درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

99/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: كتاب البيع/المعاطاة /مسائل مستحدثه - بورس

1- حدیث اخلاقی (برنامه ریزی)

گرچه هر روز بحمدالله‌رب‌العالمین، احادیث اخلاقی محضرتان تقدیم می‌شود، ولی ما از سالیانی بسیار دور و روزهای چهارشنبه تذکرات اخلاقی به خودمان و دیگران بیشتر مورد نظر داشتیم. امروز هم که روز چهارشنبه است و امیدواریم آنچه رضای حضرت حق است، در مسیرش باشیم و انجام دهیم.

حدیث امروز را همه شما اعزه با یک دقت خاصی دنبال کنید.

برخی اوقات فضلای محترم، اساتید معزز و دانشجویان و اعزه دیگر سؤال می‌کنند که ما در زندگی علمی و عملی‌مان چگونه باشیم. امروز جواب این سؤال مهم را می‌خواهیم از لسان امام رئوف و مهربان، ابوالحسن، علی‌بن‌موسی‌الرضا علیهماالسلام - که به حق، الگوی همه و نماد رضای الهی هستند، از این انسان بزرگ و از این کوثر قرآنی که ایران ما متیمن به مضجع شریف ایشان است - تقدیم به حضورتان کنیم.

1.1- روش برنامه ریزی در سیره امام رضا علیه‌السلام

حدیث در تحف العقول هست؛ در کتب روایی دیگر هم وجود دارد.

حدیث امروز راجع به سیره حضرت امام‌ رضا علیه‌السلام است و خیلی سیره عجیبی است. می‌طلبد این برنامه‌ریزی حضرت را برای خود داشته باشیم:

«كان عليه السلام: يترب الكتاب ويقول: لا بأس به. وكان إذا أراد أن يكتب تذكرات حوائجه، كتب بسم الله الرحمن الرحيم، أذكر إن شاء الله؛ ثم يكتب ما يريد».[1]

سبحان‌الله! چه حدیث عجیبی است؛ سیره حضرت این بود که وقتی می‌خواستند برنامه روزانه خود را بنویسند و برخی حوایج زندگی را یادداشت کنند - عزیزان فاضل من، فرهیخته‌های عزیز، هیچ انسانی بی‌برنامه نمی‌شود؛ برنامه‌ریزی بکنید - چنانچه از این سیره بر می‌آید که حضرت، اهل برنامه‌ریزی بودند و این برنامه‌ریزی را هم مکتوب می‌کردند؛ نه اینکه تنها در ذهن‌شان بگذرانند.

1.2- لزوم نوشتن بسم الله در اول برنامه

«کان إذا أراد أن یکتب تذکرات حوائجه»؛ زمانی که تذکرات حوائج‌شان را می‌نوشتند، اولین کاری که می‌کردند «کتب بسم الله الرحمن الرحیم»؛ آیه شریفه بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم را می‌نوشتند. «کل أمر ذی بال لم یذکر فیه بسم الله فهو أبتر».[2] ایشان بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم را در صدر دستور العمل‌شان و برنامه روزانه‌شان می‌نوشتند؛ چون می‌دانید خود کتابت بسم‌الله، برکت خاصی می‌آورد. هیچ نوشته‌ای را بدون بسم‌الله آغاز نکنید. هیچ برنامه‌ریزی را بدون بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم آغاز نکنید. حضرت، یکی از مصادیق علم باری‌تعالی هستند؛ چنانچه در فرازهایی از زیارت جامعه کبیره داریم؛[3] اما در عین حال حضرت، دفترچه‌ای داشتند، یادداشتی داشتند، برنامه‌ای داشتند، یادداشت می‌کردند و در اول یادداشت‌شان، بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم را می‌نوشتند.

