میخواهد باقی باشد. ﴿مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ﴾[6]
حضرت حق فرمودند: این برای خودش کار میکند. بدترین انسانها کسی است که برای دیگری کار میکند و بدتر از آن کسی است که آخرت خود را به دنیای دیگری میفروشد.
و هی التی یعمل لنفسه برای خودش کار انجام میدهد مراقب خودش است برای نفسش برنامه دارد تا جایی که دنیا بر او سست شود. کاری کند که سود دنیایی و آخرتی داشته باشد. و تصغر فی عینه دنیا در چشم او کوچک شود.
امام سجاد علیه السلام در یکی از دعاهای خود گفتند خدایا به من توفیقی بده دنیا در چشم من کوچک و تو بزرگ باشی. گویا حضرت حق میخواهد این را به پیامبرش بگوید.
و تعظم الآخرة عنده؛ آخرت در چشم این فرد بزرگ است. الآن یکی از آسیبهایی که زندگیها دارد این است که دنیا برایشان جلوهگری بیشتری دارد تا آخرت.
و یؤثر هوای علی هواه. خیلی تعبیر عجیبی است. در زندگی با آرامش فرمودند رضای من را بطلب. در زندگی دائمی میفرماید هوای مرا بر هوای خود مقدم کند. هوای من را بر هوای خودش ایثار کند. نه اینکه خودش بی هوا است. نه خودش هم اهل انتخاب است. اما انتخاب الهی را مقدم میدارد. همه اینها نیاز به توضیح مفصل دارد اما چون حیفم میآید بعضی از این فرازها را رد بشویم سبک زندگی عجیبی است که برای همه ما میطلبد برنامهریزی کنیم.
و یبتغی مرضاتی.
حالا که هوای مرا بر هوای خود مقدم داشت خصلت بعدی این است که رضای مرا انتخاب میکند. میتوان گفت این رضایت در اینجا این است که رضایت خدا را طوری انتخاب کند که خودش بیرضا میشود. مقام تسلیم و تفویض و رضا.
مرحله بعدی: و یعظم حق عظمتی
حق عظمت من را تعظیم میکند. و یذکر علمی به. این که میداند کارهای او را میدانم یادآوری میکند.
بعد از مقام رضایت، مقام تعظیم حق عظمت است. آنجا علم به حق بود اینجا تعظیم حق در حیات دائم است.
بعد حضرت حق فرمود علم من به خودش را یادآوری میکند. میداند که عالم محضر خداست و نباید در محضر خدا او را معصیت کند.
این جمله بعدی خیلی مهم است که من و شما ان شاءالله برای این فراز بعدی برنامهریزی کنیم:
و یراقبنی باللیل و النهار عند کل سیئة أو معصیة
در شب و روز از من مراقبت کند و بداند که حق عبودیت و خالقیت و الوهیت است. در هر شب و روز نزد هر گناه و بدی و بلایی مرا یاد کند. در حال مراقبت باشد.
انسانی که در حال مراقبت باشد و کشیک نفس بکشد هست که هست. نفس به جایی رسانده که فانی نیست و باقی است. باقی به بقای الهی. ﴿وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ﴾.[7]
حدیث طولانی است. این بخش که مربوط به سبک عالمانه و عارفانه انسان هست گفتیم.
میشود بگوییم اولین سبک زندگی ما این است که ان شاء الله برویم به سراغ عیش أهنأ و حیات ابقی. یعنی بهترین زندگیها و زندگی همیشگی با مراقبت بر ذکر خدا و شناخت قدر او، کسب رضایت او است. ان شاءالله کاری کنیم که برای دنیا و آخرتمان مفید باشد. اگر آخرتطلب بودیم خوب است.
چون انسانها یا دنیا طلب و یا آخرت طلب و یا مولا طلب هستند. اگر مولا طلب باشیم زندگی با آرامش و همیشگی را خواهیم داشت.
