99/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه/مسائل بورس /ادله مشروعیت بورس و امکان تحقق اقتصاد اسلامی
روزهای چهارشنبه بیشتر، مسائل اخلاقی را در محضرتان بودیم و حق هم همین است که آخر هفته و آخرین روز درسی به کلمات نورانی ائمه علیهمالسلام ختم بشود، تا انسان با دست پر از محضر حضرات معصومین (علیهمالسلام) استفاده کند و با دست پر برخیزد و بنشیند.
حدیث امروز، در بحار آمده است که کلام رسول مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله سفارش به جناب ابیذر است. گوینده، رسول مکرم صلیاللهعلیهوآله است. شنوندهی سخن، صحابی خاص ایشان جناب ابیذر است. این انسان وارستهای که در مسائل سیر و سلوکی هم وارسته بود. از فرمایشات رسول مکرم صلواتاللهوسلامهعلیه به ایشان، معلوم میشود که ایشان در یک توحید خاصی قرار داشتند و میشود گفت که ایشان در مقام توحید فعلی بودند و این نصایح حضرت، ترسیم کننده این راه برای ایشان بود:
«روی عن رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم، قال لأبیذر: یا أباذر و إذا سألت فاسأل اللَّه، و إذا استعنت فاستعن بالله. فقد جرى القلم بما هو كائن إلى يوم القيامة. فلو أن الخلق كلهم جهدوا أن ينفعوك بشيء، لم يكتب لك ما قدروا عليه. و لو جهدوا أن يضروك بشيء، لم يكتبه اللَّه عليك ما قدروا عليه».[1]
یکی از فرمایشاتی است که می توانیم بگوییم اعتماد و توکل و تفویض و تسلیم انسان را تقویت میکند. حضرت فرمودند: ابوذر هنگامی که خواستی درخواست کنی، فقط از خدا درخواست کن. خودش فرمود: ﴿وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ﴾.[2] گوینده این سخن - یعنی حضرت حق - قطعا سائل را ناامید نمیکند. وقتی سؤالی خواستی، سؤالت از حضرت حق باشد. «و إذا استعنت فاستعن بالله». هنگامی که کمک خواستی، از خدا بخواه.
چرا؟ حضرت، علتش را هم فرمودند: چون وقتی که قلم الهی که ﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾،[3] «بما هو کائن إلی یوم القیامة» است، سطرهایش این است که قضا و قدرش را تنظیم کرده و هیچ، قابل تغییر و تبدل نیست. حضرت فرمودند: اگر تمام مخلوق عالم جمع شوند و اگر تلاش بکنند که نفعی به تو برسانند، آنچه که بر تو نوشته شده، نمیتوانند جلوی آن را بگیرند و اگر همه تلاش بکنند که به تو ضرر برسانند، جلوی قضا و قدر را نمیتوانند بگیرند. در بعضی از دعاها داریم: «يَا ضَارُّ يَا نَافِعُ».[4] البته خدا مضر به اضرار خود انسان است. خودش «لا ضرر و لا ضرار»[5] را برداشته؛ یعنی ضرر و ضرار در دین نیست، ولی این خود انسان است که با عقل ناقص خودش، موجبات ضرر را برای خودش فراهم میکند.
از این حدیث، چند نکته قابل استفاده است:
1) همه امور، دست خدا است.
2) چون همه امور دست خداست، باید سوال از او باشد.
3) چون همه امور دست خدا است، استعانت هم باید به او باشد؛ لذا بعضی در کلمه «بسماللهالرحمنالرحیم»، باء را استعانت میدانند؛[6] استعانت باید از او باشد.
4) ما باید رضایت به قلم و قدر الهی و قضای او داشته باشیم. قلم الهی، ثابت و لا یتغیر است؛ و چون لا یتغیر است و ثابت است و تغییر و تبدلی ندارد، باید به او راضی باشیم.
5) علاوه بر رضایت، باید تسلیم کار او هم باشیم.
این چند مطلب از این کلام رسول مکرم استفاده میشود. إنشاءالله خدا به ما توفیق دهد که در همه امور، تسلیم او باشیم.