1.3- نوشتن ان‌شاء‌الله در آخر برگه برنامه

مطلب دیگر: «أذکر إن‌شاءالله»؛ بعد از اینکه بسم‌الله را می‌نوشتند، ذکر می‌کردند که ان‌شاءالله این‌گونه می‌شود؛ یعنی مشیت خدا را بر زبان جاری می‌کردند، تا اینکه این کار به پایان برسد و اراده‌ی الهی قرار بگیرد. ما چقدر در حدیث داریم که شما، متلفظ به ماشاءالله و ان‌شاءالله باشید. و ان‌شاء‌الله تبارک‌وتعالی که همه من و شما تا قیام قیامت، به این کلمه تفویضی ان‌شاءالله، متعبد باشیم. می‌توانیم بگوییم یکی از فیوضات کسانی که در مقام رضا هستند، این است که دارای مشیت الهی هستند؟ بله؛ ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ﴾.[4] حضرت امام رضا علیه‌السلام فرمودند: کسی که این جمله را بگوید و کارهایش را به مشیت الهی واگذار کند، در دنیا و آخرت مشکلی نمی‌بیند.

لذا این آیه که ذکر امام رضا علیه‌السلام است و ان‌شاءالله نهادینه کنیم. پس اول، برنامه‌های‌مان را بنویسیم؛ در صدر برنامه‌های‌مان آیه بسم‌الله را بنویسیم؛ در ذیل آن هم بنویسیم ان‌شاءالله چنین شود. بعد حضرت فرمودند: «ثم یکتب ما یرید»؛ آنچه می‌خواهی اراده بکنی، بنویس.

من با کمال معذرت از همه حضرات معصومین و اولیای الهی از این حدیث، استفاده می‌کنم ﴿هذه بضاعتنا ردت إلینا﴾؛[5] می‌توانیم این حرف بزنیم که از کتابت بسم‌الله و برنامه‌ریزی، روشن می‌شود که نوشته‌های ما و اراده ما، سببش اراده الهی است؟ قطعا چنین است.

1.4- سیره علماء در برنامه ریزی

سیره علمیه و عملیه بزرگانی مثل مرحوم صاحب‌جواهر، مثل علامه‌مجلسی، مثل مرحوم علامه‌حلی، خواجه‌نصیرالدین‌طوسی، بزرگانی که در هر علمی که شما نگاه کنید، نوشته و کتاب دارند، اهل برنامه بودند. مرحوم صاحب جواهر - که جواهر یک دائرةالمعارف فقهی است - با خود عهد کرده بود، تا شبی چند صفحه از جواهر ننویسد، نخوابد؛ حتی بعضی نقل کرده‌اند: در شب رحلت فرزندش هم در کنار جنازه فرزند، نوشت؛ و جالب اینجا است که جواهر، در شب 23 ماه مبارک رمضان، تمام می‌شود؛[6] معلوم می‌شود در شب قدر هم، به برنامه نوشتن و برنامه‌ریزی کتابت گذرانده است.

موقعی یادداشت کرده بودم بزرگانی که در شب قدر برنامه‌ریزی‌های علمی‌شان را ادامه می‌دادند، فکر کنم حدود 30-40 نفر از علما در شب بیست و سوم، مشغول کتابت بودند. در حالات مرحوم علامه‌طباطبایی رحمه‌الله دارد که ایشان هم در 23 ماه مبارک، آن را تمام کردند.[7] برنامه‌ریزی دقیق کنید که خیلی نیاز به برنامه داریم. هر لحظه، در حال تغییر و تحول هستیم؛ باید با تغییر و تحول زمانه، برنامه‌ریزی‌های دقیق داشته باشیم که عقب نیافتیم.

1.5- وجود نظم در نظام آفرینش

نظام آفرینش، نظام تغییر و تحول است؛ نظام نظم و انضباط است. ما اگر بخواهیم همراه با نظام آفرینش و حتی جسم و روح‌مان باشیم، باید این نظم را نهادینه بکنیم. همین الآنی که من و شما داریم حرف می زنیم، هر لحظه گلبول‌ها و سلول‌های مختلفی در بدن ما طبق برنامه‌ریزی منظم و منسجم، خودشان در حال تغییر و تحول هستند؛ حتی در بیست و چهار ساعت، بعضی می‌گویند: میلیاردها سلول، جای هم‌دیگر را عوض می‌کنند و با نظم هستند.

1.6- تقوا و نظم، دو عامل موفقیت

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، در سفارشی که به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام داشتند، فرمودند:

«أوصیکما و جمیعَ ولدی و أهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم»؛[8]

این خطاب، ما را هم شامل می‌شود؛ این دو، تقوا و نظم، ما را به همه جا می‌رساند.

