99/07/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه/بورس /مشروعیت بیع منافع
روز چهارشنبه است و آخرین روز تحصیلی این هفته است. امیدواریم روزها و هفتههای ما به خیر بگذرد و خدمات علمی و عملی ما ماجور باشد.
حدیثی که تقدیمتان می شود از حضرت امام باقر علیه السلام نقل شده است.
ورواه أيضا، عن أبيه، عن المفيد، عن عمر بن محمد، عن علي بن مهرويه، عن داود بن سليمان، عن الرضا، عن آبائه عليهم السلام. مثله محمد بن علي بن الحسين في (الخصال) عن محمد بن الحسن، عن الصفار، عن محمد بن عبد الحميد، عن عامر بن رباح، عن عمر بن الوليد، عن سعد الإسكاف عن أبي جعفر عليه السلام قال: «ثلاث قاصمات الظهر: رجل استكثر عمله، ونسي ذنوبه وأعجب برأيه».[1]
سه چیز است که کمرشکن است و پشت انسان را خالی میکند؛ آنچه که انسان دارد از او می گیرد:
این سه چیز که کمرشکن است:
1) اولین آن، این است که کسی که کار خودش را بزرگ بشمرد.
امام سجاد علیه السلام در یکی از مناجاتهایشان دارند که «خدایا مرا طوری قرار بده که در چشم دیگران عزیز و بزرگ باشم ولی در دید خودم حقیر و کوچک باشم».[2]
این فرمایش امام باقر علیه السلام در واقع بیان جمله پدر بزرگوارشان است. استکثر عمله. انسان اگر دیدش به این باشد که خودش و آثارش بزرگ است باعث میشود که دیگران و کمال آنها را نبیند. و این یکی از چیزهایی است که انسان را از سیر و سلوک باز میدارد.
جناب موسی علیه السلام در اوائل نبوت امتحان شد به اینکه کسی را بدتر از خودت برو پیدا کن. مخلوقی که پیش تو زشت است. در روایت دارد که حضرت در انسانها بدتر از خودش پیدا نکرد. رفت سراغ موجودات نجس العین و حیوانات. سگی را در خرابهای یافت مریض و افتاده که انگلها و مگسها اطراف اوست. قیافه زجرآوری داشت. چون پیام داشت که بدترین مخلوق حضرت حق پیدا کند آمد بالاسر حیوان و نگاهی کرد و یک مرتبه ضمیر بیداردل جناب موسی علیه السلام بیدار شد و منصرف شد. گفت نکند این سگ کمالی داشته باشد که من خبر نداشته باشم. رفت پیشگاه حضرت حق و گفت چیزی بدتر از خود نیافتم. جبرائیل نازل شد جناب موسی در میدان بزرگشماری عملت پیروز شدی.[3] ما باید سعی کنیم دیگران را از خودمان بهتر بدانیم. یا حداقل خودمان را بهتر از دیگران ندانیم.
2) فرموده دوم حضرت این است که دومین چیزی که کمر انسان را می شکند این است که انسان گناهان خود را فراموش کند. ذنب را ذنب می گویند چون دنباله رو و دنباله ی آدم است و آدم را گرفتار می کند. آنهایی که متأسفانه گناهانشان را فراموش می کنند در نتیجه از کمالات شان غفلت می کنند. خیلی عجیب است. توجه به گناه داشت نه اینکه خدای نکرده توجه به گناه نداشته باشد و گناه را نسیان کند. آدم اگر توجه به گناه داشت در ضرب المثلی که لیوان کسی پر نیست این توجهش به نیمه خالی اش است و توجه به نیمه خالی لیوان انسان را رشد میدهد.
3) سوم اینکه استبداد رأی داشته باشد. آرائش او را شگفت زده کند. خدای نخواسته بگوید نظر من. بله گاهی برای تشویق دیگران و بیان نظر علمی است، یا در جایگاهی است برای اظهار نظر کردن عیبی ندارد. ولی گاهی برای عجب است.