آمدند محضر امام رضا علیهالسلام و گفتند: چه کنیم؟ فرمودند بخوانید: ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾؛[7] چون او «بصیر بالعباد» است، شما کارها را به او تفویض بکنید. او نیاز ما را میشناسد؛ رفع نیاز ما را هم میداند. انشاءالله در رفع نیاز ما هم، اراده میکند؛ منتها ما باید، خواستههایمان را در پیشگاه حضرت حق مطرح کنیم.
اگر مجیبِ سائل اوست، نباید انسان، سوالها را سراغ دیگران ببرد. هر موقعی هم که انشاءالله تبارکوتعالی حاجتی داشتید، پیش او ببرید. همهمان، حاجتمندیم. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾؛[8] این غنی حمید را، از دست ندهید.
در فرازی از الهی نامه عرض کردم: «الهی ما غنی نیستیم، ولی مستغنی هستیم». «إنک غنی حمید»؛ تو غنی حمید هستی، اما ما جز نیاز، چیز دیگری نداریم و تمام وجودمان، نیاز است.
انشاءالله امیدواریم که برنامهریزی کنیم که حاجتهایمان، به پیشگاه او باشد و تضرعمان هم، به درگاه حضرت حق باشد و نیازمان به او باشد.
در مباحث فقه، در بحث حقوق بودیم. به این نتیجه رسیدیم حقوق، دارای شقوق مختلفی است و اقسام گوناگونی دارد؛ بعضی از آنها، قابل نقل و انتقال و اسقاط است و بعضی از آنها، قابل نقل و انتقال و اسقاط نیست. نتیجه اینکه انسان اگر بتواند منعی نداشته باشد که حقوق را در معاملات قرار دهد، ما عرضمان این است که حقوق، قابل معامله هستند، الا ما خرج بالدلیل که بعضی از حقوق شاید خودشان قابل نقل و انتقال و اسقاط و ارزش و مالیت نباشد.
اما دلیل بر اینکه چگونه حقوق و غیر حقوق در بورس، قابل معامله است؟
من دو سه مطلب عرض کنم:
اول اینکه در مسائل مستحدثه، همانطور که بارها عرض کردیم، دست ما باز است؛ چون اصول داریم و فروع را عرضه بر اصول میکنیم و این فروع در هر زمانی که باشد، میشود؛ چه مسئله کرونا باشد، چه مسئله بورس باشد و چه مسئله طبی و چه مسائل دیگر باشد.
همین جا لازم است نکتهای تذکر دهیم که شنیده شده و دیده شده برخی، غیر متخصصانه حرف میزنند. ما نسبت به علوم و علمهای مختلف، نظرمان همین است. علوم مختلف، در زمانهای مختلف که ﴿هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا﴾،[9] همه علوم را منتسب به حضرت حق میدانیم؛ چون معتقد به این مطلب هستیم که ذات اقدس الهی، دو چراغ و دو دلیل برای انسان قرار داده است: حجت باطنی و حجت ظاهری. حجت عقل و رسول. چنانچه در روایات شریف اصول کافی است.[10] عقل و رسول، هیچ تزاحمی با هم ندارند و فرقشان، در ظهور و بطون است. یعنی عقل، حجت باطنی و رسول، حجت ظاهری است؛ اما در مبدأ و مقصد حجیت، مقصد و مقصودشان یکی است و این مهم است؛ یعنی عقل و رسول، در شخصیت حقیقی و معرفتیشان، معاضد یکدیگرند. پشتیبان یکدیگرند. هیچ تفاوتی با هم ندارند؛ چون همه من الله و إلی الله هستند؛ چون این چنین است، یکی هستند.
و عقل، آن چراغ باطنی است که ما را به حقیقت چراغ ظاهری و حجت ظاهری میرساند؛ یعنی اگر رسول نبود، عقل نبود و اگر عقلی نبود، رسولی معرفی نمیشد.
میخواهم پاسخ یک شبهه بدهم که علوم مختلف، از کجا آمد؟ علوم مختلف، از اینجا به وجود آمد که «العلم نقطة کثرها الجاهلون»؛[11] چون چنین است، جهل انسان، باعث نشر علوم شده است؛ البته، دور لازم نمیآید. علم، منشأ رسیدن به خیلی از ندانستهها است و ندانستهها، منشأ خیلی از رسیدن ها و دانستنیها است.