نتیجه صحبت امروز اینکه یک برنامه روزانه برای خود بنویسیم و طبق این برنامه، خودتان را محک بزنید و روزانه و حداقل، هفتگی و حداقل حداقل، ماهانه و چه برسد به سالانه، برنامه‌های‌تان را چک کنید؛ ببینید آیا از وضعیت موجود، به مطلوب رسیدید یا خیر؟ ما همیشه در سیر بین این وضعیت موجود و وضعیت مطلوب هستیم.

ان‌شاءالله ما هم با شما در این توصیه‌ها شریک باشیم.

1.7- خاطره استاد از برنامه ریزی شخصی

از باب تجربه عرض می‌کنم، نه از باب دیگری. یک وقتی یادداشت‌ها را نگاه می‌کردم؛ دیدم من بعضی وقتها در سالیان گذشته، روزانه برنامه‌ریزی داشتم؛ یعنی یک جدولی داشتم برای روز، یک جدولی داشتم برای هفته و جدولی برای ماه. و جالب این است که الحمدلله‌رب‌العالمین همه اینها با اِشراق و اِشراف اساتید بزرگ‌مان صورت می‌گرفت؛ و من یادم است که برنامه را با اشراف آنها و با مشیت آنها، پیش می‌رفتیم؛ و علوم مختلفه‌ای که الحمدلله‌رب‌العالمین فرا گرفتیم - رب أنعمت فزد - با برنامه‌ریزی و اشراف بزرگان بود؛ ان‌شاءالله خدا جزای خیر به آنها بدهد. ما برنامه‌ها ادامه دادیم؛ و الآن هم تا می‌توانید اهل برنامه باشید که ان‌شاءالله به نتیجه برسید. رزقنا الله إیانا و إیاکم.

2- خلاصه جلسه گذشته

در بحث فقه، در مسائل مستحدثه، نتیجه مباحث گذشته‌مان این شد که زمان، در حال تغییر و تحول است. تغییر و تحول زمانی، نتیجه‌اش مسائل مستحدثه و نو است. مسائل مستحدثه، به این معنا است که یا در طول زمان، موضوع جدیدی به وجود آمد و یا موضوعی، با شرایط جدیدی به وجود آمد؛ در عین حال مسئله، نو است و ما این مسأله نو را باید از دین‌مان بگیریم. هیچ چیزی به عنوان ما یحتاج بشر نیست، الا اینکه در فقه، بیان شده است؛ «علینا إلقاء الأصول و علیکم التفریع»؛[9] چنانکه در روایات ماست، ائمه، القاء اصول کردند و ما باید تفریع را به دست بیاوریم.

در روش اجتهاد که اصرار داریم، خوب است کسانی که مباحث خارج فقه را بحث می‌کنند، روش اجتهاد را هم به اعزه بیاموزند و حداقل تجریه خود را بیان کنند و فقط تجربه، در ضمن دروس نباشد و همان‌طور که در روایت امام رضا علیه‌السلام فرمودند: با کتابت و برنامه‌ریزی باشد.

3- تفاوت‌های اجتهاد بین امامیه و عامه

ما عرض‌مان این است که روش اجتهادی فقهای اسلام، با هم متفاوت است. مذاهب امامیه با عامه، متفاوت هستند. امامیه، دست‌شان باز است؛ چون سنت‌شان جامع است. دست شیعه در این جهت هم باز است که بحمدالله اجتهادش را بر اساس احتمالات، پیش نمی‌برد؛ با دلیل و ادله قطعی، پیش می‌برد؛ تفاوت ها را عرض کردیم. تفاوت‌ در روش اجتهادی، بین امامیه و غیر آن است.

4- نقش زمان و مکان در اجتهاد، نزد امامیه

یکی از چیزهایی که بود، بحث زمان و مکان است. فقیه، باید زمان شناس و مکان‌شناس باشد؛ نه به این معنا که تابع زمان و مکان باشد؛ هر جامعه‌ای هرچه پسندید، برود؛ خیر، باید پاسخ‌گوی مسائل جدید باشد و اهل استنباط باشد. مسائل جدید را با توجه به اصول القا شده از جانب معصومین استخراج کند. ما عرض‌مان این است که به نتیجه رسیدیم، حکم الهی واحد است، ولی موضوعات، متعدد است.