برای همین بعضی از بزرگان سیره علمی و عملیشان این بود که این قدر احتیاط میکردند که خیلی از جاها نظر خود را بیان نمیکردند. و بعضی از بزرگان سفارششان این است که گوش باشید نه اینکه زبان باشید.
در فرازی از الهی نامه عرض کردم: «الهی اگر پاکان را استغفار است ناپاکان را چه کار است».[4] وقتی که بزرگان از اولیای الهی می گویند أستغفر الله ما باید چه بگوییم. أستغفر الله استغفرالله از استغفر الله هم استغفر الله. ما باید از استغفارمان هم استغفار کنیم.
اعزه من الحمد لله رب العالمین اهل فضلید اهل دقت و عنایتید. مراقب باشید برنامه ریزی کنید.
برنامهریزی کنید که توجهی به اعمالمان به عنوان توجه نفسانی نداشته باشیم. اگر این توجه را نداشتیم ان شاء الله میتوانیم به یک کمالات برسیم و از آنچه که پشتشکن است دور شویم و به مراحلی برسیم که یک تقویت اراده و نفس داشته باشیم و ان شاء الله گفتن و شنیدنهایمان را برای خدا انجام دهیم. این نیاز به برنامهریزی دارد. چطور برای بچهها تکلیف مینویسیم برای خودمان هم باید برنامه بریزیم. نفس ما طفلی است که قابل تربیت و تأدیب به آداب نفسانی است.
ان شاء الله ما هم بتوانیم در این دعا با شما شریک باشیم و ان شاء الله بتوانیم آنچه رضای حضرت حق است و حضرت ولی عصر ارواحنا فداه، انجام دهیم.
بحمدالله رب العالمین بعضی از مباحث اقسام بیع و اقسام عقود با توجه به کلام مرحوم میرزای نائینی که بسیار کلام مهمی بود بیان شد. ما عرض کردیم این کلام جایگاه مباحث فقهی را مشخص میکند. به ویژه بحث بورس و بازار بورس را تحت کدام یک از عناوین میتوانیم داخل کنیم و معاملاتش چگونه معاملاتی است؟ با توجه به تعریف آقایان که در بورس دارند که برای جذب و هدایت سرمایهها و نهادینه کردن درآمدهاست، ما از این استفاده میکنیم که بورس یک بازار است. این را در اهداف بورس گفتهاند تا چقدر محقق شود.
در بورس هم اعیان است هم مبادله منافع. مرحوم شیخ فرمودند که «در مصباح دارد بیع رابح و بیع خاسر».[5]
امام هادی علیه السلام فرمودند: «الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر آخرون»؛[6] دنیا بازار است که عده ای در آن سود و عده ای در آن ضرر می کنند.
می توانیم بگوییم که مباحث بورس مباحث تجارت خودمان است. و همان داد و ستد است و بیع فروختن و شراء خریدن است. خرید و فروش میشود. شک و شبههای نیست که در اعیان صحیح است. ولی آیا در منافع هم صحیح هست یا صحیح نیست؟
چندین باب را مرحوم شیخ حر عاملی رضوان الله علیه راجع به بحث تجارت مطرح میکنند که صحیحه است. از هر قسمتی یک روایت را تقدیم میکنم به عنوان نمونه:
«صالح، عن أبي عبد الله عليه السلام في قول الله عز وجل: " ربنا آتنا في الدنيا حسنة وفي الآخرة حسنة " قال: رضوان الله والجنة في الآخرة والسعة في الرزق والمعاش وحسن الخلق في الدنيا»[7] .
همین باب را هم ملاحظه بفرمایید:
«وبإسناده عن المعلى بن خنيس قال، رآني أبو عبد الله عليه السلام وقد تأخرت عن السوق، فقال، اغد إلى عزك»[8]
می گوید یک روز دیر رفتم به بازار حضرت مرا دیدند فرمودند چرا دیر رفتی به بازار؟ سریع برو که عزت تو (در بازار) است.