«الفکر حرکة إلی المبادی و من مبادی إلی المراد»[12]
اما این حرکت و فکر و اندیشه که ما اسمش را علم میگذاریم، همه اینها هم جز اِعدادی و معد، چیز دیگری نیست.
خدا رحمت کند مرحوم ملاهادی سبزواری، در منظومه میفرمایند:
«و الحق أن فاض من القدسی الصور و انما اعداده من الفکر»[13]
ما مُعِدّیم. تمام علما، حالت اِعدادی دارند. علمشان هم اعدادی است و اقتضایش، دست حضرت حق است. مقتضی، ذات باریتعالی است. او واجبالوجود منجمیعالجهات است.
پس در مسائل مستحدثه به لحاظ اصل، دستمان پر است، ولی به لحاظ حوادث، باید منتظر زمان باشیم، تا زمانش برسد و نظریهاش را استخراج کنیم. نسبت به علوم هم همین حرف را می زنیم. علوم، مِن الله است. - ما هم در نوشتههایمان نوشتیم. هم بارها در درس و بحث گفتیم و امروز هم چون بنا داریم اگر شبهاتی به روز باشد، به عنوان مسائل مستحدثه، جوابش را در درس بگوییم - علوم از جانب حضرت حق است.
تمام علوم هم اسلامی است. شاید عالِم غیر اسلامی باشد، ولی علم، قابل تقسیم به اسلامی و غیر اسلامی نیست. اینکه برخی گفتند: علم طب، علم روانشناسی و علوم دیگر، چه ارتباطی به اسلام دارد؟ ارتباطش به اسلام، ارتباط خلقی و خالقی است.
به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در مناجاتشان که توصیه می کنیم، مناجات حضرت امیر علیهالسلام را بخوانید. «مولای یا مولای أنت الخالق و أنا المخلوق».[14]
این تعبیرهایی که حضرت، با عبارت «أنتأنت» به باریتعالی عرضه میدارند و مقایسه تامیت خدا، بلکه فوق تامیت را مقایسه میکنند و عظمت باریتعالی و حقارت نفس انسان، برای همین است.
اینکه بعضی می گویند: اسلام، علم ندارد، اگر مرادشان این است که قرآن، علوم جزئی را بیان نکرده، شاید بشود در برخی موارد با اینها مدارا کرد، ولی اینکه نیاز علمی بشر را نگفته است، قرآن میفرماید: ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾.[15] و ﴿تبیانا لکل شیء﴾، همه را دارد. با صراحت عرض میکنم: مسائل مستحدثه ما تا روز قیامت، کلیاش در منابع دینی مانند قرآن موجود است، ولی جزئیاش را باید به مرور به آن برسیم.
زندگی و مسائل مستحدثه در مثال جسمانیاش - که شاید تمثیلی از این روان تر نداشته باشیم - چهارراهی است که باید به آن برسیم؛ اما به این چهار راه که رسیدیم، حق عبور و تقدم با کیست؟ باید به نسخه طبی و روانشناسی و علمی و حقیقیمان مراجعه کنیم؛ یعنی قرآن و عترت که تالی تلو یکدیگر هستند. و بخصوص رجوع به حضرات معصومین و امام حیّ علیهالسلام که دسترسی به مصحف حضرت زهرا سلاماللهعلیها دارند که مصحف جامعه است.
پس علوم، علوم اسلامی هستند. هیچ علم غیر اسلامی نداریم؛ چون ارتباط ما، حقی است؛ اما مسائل مستحدثه در علوم، باید القا شود. ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾.[16] به آنان که رسوخ در علم دارند، رجوع کنند؛ پس عالم، باید به راسخ در علم مراجعه کند؛ مثل ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ﴾،[17] نسبت به این دو هم حجت است؛ چون گرچه این عالم، لفظ میداند، ولی نسبت به آن عالم، عالم نیست؛ اهلالذکر باید باشد. و این اهلالذکر، عام است و حجیت دارد و همه مسائل مستحدثه و علمی را شامل میشود.
