1400/03/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)مسائل مستحدثه (بورس)/جمع بندی نهایی مسائل بورس /تطبیقات فقهی بورس و حکم هر مسئله
قال علی (علیهالسلام): «تَرَاهُ قَرِيباً أَمَلُهُ، قَلِيلا زَلَلُهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً أَكْلُهُ، سَهْلا أَمْرُهُ، حَرِيزاً دِينُهُ، مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَكْظُوماً غَيْظُهُ. الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَالشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. إِنْ كَانَ فِي الْغَافِلِينَ كُتِبَ فِي الذَّاكِرِينَ، وَإِنْ كَانَ فِي الذَّاكِرِينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ. يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَيُعْطِي مَنْ حَرَمَهُ، وَيَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْكَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلا خَيْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِي الزَّلاَزِلِ وَقُورٌ، وَفِي الْمَكَارِهِ صَبُورٌ، وَفِي الرَّخَاءِ شَكُورٌ. لاَ يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ، وَلاَ يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ. يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ، لاَ يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَلاَ يَنْسَى مَا ذُكِّرَ، وَلاَ يُنَابِزِ بِالألْقَابِ، وَلاَ يُضَارُّ بِالْجَارِ، وَلاَ يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَلاَ يَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ، وَلاَ يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ. إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَإِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ، وَإِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاء، وَالنَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَأَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَنَزَاهَةٌ، وَدُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَرَحْمَةٌ. لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْر وَ عَظَمَة، وَلاَدُنُوُّهُ بِمَكْر وَخَدِيعَة».[1]
قال: فصعق همام صعقة كانت نفسه فيها. فقال أميرالمؤمنين(عليه السلام): «أَمَا وَاللهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ. ثُمَّ قَالَ: أَهكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا ؟ فقال له قائل: فما بالك يا أميرالمؤمنين؟ فقال(عليه السلام): وَيْحَكَ، إِنَّ لِكُلِّ أَجَل وَقْتاً لاَ يَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لاَ يَتَجَاوَزُهُ. فَمَهْلا، لاَ تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِكَ».[2]
در اصاف سالکان، فرمایش حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را دنبال میکردیم که بهترین دستور العمل است؛ به خصوص در این روزهای پایانی سال تحصیلی که اندوختههای گذشته را جمع میکنیم و برای آموزش و پرورش آینده ذخیره میکنیم. راه بسیار مغتنم و راه بسیار شفافی است.
• «تراه قلیلا أمله» از اوصاف متقین این است که آرزوهای آنها نزدیک به برآورده شدن است. ما در معارف دینی، چیزی در مدح طولالأمل نداریم، ولی در مدح نفسالأمل را داریم. آرزوی طولانی، مطلوب نیست. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «الأمل رحمة لأمّتي،و لولا الأمل ما رضعت والدة ولدها، و لا غرس غارس شجرا»؛[3] حضرت میفرمایند: آرزو رحمت برای امت من است؛ اگر آرزو نبود، نه مادری بچهاش را شیر میداد و نه کشاورزی باغبانی میکرد و درختی میکاشت. دنیا به امید زنده است. امید خوب است امید همان امل و آرزو است. ولی طول آرزو خوب نیست. متقین کسانی هستند که آرزهای آنها نزدیک به برآورده شدن است. آرزوهای ممکن دارند.
• «قلیلا زَلَلُـه»؛ لغزشهای اینها بسیار کم است. به قدری با تأمل و احتیاط و مراقبت حرکت می کنند که لغزشهایشان کم است.
• «خاشعا قلبه»؛ قلبهای اینها خاشع است.
• «قانعة نفسه»؛ نفوس اینها قانع است. قناعت خیلی مهم است. قناعت بر اساس روایات مالی است که تمام نمیشود.[4]
• «منزورا أکله»؛ نسبت به خوراک، اعتدال دارند.
• «سهلا أمرُه»؛ امور آنها آسان است. خفیف المؤونه هستند. هزینههای اینها کم است. نسبت به دیگران اهل تجمل نیستند.
• «حَریزا دینُه»؛ نسبت به دینشان توانایی و قوت دارند.
• «میتة شهوتُه»؛ شهوتهایشان هم کنترل کردند. شهوتمرده هستند.
• «مکظوما غیظه»؛ ناراحتی و غضبهایشان را کنترل کردهاند.
اینها اوصافی است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در این بخش از خطبه بیان می فرمایند. بعد حضرت در ادامه میفرمایند:
• «الخیر منه مأمول»؛ متقین همیشه خوبی از آنها مورد نظر است.