این روایت هم صحیحه است:
«وبإسناده عن روح، عن أبي عبد الله عليه السلام قال، تسعة أعشار الرزق في التجارة».[9]
ما عرضمان این است که بورس هم به عنوان یک بازار تجاری مطرح است و جزء مکاسب خودمان است منتها بازار همه خرید و فروشها را دارد.
«وفي (الخصال) عن أبيه، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن أحمد بن يحيى عن سهل بن زياد، عن الحسين بن يزيد، عن سفيان الجريري، عن عبد المؤمن الأنصاري، عن أبي جعفر عليه السلام قال، قال رسول الله صلى الله عليه وآله البركة عشرة أجزاء تسعة أعشارها في التجارة، والعشر الباقي في الجلود قال الصدوق، يعني بالجلود الغنم، واستدل بما يأتي».[10]
می توانیم بگوییم اینها جزء شغلهای بابرکت است.
این روایت را اهل عامه هم نقل کردند. روایت نبوی و صحیحه است.
«وعن أحمد بن الحسن القطان، عن أحمد بن يحيى بن زكريا، عن بكر بن عبد الله بن حبيب، عن تميم بن بهلول، عن سعد بن عبد الرحمن المخزومي عن الحسين بن زيد، عن أبيه زيد بن علي، عن آبائه عليهم السلام، عن النبي صلى الله عليه وآله قال تسعة أعشار الرزق في التجارة، والجزء الباقي في السابيا يعني الغنم».[11]
همین جا من یک استفادهای بکنم برای کسانی که برنامه ریز مسائل اقتصادی هستند دولتیها و حتی کسانی که کارشان برنامهریزی برای تولید است بخصوص در امسال که خدا حفظ کند مقام معظم رهبری را که سال 99 سال جهش تولید نام نهادند. می توانیم بگوییم که از این روایات میتوان فهمید که رشد اقتصادی در تجارت و دامداری است. اصلا این روایات را به این جهت آوردند که ما دستمان در تجارت باز است.
یا در حدیث دیگری امام علی علیه السلام در حدیث اربع مأة اصول چهارصدگانه احادیث ما است.
«وبإسناده عن علي عليه السلام (في حديث الأربعمأة) قال: تعرضوا للتجارات فإن لكم فيها غنى عما في أيدي الناس، وإن الله عز وجل يحب المحترف الأمين المغبون غير محمود ولا مأجور».[12]
میشود عرض کرد که اگر کسی بتواند در بورس کارایی داشته باشد این حدیث شامل او میشود. به نظر ما بورس جزو تجارت است.
حضرت فرمودند کسی که داد و ستد کند مورد رضای خدا است.
روایت دیگر که این حدیث هم صحیح است در تفسیر نعمانی و وسایل هم نقل کردند. در رساله محکم و متشابه است. سند اعلا ندارد ولی قابل استناد است.
«علي بن الحسين المرتضى في رسالة (المحكم والمتشابه) نقلا من تفسير النعماني بإسناده الآتي عن علي عليه السلام في بيان معايش الخلق " إلى أن قال: " وأما وجه التجارة فقوله تعالى " يا أيها الذين آمنوا إذا تداينتم بدين إلى أجل مسمى فاكتبوه " الآية، فعرفهم سبحانه كيف يشترون المتاع في الحضر والسفر وكيف يتجرون، إذ كان ذلك من أسباب المعاش».[13]
ما باید در تجارت حد الامکان کتابت داشته باشیم. می توان گفت: بورس باید با حساب و کتاب باشد.