ان شاء الله در مراقبه و محاسبه باشیم. و برنامه مراقبه هم این است که شب که میشود چند لحظهای قبل از خواب محاسبه و محاکمه نفسانی داشته باشیم امروز چه کردیم و چه کارهایی برای خدا انجام دادیم. اگر ما شب و روز را متعلق حضرت حق کنیم میتوانیم بگوییم ذرهای معرفت به او پیدا کردیم. گرچه «ما عبدناک حق عبادتک و ما عرفناک حق معرفتک».[8] نمیتوانیم حق معرفت و عبادتش را انجام دهیم اما بگوییم خدایا همین که خودت دادی در محضر خودت ارائه میکنیم.
برخی بچههای شیرینزبان که مقداری به خودشان رسیدند گاهی بابا پول به اینها میدهد میروند با این پول شکلاتی و آجیل میخرند و اول به بابا میدهند. از خودش به خودش میدهند. ما در محضر حضرت حق طفل مؤدب و شیرینزبان و شیرینکاری باشیم که این شیرین کاری را داشته باشیم. بگوییم خدایا برای خودت است. برای تو آوردیم آنچه خودت عنایت کردی.
این باعث میشود ان شاء الله اعمال و رفتار ما باقی باشد و ان شاء الله زندگی خوش و خرم و الهی داشته باشیم. رزقنا الله ایانا و ایاکم. ان شاء الله زندگی اخلاقمدارانه و شاکرانه داشته باشیم که بتوانیم به نتیجه عبودیت خود برسیم که در تفسیر هم گفتیم ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ﴾[9] بیان سبکی است که خدا این سبک را میطلبد سبک عبادت و استعانت و هدایت را میپسندد رزقنا الله إیانا و إیاکم ان شاء الله.
در ادامه مباحث بورس فشرده مباحث آخرین جلسه این بود که در اطلاقات ادله یا در عمومات ادله استدلال کردیم و با توجه به قاعده حفظ نظام که حفظ نظام اجتماعی و زندگی بشر، اقتضای این دارد که اگر چیزی اختلال در زندگی بشر ایجاد کرد مشروع نیست. روایاتش را عرض کردیم و مباحثش را مطرح کردیم. ما باید برای حفظ نظام بکوشیم حفظ نظام زندگی، معیشتی و نظام اسلامی.
و عرض کردیم ادلهای مثل ﴿أوفوا بالعقود﴾[10] ، ﴿أحل الله البیع﴾[11] ، ﴿إلا أن تکون تجارة عن تراض﴾[12] همه اینها به دلالت التزامیه دلالت بر این دارد که اکثر معاملات صحیح هستند. از جمله معامله با بورس و معامله در بورس که ما به این اصطلاح اهمیت میدهیم.
به عبارت بهتر خداوند فرموده ﴿أوفوا بالعقود﴾ و ﴿أحل الله البیع﴾ حضرت حق در مقام خطاب بودند. عرف هم این ظهورات را حجت میداند. عرف در مقام تشخیص موضوع حرفش حجت است. سیره عرفیه و سیره عقلائیه و سیره شرعیه و سیره متشرعه حجیت خاصی دارد. سیره عرفیه، ملاک است. و شارع هم در خیلی از مواقع خارج از عرف نیست. تشخیص موضوع، به عرف واگذار شده است. تشخیص و تطبیق موضوع بر مصادیق هم به عهده شارع است یا عقل یا عرف؟
مرجع ما در تشخیص موضوعات نسبت به مصادیق که هست؟ شارع مقدس است یا عقلا یا عرف؟
مبنای ما این است که شارع از عرف خارج نیست. ما چون باید عرفی زندگی کنیم با عرف است.
بیش از 200 مورد در موسوعه قفهی جواهر جستجو کردیم مواردی داریم که استناد به عرف شده است. از فقهایی که اواخر بحث عرف را قوی مطرح کردند حضرت امام رحمه الله است.
میتوان گفت تطبیق موضوعات بر مصادیق هم در حیطه عرف است.