• «و الشر منه مأمون»؛ بدی از آنها دور است. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «ألا أنبئکم لما سمی المؤمن مؤمنا؟ لإیمانه الناس علی أموالهم و أنفسهم».[5] چون مردم بر اموال و نفوسشان مؤمن را امین میدانند.
«ان کان فی الغافلین کتب فی الذاکرین و إن کان فی الذاکرین لم یکتب من الغافلین»؛ اینها طوری هستند که اگر در میان غافلان باشند، دلشان متوجه خداست و اگر در میان ذاکرین باشند، اینها از غافلین شمرده نمیشوند.
هرگز وجود حاضر و غایب شنیدهایمن در میان جمع و دلم جای دیگر است[6]
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «کمثل النحلة إن صاحَبتَهُ نَفَعَک و إن شاوَرتَه نفعک و إن جالَستَه نفعک و کل شأنه منافع. و کذلک النَّحلَة کل شأنها منافع».[7]
مثل انسان مؤمن مانند زنبور عسل است. مشاوره یعنی کنجکاوی، نه مشاوره اصطلاحی؛ گرچه آن را هم شاید شامل شود. زنبور عسل، سودآور است.
• «يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَيُعْطِي مَنْ حَرَمَهُ، وَيَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ»؛ از کسانی که ظلم کردند، میگذرد و کسی که محرومش کرده، عطا میکند و با کسی که قطع رحم کرده، وصل میکند. از امام زینالعابدین علیهالسلام درباره مکارم و محاسن اخلاقی نقل شده است که ایشان میفرمایند: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ ثُمَّ يُنَادِي مُنَادٍ أَيْنَ أَهْلُ الْفَضْلِ- قَالَ فَيَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ فَيَقُولُونَ وَ مَا كَانَ فَضْلُكُمْ فَيَقُولُونَ كُنَّا نَصِلُ مَنْ قَطَعَنَا وَ نُعْطِي مَنْ حَرَمَنَا وَ نَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَنَا قَالَ فَيُقَالُ لَهُمْ صَدَقْتُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ».[8]
﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ﴾.[9] بدی را به بهتر جواب دهید.
• «بَعِيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْكَرُهُ، حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلا خَيْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ»؛ اینها کسانی هستند که صحبت زشت از آنها دور است. زبانشان نرم است. امور زشت از آنها دور است. نیکیشان حاضر است. خیرات پیش روی آنها است. شر از آنها دور است؛ یعنی همین «هم أهل الفضائل» که در اول خطبه فرمودند.
• در آخر فرمودند: «فی الزلازل وقور و فی المکاره صبور و فی الرخاء شکور»؛ اینها در حوادث استوار هستند و در موقع مشکلات صبر می کنند و در غیر مشکلات هم شکور هستند بلکه به جایی می رسند که در تمام حالات شکور هستند. این خصوصیات انسانهای با تقوا است.
• «لاَ يَحِيفُ عَلَى مَنْ يُبْغِضُ، وَلاَ يَأْثَمُ فِيمَنْ يُحِبُّ»؛ اینها به جایی میرسند که به تعبیر حضرت امیر (علیهالسلام) که میفرمایند: نسبت به کسی که ناراحت هستند، ظلم نمیکنند و در حق کسی که دوست دارند، به گناه نمیافتند.
• «يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ، لاَ يُضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَلاَ يَنْسَى مَا ذُكِّرَ»؛ قبل از اینکه بر علیه او شهادت داده شود اینها به حق شهادت میدهند. آنچه را به او سپردهاند، ضایع نمیکنند و آنچه را به آن تذکر دادهاند، فراموش نمیکنند.
• «وَلاَ يُنَابِزِ بِالأَلْقَابِ، وَلاَ يُضَارُّ بِالْجَارِ، وَلاَ يَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ»؛ صحبتهای زشت ندارند و همدیگر را بد صدا نمیزنند. خوبی را فراموش نمیکنند و همسایگان را آزار نمیرساند. اگر کسی مصیبت زده شد، به رخشان نمیکشند.
وَلاَ يَدْخُلُ فِي الْبَاطِلِ، وَلاَ يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ»؛ باطلگرا نیستند و حقگرا هستند.
﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾.[10] این توصیههای حضرت است.