در برخی روایات دیگر داریم:
«و عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن ابن فضال، عن ابن بكير عمن حدثه، عن أبي عبد الله عليه السلام قال، التجارة تزيد في العقل».[14]
و در بعضی از روایات دیگر داریم که حضرت فرمودند نکند گاهی از اوقات تجارت را ترک کنید:
«محمد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن أبي محمد الحجال، عن علي بن عقبة قال: قال أبو عبد الله عليه السلام لمولى له: يا عبد الله احفظ عزك، قال: وما عزي جعلت فداك؟ قال: غدوك إلى سوقك وإكرامك نفسك، وقال لآخر مولى له: مالي أراك تركت غدوك إلى عزك قال: جنازة أردت أن أحضرها، قال: فلا تدع الرواح إلى عزك. أقول: ويأتي ما يدل على ذلك»[15] .
حضرت به یکی از دوستانش فرمود که چرا به بازار نرفتی؟ گفتم رفتم برای تشییع جنازه بازار را تعطیل کردم حضرت فرمودند هیچ موقع آسایشی که منجر به عزتت میشود ترک نکن.
و در حدیث دیگر حضرت فرمودند:
باب 2 : كراهة ترك التجارة.
«محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد بن عثمان، عن أبي عبد الله عليه السلام قال، ترك التجارة ينقص العقل».[16]
در روایت دیگر که نقیضش را بیان کردند و جای دقت است:
«وبالاسناد عن علي بن الحكم، عن أسباط بن سالم قال، دخلت على أبي عبد الله عليه السلام فسألنا عن عمر بن مسلم ما فعل، فقلت: صالح ولكنه قد ترك التجارة فقال أبو عبد الله عليه السلام: عمل الشيطان ثلاثا، أما علم أن رسول الله صلى الله عليه وآله اشترى عِيراً أتت من الشام فاستفضل فيها ما قضى دينه، وقسم في قرابته، يقول الله عز وجل " رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله " إلى آخر الآية، يقول القصاص: ان القوم لم يكونوا يتجرون كذبوا ولكنهم لم يكونوا يدعون الصلاة في ميقاتها».[17]
حضرت امام صادق علیه السلام از عمر بن مسلم سؤال کردند دوست من. گفتم آدم خوبی است ولی تجارت را ترک کرده است. سه بار فرمودند کار شیطان را کرده است. مگر نمیداند رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی کاری نداشتند یا فرصت میشد خرید و فروش میکردند و بعد حضرت این آیه ﴿رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ﴾[18] را میخواندند. تجارت و بیع نباید انسان را از ذکر الهی خارج کند.
تجارت هم اعم از همه آن عناوین بیع و صلح و مانند آن است.
ما از این روایات استفاده میکنیم که ما میتوانیم بورس را و بازار بورس را تحت عنوان تجارت بدانیم.
بحث دیگری که باید مطرح شود چون که بورس خرید و فروش سهام و اوراق است. در این صورت آیا فقط خرید و فروش اعیان است؟
از مرحوم شیخ عذرخواهی میکنیم و آنچه در خرید و فروش مطرح میدانیم مال است. المال ما یمیل و یرغب الانسان الیه.
نسبت مال با ملک
در رساله حق و ملک مطرح کردیم که نسبت مال و ملک عموم و خصوص من وجه است. یعنی تصادق جزئی دارد. بعض المال ملک و بعض الملک مال. بعض المال لیس بملک و بر عکس.
کتاب ما هم مال است و ملک. بعضی چیزها مالیت دارد ولی ملکیت ندارد. معادن و جنگلها مال هست ولی ملک نیست. اما چیزی که ملکیت دارد ولی مالیت ندارد مانند: یک حبه گندم یا یک قطره آب در اختیار یک فرد مالیت ندارد. هر چیزی که شیء با ارزشی است قابل معامله است.
پس جواب سؤال مهم را دادیم:
اولا بورس از تجارت است.
ثانیا در بورس باید اموال و چیزهایی که ارزش دارد مورد معامله قرار گیرد. اعم از عین یا منفعت.
یکی از روایاتی که میتوان استفاده کرد برای معامله منافع این است. روایت صحیحه است.
باب 3 : جواز إجارة المدبر.
«محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد عن فضالة عن أبان عن أبي مريم عن أبي عبد الله عليه السلام قال: سئل عن رجل جاريته عن دبر أيطأها ان شاء أو ينكحها أو يبيع خدمتها حياته فقال: أي ذلك شاء فعل».[19]
کنیز مدبّر است یعنی مولا گفته خدمت من بکن اما بعد وفات من آزاد هستی. میتواند با او وطی داشته باشد یا منافعش را بفروشد؟ فرمودند هر کدام را که خواست انجام دهد. نکاح، فروش خدمات او.
همین که مرحوم شیخ به عنوان عبد مدبّر مثال آوردهاند که میشود اجاره داد.
«وباسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى عن إبراهيم بن هاشم عن النوفلي عن السكوني عن جعفر بن محمد عن أبيه عن علي عليه السلام قال: باع رسول الله صلى الله عليه وآله خدمة المدبر ولم يبع رقبته».[20]
منفعت هم خرید و فروش میشود.
مثال دیگری که در روایات آمده فروش منفعت خانه هم میشود انجام شود.
روایت اسحاق بن عمار از عبد صالح یعنی امام کاظم علیه السلام. از منابع قاعده ید نیز همین روایت است.
«وباسناده عن الحسن بن محمد بن سماعة، عن علي بن رئاب وعبد الله بن جبلة، عن إسحاق بن عمار، عن عبد صالح عليه السلام قال: سألته عن رجل في يده دار ليست له ولم تزل في يده ويد آبائه من قبله قد أعلمه من مضى من آبائه أنها ليست لهم ولا يدرون لمن هي فيبيعها ويأخذ ثمنها؟ قال: ما أحب أن يبيع ما ليس له قلت: فإنه ليس يعرف صاحبها ولا يدري لمن هي، ولا أظنه يجئ لها رب أبدا، قال: ما أحب أن يبيع ما ليس له، قلت: فيبيع سكناها أو مكانها في يده فيقول: أبيعك سكناي وتكون في يدك كما هي في يدي، قال: نعم يبيعها على هذا».[21]
راوی می گوید فلانی خانهای دستشان است ولی نمیدانند برای که بوده است ولی در دست پدرانشان بوده است. صاحبش را نمیشناسند شاید صاحبش هم پیدا نشود. فرمودند چیزی که از خودش نیست دوست ندارم خرید و فروش شود. بعد عرض کردم می تواند منفعتش را بفروشد؟ حضرت فرمودند: بله سکنای خانه را میتواند بفروشد. این روایت، بهترین دلیل بر خرید و فروش منفعت است.
یکی دیگر از روایاتی که می فرماید: منفعت خرید و فروش می شود مربوط به اراضی خراجیه هم مرحوم شیخ آوردهاند دلیل بر همین است. وسائل، کتاب التجارة ابواب عقد البیع باب 21 ح 9؛ در تهذیب هم ج7، ص148.[22] حضرت فرمودند که اینها را به عنوان منافع خرید و فروش شود اشکالی ندارد. پس منفعت قابل معامله است. میخواهیم ببینیم ساختار بورس شرعی است. معاملات کلی بورس را شرعی میدانیم. نه جزئیاتش را فعلا. بخصوص که شارع در اینجا موسس نیست بلکه ممضی بر اساس سیره عقلائیه است.
بحث بعدی ما بحث ادله مشروعیت بورس است. ببینیم میتوانیم بورس را با ادله مشروعیت بدهیم و دلیل آن چیست؟
تا کنون ساختار بورس را با روایات ثابت کردیم.
عصاره بحث این شده که بورس تحت عنوان تجارت است و شامل منافع هم میشود و داد و ستد مطلق است و معامله بورس داد و ستد آن اشکال شرعی ندارد.
حالا باید ببینیم دلیل بر مشروعیت از ادله اربعه داریم از کتاب و سنت و اجماع و عقل یا نه؟
بیع منافع با اجاره حتی در مورد هم تصادق دارد.