با همه این حرفها که عرض کردیم با عمومات و اطلاقات نتیجه این میشود که معامله با بورس را عرف تایید میکند. بعدا میرسیم که عرف عام و عرف خاص داریم. اقتصاددانان تایید میکنند. عرف عام هم به آن عمل میکند. بورس غیر شرعی نیست. اطلاقات شاملش میشود و قواعد فقهی مانند حفظ نظام هم شاملش میشود.
دلیل بعدی این است که انسان آزاد آفریده شده است. تنها یک خط قرمز دارد. ﴿وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾.[13] راه تسلط کفار بر مسلمین بسته شده است. یعنی اگر معاملاتی منجر به سیطره کفر شود منطقه ممنوعه است. انسان آزاد آفریده شده و امورش به خودش محول شده است. یعنی ذات باری تعالی را آن قدر کریمانه برخورد کردند که انسان مؤمن امورش را به خودش محول کردند. می توانیم بگوییم که یکی از این اموری که به انسان محول شده امور معیشتی است و یکی از این امور رفع حوایج است. یکی از این راههای رفع حوائجش معاملات فرد است و یکی از معاملات رایج معامله در بورس و با بورس است.
من چند روایت عرض کنم روایت در باب امر به معروف و نهی از منکر وسائل ج16 از جلدهای جدید روایات گوناگون است.
باب 12: كراهة التعرض للذل.
محمد بن يعقوب، عن محمد بن الحسين " الحسن " عن إبراهيم بن إسحاق الأحمر، عن عبد الله بن حماد الأنصاري، عن عبد الله بن سنان، عن أبي الحسن الأحمسي عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «إن الله فوض إلى المؤمن أموره كلها، ولم يفوض إليه أن يكون دليلا {ذلیلا}، أما تسمع الله عز وجل يقول: " ولله العزة ولرسوله وللمؤمنين " فالمؤمن يكون عزيزا ولا يكون ذليلا ثم قال: إن المؤمن أعز من الجبل إن الجبل يُستقَل منه بالمعاول، والمؤمن لا يستقل من دينه شئ. ورواه الشيخ بإسناده عن محمد بن الحسن مثله».[14]
معاول جمع معول یعنی تیشه.
کوه را با تیشه میتوان خُرد کرد ولی دین انسان مؤمن را کسی نمیتواند بگیرد.
حدیث معتبر است هم معتبر است گر چه بعضی در ابراهیم بن اسحاق تأمل کردهاند ولی ما میگوییم این فرد دارای کتاب است و روایاتش قابل استناد است. بخصوص که شیخ صدوق هم در من لایحضر ج6، ص179 به سند دیگر هست که ما عرضمان این است که این روایت قابل استناد است. می توانیم به این جمله استناد کنیم که إن الله فوض إلی المؤمن أموره کلها و لم یفوض إلیه أن یکون ذلیلا. خط قرمز تصرفات مؤمن این است که ذلیل نباشد.
شاید تأملی شود که برخی به لحاظ مصداقی بگویند بورس نباید ذلتآور باشد. بله اگر روزی معاملات بورس منجر به ذلت کارگزارها یا معاملهگرها شد، یا در بازاری بورس یا غیر بورس اهانت شد یا اهانتی شد که عزت انسان را زیر سوال ببرد بحثی دیگر است. به طور جزئی گاهی جایز نیست ولی اصل مطلب قابل استناد است و مشکلی نیست.
حدیث دوم باب 11 از کتاب امر به معروف و نهی از منکر:
وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة قال: قال أبو عبد الله عليه السلام: «إن الله عز وجل فوض إلى المؤمن أموره كلها، ولم يفوض إليه أن يذل نفسه، أما تسمع لقول الله عز وجل: " ولله العزة ولرسوله وللمؤمنين " {سوره منافقون} فالمؤمن ينبغي أن يكون عزيزا ولا يكون ذليلا يعزه الله بالايمان والاسلام. وعن محمد بن أحمد، عن " بن خ ل " عبد الله بن الصلت، عن يونس عن سعدان، عن سماعة، عن أبي عبد الله عليه السلام مثله إلى قوله: ولا يكون ذليلا».[15]
عزت انسان به اسلام و ایمان است. می توانیم از این حدیث استناد کنیم که مقام تفویض کارهای انسان مؤمن به خودش دلیل بر این است که معاملاتی که ذلت در آن نباشد مورد تأیید مجامع اسلامی هست.