سه صفت دیگر:
• «إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَإِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ، وَإِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتَّى يَكُونَ اللهُ هُوَ الَّذِي يَنْتَقِمُ لَهُ». درباره رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآله) در روایت داریم: «کان ضِحکُه التَّبَسُّم»؛[11] خنده ایشان به صورت تبسم بود، نه قهقهه. و إن بغی علیه صبر حتی یکون الله هو الذی ینتقم له؛ اگر ظلم به او شود صبر میکند، تا خدا از جانب او انتقام بگیرد.
• نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاء، وَالنَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَة. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ، وَأَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ؛ خودشان را به زحمت میاندازند، اما مردم را به زحمت نمیاندازند. خودشان را برای آخرتشان به سختی میاندازند، ولی مردم از آنها در راحتی هستند و از آنها رنجی تحمل نمیکنند.
• بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَنَزَاهَةٌ، وَدُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِينٌ وَرَحْمَةٌ. لَيْسَ تَبَاعُدُهُ بِكِبْر وَ عَظَمَة، وَلاَدُنُوُّهُ بِمَكْر وَخَدِيعَة؛ دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسايى، و نزديك شدنش با بعضى ديگر از روى مهربانى و نرمى است. دورى او از تكبّر و خود پسندى، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست.
• وقتی به این مرحله میرسند، «قال فصعق همام صعقة فکان نفسه فیها». همام فریادی میزند و جان میدهد. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «أَمَا وَاللهِ لَقَدْ كُنْتُ أَخَافُهَا عَلَيْهِ. ثُمَّ قَالَ: أَهكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا»؛ من میدانستم این برنامه برایش پیش میآید به همین خاطر تعلل کردم. ثُمَّ قَالَ: أَهكَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا؛ موعظههای رسا این گونه بر دل مینشیند. همیشه منافقین و کذابها و معاندین و مشرکین و شایعهپراکنها همیشه در مقابل امام میایستند، «فقال له قائل: فما بالك يا أميرالمؤمنين»؛ گفت چرا شما اینگونه وصف کردید، ولی خودتان اینگونه نشدید؟ فقال علیهالسلام: وَيْحَكَ، إِنَّ لِكُلِّ أَجَل وَقْتاً لاَ يَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لاَ يَتَجَاوَزُهُ. فَمَهْلا، لاَ تَعُدْ لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّيْطَانُ عَلَى لِسَانِكَ»؛ واى بر تو، هر أجلى وقت معيّنى دارد كه از آن پيش نيفتد و سبب مشخّصى دارد كه از آن تجاوز نمیكند. آرام باش و ديگر چنين سخنانى نگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است.
حضرت در این خطبه نمونه عینی سالک را نشان دادند که این گونه راه بروید و محکم باشید. از طنزها و متلکها و از بداخلاقیها و از سوء تدبیرها ناراحت نشوید و راه را ادامه دهید. انسان عابد و زاهد و عارف نتیجهاش این است که ﴿فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا﴾؛[12] همانطور که تجلی حضرت حق برای یاران حضرت موسی علیهالسلام بود، تجلی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام هم برای همام بود. این مسیر سیر و سلوک است. باید مسیر سیر و سلوک را با جدیت پیمود تا انشاءالله همه ما به نتیجه مطلوب برسیم.
از خدا در این روز پایانی درس میخواهیم انشاءالله ما را همنشین و بلکه جزء متقین قرار دهد و بلکه بالاتر ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾.[13] انشاءالله به پیروی از حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، امام متقین باشیم. رب أنعمت فزد. انسان نباید در کمالات، توقف داشته باشد.
سؤال: آیا باید بر اساس همین خطبه پیش رفت، یا وصف حال خود انسان؟
جواب: بهترین راه این است که انسان اوصاف را از این خطبه بگیرد و بعد ببیند کدام وصف را دارد و کدام را ندارد. آنچه دارد تقویت کند و آنچه ندارد در خود ایجاد کند.
اعزه من! این اوصاف را با این مسیری که حضرت بیان کردند، روی کاغذ بیاورید. البته من نظرم این است که شاید در خود خطبه حضرت هم ترتبی باشد که حضرت از اجمال به تفصیل آمدند. اول فرمودند: «إتق الله و أحسن»؛ بعد فرمودند: «هم أهل الفضائل»؛ بعد یکییکی اهل فضائل را توضیح دادند. شاید به نیاز همام، وصف متقین همین بود. ما اوصاف سالکان را با توجه به سالکان متعدد و دارای اجمال و تفصیل میدانیم. مراحل سیر و سلوک هم متفاوت است؛ لذا برخی 3 مرحله، برخی 7 مرحله، برخی 100 مرحله و برخی 1000 مرحله میدانند. معرفت ادراک جزئی است و هرچه انسان بیشتر برود، معرفتش بیشتر میشود و این فرق بین عارف و عالم است.