تغییر، برای موضوعات است. حکم هم به تبع موضوع، تغییر می‌کند، نه اینکه حکم - بدون تغییر موضوع - تغییر کند. ما باید حکم را با توجه به موضوع، به دست بیاوریم.

5- ارکان احکام شرعی

احکام شرعیه ما به یک جهتی، دارای چند رکن می‌تواند باشد:

1) هیچ مسأله‌ای از مسائل، اولا بدون حکم نیست؛ پس هر مسئله‌ای، حکم شرعی دارد؛

2) دارای متعلق حکم است؛

3) دارای موضوع حکم است.

مثلا در بحث خارج فقه در بحث کرونا مثال زدیم که خوردن خون در اسلام، حرام است. این حرمت، حکم شرعی است؛ اینکه الآن خون باشد و تعلق به شرب خون گرفته است، متعلق حکم است و اینکه خون باشد، موضوع حکم است.

6- موارد تغایر متعلق، با موضوعِ حکم

من یک تذکری عرض کنم که بعضی وقت‌ها، شاید سبب اشتباه بعضی جهات شود، این است که در برخی مصادیق، شاید متعلق حکم و موضوع حکم یکی باشند؛ موضوع حکم‌ به طور شاید و باید، بیان نشده باشد و همان متعلق را به جای موضوع قرار می‌دهیم؛

مثلا مولا گفته: «أزل النجاسة عن المسجد»؛ تطهیر مسجد، واجب است؛ وجوب، حکم شرعی است؛ تطهیر، متعلق حکم است؛ مسجد هم موضوع است.

7- موارد اتحاد متعلق با موضوعِ حکم

اما در برخی موارد، متعلق و موضوع، یکی است؛ مثل اینکه شما می‌گویید نماز واجب است، روزه واجب است. احکام دیگری که به وجوب متعلقات یا وجوب موضوعات، تعلق گرفته است، اینجا این احکام، به امر خارجی تعلق نگرفته، بلکه به فعل انسان تعلق گرفته است؛ همان فعل انسان که موضوع حکم است. می‌توانیم بگوییم متعلق احکام، موضوع حکم است؟ بله؛ به تسامح، موضوع و متعلق، یکی می‌شود. هر حکمی، دائرمدار موضوع است. موضوع نسبت به حکم، همانند علت به معلول است؛ یعنی موضوع، علت و حکم، معلول است؛ با این تفاوت که در بحث حکم و موضوع، معمولا در امور اعتباری بحث می‌کنیم؛ چون گفتیم اینها از امور اعتباری هستند. خدا رحمت کند مرحوم آقای خوئی، نظری دارند در مباحث فقهی که ایشان، اسباب شرعیه را، همانند اسباب خارجیه می‌دانند؛ یعنی نسبت علت و معلول را دارند. می‌توانیم این حرف را بزنیم که حکم موضوعات، به تبع موضوعات، متغیر است.

8- نظر شیخ رحمه‌الله در مورد نقش زمان و مکان در اجتهاد

مرحوم شیخ انصاری، در کتاب طهارت می‌فرمایند: - ایشان همان‌طور که مکاسب دارند، کتاب طهارت هم دارند - زمان و مکان، متغیر است؛ چون این دو متغیر است، حکم هم به تغیر موضوعات و زمان و مکان، متغیر می‌شود. همین جا استفاده کنیم، نتیجه این حرف، این می‌شود که فقیهی که می‌خواهد حکم کند، باید آگاه به تغییر زمان و مکان باشد. ما یکی از شرایط اجتهاد جامع مجتهد را در زمان‌شناسی مجتهد می‌دانیم؛ از شرایط اعلمیت، آگاهی به زمان و مکان است؛ عرف زمانش را بشناسد؛ چون عرف زمان شناختن، یعنی موضوعات را شناختن تا احکام را بداند. یک بحثی است که فقیه، آیا باید موضوع شناس باشد یا نه؟ بله فقیهی که موضوع‌شناس باشد، می‌تواند حکم را استخراج کند.