روایات در کافی و تهذیب هست. سند بعدی هم خوب است و صحیحه است.
وعن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عثمان بن عيسى، عن عبد الله بن مسكان، عن أبي بصير، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «إن الله تبارك وتعالى فوض إلى المؤمن كل شئ إلا إذلال نفسه».[16]
یک موجبه کلیه است. روایت صحیح است سندا، و دلالتا هم موجبه کلیه استفاده میکنیم.[17] و آن قاعده کلی تفویض تمام امور به نفس انسان است.
میتوان استفاده کرد معاملات بورس از همین گونه معاملات است و در نتیجه قائل به صحت آن میشویم.
محمد بن علي بن الحسين في (الخصال) عن أبيه، عن سعد بن عبد الله، عن يعقوب بن يزيد، عن محمد بن أبي عمير، عن خلاد، عن أبي حمزة الثمالي، عن علي ابن الحسين عليهما السلام قال: «ما أحب أن لي بذل نفسي حمر النعم، وما تجرعت جرعة أحب إلي من جرعة غيظ لا أكافي بها صاحبها».[18]
مرز بین رضایت حضرت حق این است که کارهای انسان ذلتی در آن نباشد. میتوان استفاده کرد که انسان در مقام معامله بازار و معامله با بورس یا با افرادی در بورس تا اذلال نفس نباشد حجیت دارد. البته اگر مصداقا اذلال نفس باشد نمیتوان معامله کرد. ولی الآن معاملات رایج است و مورد تأیید عرف است و عقلًا هم عقلای عالم تأیید میکنند و گرچه نمونه آن هم در زمان تشریع با ابزار جدید نداشتیم ولی با خصوصیات شبیه ابزار جدید داشتیم.
قبلا هم در ضمن تطبیق عنوان بورس با عناوین گذشته گفتیم که بورس همان متاجر و مکاسب خودمان است آنجا گفتیم برای کعبه و کلیسا و اماکن عمومی، معاملاتی میشد. بنابراین نه تنها معاملات حقیقی بلکه معاملات حقوقی را نمونه اش داشتیم. و بورس معاملات حقیقی و حقوقی دارد. بعدا عنوان شرکتها را مطرح خواهیم کرد.
ما مبنای تمثیلی را داریم. مؤمن به عنوان بالاترین انسانی است که بهترین زندگی الهی دارد و گرنه موضوعیت ندارد. امر عاقل به خودش تفویض شده است. مؤمن خصوصیت ندارد. مثل یا ایها الذین آمنوا خطاب در قرآن گرچه خطاب به مؤمنین است ولی غیر مؤمنین و دیگران را هم شامل میشود.
انسان در افعالش آزاد است. مرز این آزادی تا جایی است که ذلت مطرح نشود. حتی در مباحث سیاسی و اجتماعی هم همین است. آزادی اجتماعی تا جایی است که ذلت نباشد. در ارتباط با کشورهای دیگر هم همین است. وقتی اینگونه شد معاملات در بورس هم جزو امور مؤمن است پس بعد از آیات و روایات استدلال میکنیم که معاملات امور مؤمن است و معامله در بورس هم یکی از انواع معاملات است. مؤمن و مسلمان و حتی انسان عاقل با توجه به تمثیل و نه تخصیص، همه کار دارد مگر آنچه به اذلال نفس منجر شود. و تا اذلال نفس نباشد حجیت دارد. ما معامله در بورس و معامله با بورس را یک امر عرفی و یک امر عقلایی میدانیم.