ما یکی از آرزوهایی که داریم و دلیلی که اصرار بر مسائل مستحدثه داریم، برای این است که اسلام و حوزه و فقه را نسبت به تمام شبهههای علمی و شهوتهای عملی که منشأ آن جهل یا جهالت است، پاسخگو میدانیم. و کار حوزه هم جز این، چیز دیگری نیست.
«إنما بعثت لأتمم مکارم الاخلاق»،[18] بیان هدف اعلای رسالت است. حصر هدف رسالت که بگوییم دلیل منحصره است و دلیل غیر ندارد، اینگونه نیست. این، دلیل تعظیمی است، حصر تعظیمی است؛ نه اینکه مقصد دیگر ندارد. مقصد اعلی منافاتی با مقصد متوسط ادنی ندارد. «إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق»، این بیان مصداق اتم و اکمل است و منافاتی با مقصد متوسط و ادنی ندارد. پیامبران الهی و بخصوص پیامبر ما، برای بعثت تام و مکارم اخلاقی و معرفتی محشور شدند؛ ولی مگر مسائل معرفتی، بدون تبیین مقدمات میشود؟ این، به دست علما است. اینجا علمهای مختلف، همهاش معاضد و پشتیبان میشود.
اسلام، با علم منافات ندارد. در مسائل کرونا هم گفتیم که بعضی متأسفانه میگویند: کرونا، فقه را هم به چالش کشیده است؛ نخیر، ما گفتیم: حتی فقه کرونا نگویید، بلکه بگویید مسئله کرونا؛ این را مستقلا بحث کردیم. اسلام قابل به چالش کشیدن نیست و به چالش کشیده نمیشود. آن چیزی که به چالش کشیده میشود، نظریههایی است که متأسفانه گاهی وقتها، غیر متخصصانه بیان می شود. نسبت به حقوق و بورس هم، همین حرف را داریم.
بازار آشفته بورس هم که میخواهیم بحثش کنیم، اولین مسئله در آن این است که آیا بورس، شخصیت حقوقی است، یا شخصیت حقیقی است؟ بورس، به عنوان یک بحث متداول در زمان ما مطرح است، ولی اصولش در زمان سابق مطرح بوده است. ما گفتیم: جزو عنوان تجارت است. در پاسخ به اینکه مشروعیت دارد یا ندارد، میگوییم: مشروعیت دارد. و میخواستم پاسخ به این سؤال را بدهم که خیلی از علوم هم، مشروعیت دارند.
و ما نه تنها قائل به بورس و بازار اسلامی هستیم، بلکه قائل به اقتصاد اسلامی و قائل به نظام اقتصاد اسلامی هستیم که باید بیان شود. به ساختار اقتصاد اسلامی قائلیم؛ بلکه با کمال معذرت، بالاتر عرض میکنیم: اسلام، تمدن اقتصادی دارد.
بستر برای نظریات اقتصادی اسلام فراهم نشده است؛ شاید چون ضرورتی، اقتضا نکرده است. به قدر ضرورت، علما بحث کردند. همین بحث حقوق را علامه و دیگران مطرح کردند. بحث جدید علم حقوق هم موضوعی شده که دانشگاههای مختلف، مشغول آن هستند. شما سطرسطر مکاسب شیخ انصاری را ملاحظه بفرمایید؛ همین چند روزی که بحث حقوق را مطرح می کردیم، جامع چه حقوقی است. من نظرم این است و بحمداللهربالعالمین، به این نتیجه رسیدیم که بزرگان از فقهای ما، فقط مسائل فقهی نمیگویند؛ قواعد فقهی میگویند. اگر قرار باشد روش استنباط مرحوم شیخ و صاحب جواهر را عرض کنم، اینها مسائل فقهی را بهانه میکنند، ولی قواعد فقهی را از آن استخراج میکنند.
چنانچه وارد مباحث بورس که شویم، میبینیم بورس با مسئله فقهی سر و کار ندارد؛ با قواعد فقهی سر و کار دارد. وکالت است؛ شاید عاریه باشد، شاید قرض باشد، شاید بیع باشد، شاید مصالحه باشد، شاید مضاربه باشد، به یک جهاتی، شاید جعاله باشد. آنچه در ذهنم است عرض می کنم. و این، معنی زنده بودن اسلام و به روز بودن اسلام است.