8.1- مثال شیخ رحمه‌الله برای نقش مکان در اجتهاد

مرحوم شیخ، مثال جالبی برای تغییر مکان و زمان می‌زنند؛ ایشان می‌فرمایند: آب، باید مالیت داشته باشد. یکی از شرایط خرید و فروش، مالیت است. این آبی که ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ﴾،[10] گاهی مالیت ندارد؛ خصوصا برای شرب؛ مثلا کسی کنار نهر آب زندگی می‌کند، آب برای او ارزش ندارد، تا پول بدهد، ولی همین آب شرب، یک لیوانش در بیابان، اگر تشنه شده باشد، ارزش دارد؛ حاضر است میلیونها تومان پول هم، برایش بدهد. مرحوم شیخ می‌فرمایند: ببینید چقدر زمان و مکان در تغییر حکم، متفاوت است؛ یک جا مالیت و جواز معامله را دارد و یک جا مالیت و جواز معامله، ندارد.

8.2- مثال شیخ رحمه‌الله برای نقش زمان در اجتهاد

ایشان می‌فرمایند: یخ در سرما، هیچ گونه خرید و فروشی نمی‌شود و مالیت پیدا نمی کند؛ چون همه جا خنک است و نیازی به یخ نیست؛ اما اگر تابستان باشد، همین ماهیت واحده، دارای ارزش می‌شود. نتیجه اینکه حکم، تغییر کرد؛ چون موضوع و زمان و مکان تغییر کرد.

9- اقسام تغییر در موضوعات

و این موضوعات هم، در چند جهت تغییر می‌کند:

1) گاهی به کلی ماهیتش عوض می‌شود؛ مثل اینکه آب نجسی، تبدیل به بخار شود، موضوع تغییر کرده است؛ یا مثال دیگر سگ که نجس است در نمک‌زار افتاد، تغییر موضوع داد؛ همان‌طور که می‌گوییم یکی از مطهرات، استحاله است.

2) گاهی مکان تغییر می‌کند، تا موضوع تغییر کند؛ مثلا این خون تا در روی بدن است، نجس است، اما اگر به بدن حشره‌ای که خون جهنده ندارد، انتقال پیدا کرد، پاک است. یکی از مطهرات انتقال است. پس خیلی وقتها موضوع، کلًّا تغییر می‌کند.

3) گاهی ماهیت موضوع تغییر نمی‌کند، ولی ظاهرش تغییر می‌کند؛ شراب تبدیل به سرکه شد؛ در اینجا ماهیت، تغییر نکرده است؛ از حالاتش تغییر کرد و حرمت، تبدیل به حلیت شد.

4) ولی گاهی طوری است که نه ماهیت تغییر می‌کند، نه تغییر ماهوی دارد، نه تغییر وصفی دارد؛ بلکه به عبارت بهتر، طوری است که زمان و نسبتش تغییر پیدا می‌کند؛ مانند: خرید و فروش خون؛ در زمان سابق خون، برای اکل استفاده می‌شد، ولی الآن استفاده‌های دیگر دارد؛ ماهیت، همان است؛ زمان تغییر کرده؛ در نتیجه، اعتبار و نسبت تغییر کرده است. پس نسبت موضوعات به احکام و اینکه موضوعات می تواند احکام را تغییر دهد و احکام بر مدار موضوعات می چرخد؛ گاهی نفس ماهیت موضوع تغییر می کند؛ گاهی حالات و اوصاف موضوع تغییر می کند؛ گاهی اعتبار و نسبت موضوع تغییر می کند؛ اما آن چه مهم است این است که، تغییر حکم داده است. و فقیه باید، زمان‌شناس و مکان شناس باشد؛ موضوع شناس باشد؛ بتواند احکامی که دائر مدار موضوعات است، مطرح کند.

10- نظر امام رحمه‌الله در نقش زمان و مکان در اجتهاد

همین جا نکته‌ای را اضافه کنم: کسانی که زمان و مکان را مؤثر در اجتهاد می‌دانند، مانند حضرت امام، می‌گویند: زمان و مکان، عرف درست می‌کند و عرف، تشخص درست می‌کند و تشخص، حکم را جابه‌جا می‌کند.[11]

مثلا ضرورتی اقتضا کرده است که تغییر موضوع، ایجاد شود؛ مثلا کنترل جمعیت باید صورت گیرد، یا بر عکس. جمعیت نباید کنترل شود؛ اگر جمعیت پیر شود، توانایی جامعه از بین می‌رود؛ یا مثل حرمت تنباکو در زمان میرزای شیرازی حلیت، تبدیل به حرمت می‌شود.

11- توجه به تغییر زمان و مکان در روایات

ائمه ما علیهم‌السلام، نسبت به این جهت، بسیار اهمیت می‌دادند؛ حتی در بعضی از روایات داریم که کسی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سؤال کرد: یا رسول‌الله تا چقدر می‌توانیم محاسن و موی سر را تغییر دهیم؟ حضرت فرمودند: «غَیِّروا الشَّیب و لا تَشَبَّهوا بالیهود»؛[12]

«شیئان عجیبان هما ابرد من یخشیخ یتصبی و صبی یتشیخ»[13]

مسن، کار جوان و جوان، کار مسن را انجام دهد، سبک است؛ اینها قبیح است؛

موهای سفید را رنگ کنید، ولی تشبه به یهود نداشته باشید.

می‌توانیم بگوییم که شرایط زمان و مکان، تغییر می‌کند؟ بله، تغییر پیدا می‌کند و عرف، دخیل در خیلی از استنباط‌ها است و بحث سیره عقلاییه و عرفیه هم، برای همین تغییرات در عرف است.

12- ذکر چند نمونه از ارتباط بین موضوع و حکم، از کتاب جواهر

ما یک وقت، حدود 300 مورد پیدا کردیم که مرحوم صاحب جواهر، توجه به موضوعات فقهی داشتند. و این، بهترین دلیل است که ما در مسائل مستحدثه، نیاز زمان و مکان را بررسی کنیم.

مثلا در زمان سابق، بیع، بسیط بود، ولی الآن گسترده شده است. و یکی از روش‌های اجتهادی ما این است که توجه به موضوع داشته باشیم.

من دو سه نمونه از تغییر موضوع و ارتباط بین حکم و موضوع، از صاحب جواهر عرض کنم:

جواهر، ج1، ص9: در طهارت، تغییر موضوع را متناسب با تغییر حکم می‌دانند؛

ج1، ص89: ارتباط بین موضوع و حکم را مطرح می‌کنند؛

ج3، ص47: باز هم ایشان، بحث تغییر موضوع را با توجه به سیره‌های مختلف، مطرح می‌کنند.

«و کیف کان، فالمختار الاول؛ و علیه استقر المذهب؛ للأصل و الإجماع المحکی، بل المحصل و السیرة المستمرة المستقیمة فی سائر الاعصار و الامصار»[14] .

در تغییر حکم با توجه به تغییر موضوع، قریب به 300 مورد را یادداشت کردم.

ج8، ص57، صحبت، همین است؛ یعنی تغییر موضوع و تغییر احکام.

بنابراین شخصیتی مثل صاحب جواهر، سیره علمی و عملی‌شان در این دائرة المعارف که فقه جواهری است، در قریب 300 مورد، چنین رابطه‌ای بین موضوع و حکم را بیان کرده‌اند. می‌طلبد که در روش اجتهادمان، توجه به موضوعات داشته باشیم که موضوع، حکم را تغییر می‌دهد؛ اما نه به معنای اینکه احکام متغیرند؛ نخیر، بلکه احکام، پابرجا هستند. موضوع، به تبع زمان و مکان، تغییر پیدا می‌کند. حکم هم، به تبعش تغییر می‌کند؛ چه تغییر به اصل موضوع و چه به وصف موضوع و چه به نسبت موضوع. موضوع، متغیر است.


[1] تحف العقول، ابن شعبة الحراني، ج1، ص443.
[2] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج73، ص305.
[3] مفاتيح الجنان، القمي، الشيخ عباس، ج1، ص651.
[4] سوره غافر، آيه 44.
[5] سوره یوسف، آيه 65.
[6] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج43، ص453.
[7] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج20، ص398.
[8] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص320، نامه 47.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص41، أبواب کتاب القضاء، باب6، ح52، ط الإسلامية.
[10] انبیاء/سوره21، آیه30.
[11] الاجتهاد والتقليد، الخميني، السيد روح الله، ج1، ص10.
[12] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص320، حکمت 17.
[13] شیخ بهایی.
[14] جواهر الكلام في ثوبه الجديد، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج2، ص637.