من عرض میکنم: اسلام و فقه، به روز است و چالش ندارد. هر گونه مسائل علمی که بیاید، در تضاد با فقه ما نیست. مسائل طب هم، همین است؛ در تضاد با فقه نیست. شاید برخی مسائل، برخی علوم را به چالش بکشاند، ولی فقه ما و دین ما و رسالت ما و امامت ما، بالاتر از این است که در دایره شبهات علمی برخی قرار گیرند.
ما اولین عرضمان در این قسمت این است که در نسبت مشروعیت بورس، همانطور که ما آنجا را بازار میدانیم، شاید در بازاری معاملات غیرشرعی هم بشود، ولی نفس بازار را نمیشود گفت صحیح نیست. ما بورس را و معاملات در بورس را - مگر موارد جزئی که خواهیم رسید - مشمول آیه ﴿إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾،[19] میدانیم. اولین مبنای مشروعیت بورس، به کتاب و این آیه شریفه است؛ ﴿إلا أن تکون تجارة عن تراض﴾. این تجارة عن تراض، شامل بورس میشود؛ مثلا دو نفر در بورس هستند، با وکالت معامله میکنند. افراد در بورس، اکثرا با واسطهی کارگزاران، معامله میکنند. دلیل مشروعیت بورس هم این است که وکالت به کارگزار دادهاند که کارگزار برای آنها معامله کند؛ مثل اینکه شما وکالت به کسی میدهید کتاب مکاسبتان یا کتاب دیگر را بفروشد. شما با قراردادی که امضا میکنید، رضایت دارید و بورس هم تجارت از روی رضایت است. ﴿لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾؛[20] به شرطی که باطل نباشد، یا معاملات ربوی نباشد که بعضی از آن را خواهیم گفت. ما، کلی بورس را تحت عنوان تجارت میدانیم و مشمول کریمهی ﴿أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ﴾[21] و ﴿ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾[22] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾[23] میدانیم. این هم یک عقد است و باید انسان به آن وفا کند؛ لذا کسی که در بورس امضایی و وکالتی به کارگزار داده، عقودش منجز است و باید پشت قراردادهایش باشد؛ چه ضرر و چه سود.
حالا خدای ناخواسته رانتهایی که در بورس میشود، یا تبانیهایی که گاهی میشود، مسائل جزئی است که باید به صورت موضوعی بحث شود؛ اما اصل بورس به عنوان بازار معاملات که با بورس معامله میشود، مشروعیت دارد و مطلقات آیات، شاملش میشود. تا ببینیم چگونه شامل میشود و آیا روایت یا دلیل دیگری داریم، یا نداریم.
ما معاملات در بورس را هم، اعم از اعیان، منافع و حقوق میدانیم؛ البته حقوقی که مانعی از مبادلهاش نباشد و ارزش و مالیت داشته باشد و قابل نقل و انتقال، یا قابل اسقاط باشد. حالا بعدا میرسیم که آیا نفس اسقاط هم قابل خرید و فروش است یا نیست؟ ما حق را إلا ما خرج بالدلیل، عام میدانیم؛ بقیه را باید به آن متعبد بود.
نتیجه صحبتهای امروز اینکه اسلام، پاسخگو است؛ چه در مسائل علمی و فقهی و چه مسائل عملی و نظری. همه اش هم برای این است که انسان، به نعمت حقیقی برسد و در نعمت حقیقی هم، باید متذکر به نعمت بود و تذکر نعمت هم به شکر نعمت است که ﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ﴾.[24] و هیچ نعمتی هم، بالاتر از فقه و فقاهت و ولایت نیست که در امروز که آخر هفته است، عرض میکنیم که «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و أولاده المعصومین». امیدواریم آنچه که رضایت حضرت حق است، بگوییم و بشنویم و تکلیف خودمان را در این حلقه متوسطه زمانیه که داریم، خوب بشناسیم و خدای نخواسته، دیگران را گسسته از دین نکنیم؛ بلکه پیوسته به دین بکنیم. بتوانیم همین نقش اتصال بین معارف و پاسخگویی اسلام و معارف را داشته باشیم که بزرگترین شکر نعمت است. امیدواریم نصیب همه ما بشود. و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.