در ادامه مباحث بورس بودیم. در این جلسه دیگر باید کلیات مباحث بورس را تطبیق فقهی کنیم و ببینیم از جهت فقهی معاملاتی که در بورس واقع میشود، مجاز است، یا خیر؟ به بحث شرکتها رسیدیم. شرکتهای عام و خاص داریم. سهام عادی و سهام ممتاز و ویژه داریم که در سهام ممتاز و ویژه، خدمات خاصی دارد. چنانچه در سهام و خرید و فروش سهام برای کارگزاران که با وکالت در بورس معامله میکنند، منعهایی در جلسه گذشته گفتیم؛ از جمله اینکه عقود، منعی نداشته باشند؛ ربوی و غرری نباشد، کالای حرام نباشد، قراردادهای غیر جایز نباشد و طرفهای قرارداد، اشخاص محجور و مفلس نباشند. اگر این خرید و فروشها عقلایی نباشد، جایز نیست. مشارکت در سهام جایز است، به شرطی که اگر خرید و فروش شاخص است، مرتبط با اعیان باشد. ولی اگر شاخصهای فرضی باشد، اگر عقلا برای این فرض هم تشخص و عینیتی قائل باشند؛ مثلا نوسان و کاهش و افزایش سهام را خرید و فروش کنند، این هم خودش اعتباری است؛ به نظر عقلای بورس معتبر باشد شاید وجه شرعی داشته باشد اگر منع شرعی نداشته باشد.
مشارکت در سهام دو متعلق و معنا دارد:
مفهوم شرکت این است که کارخانهای که مثلا 100 سهم دارد، 100نفر، یا 50نفر، یا کمتر یا بیشتر نفر به تفاوت پولی که میدهند، مشارکت میکنند و خرید و فروش میکنند. اگر کارخانه سودآور باشد، اینجا دو سود نصیب صاحب سهام میشود: یکی سود نفس عین سهام و دیگری افزایشی که سهام دارد.
حالا بحث در این است که آیا میشود افزایش یا کاهش سهام را با توجه به سهام خرید و فروش کرد؟ ما میگوییم این بحث، عقلایی است؛ اگر عقلا اعتبار برایش قائلند درست است. ما اعتبار را به عینیت نمیدانیم؛ به اعتبار میدانیم؛ مانند منشأ اعتبار پول که ذاتی نمیدانستیم و اعتباری میدانستیم. هر قراردادی که شرایط مخصوص عقد مستحدث را داشته باشد، جزء مسائل مستحدثه است.
ما خیلی از قراردادهای بورس را جزء مسائل مستحدثه میدانیم. مراد از مستحدثه، دو چیز است: گاهی مسائل مستحدثه، آن معامله جدیدی که هیچ نمونه شرعی ندارد، ولی نمونه عقلی دارد ولی منع شرعی ندارد. گاهی هم مسائل مستحدثه به مسائلی میگوییم که در ظاهر جدید است، ولی اگر در عقود قدیم جستجو کنیم، تحت عنوان یکی از عقود شرعی است. ما مسائل مستحدثه را این میدانیم که در قدیم نبوده و قراردادهای نو است و تازه پیدا شده و مقبولیت عرفی و عقلایی دارد - با فرقی که بین عرف و عقلا است؛ بین سیره و ارتکاز فرق است - و این معاملات، معمولا قابل انطباق با عقود قدیم نیستند و به طور خاص یا عام نهی هم از جانب شارع نرسیده است؛ یعنی غرری و ضرری و ربوی نیست. ممنوع و محجور هم نیست. با این شرایط، این معاملات، مستحدثه است.
خیلی از خرید و فروشها را در شرکتهای سهامی عام یا حتی شرکتهای سهامی خاص، اگر خرید و فروش شود و نزد عرف و عقلا رایج باشد و مقبولیت داشته باشد و عقلا بپسندند و انطباق با معاملات شرعی نداشته باشد و نهی و ردعی از جانب شارع نباشد، منع شرعی ندارد. اگر نمونه قدیمی داشت که راحتتر است. این مجاز بودن معاملات در بورس را از باب ضرورت نظام اقتصاد اسلامی میدانیم. و قاعده عسر و حرج هم میگوید این معاملات باید انجام شود تا مردم در عسر و حرج نیفتند. معاملات سنتی جواب نمیدهد. ابزارهای معاملات این قدر زیاد شده است که هر روز در حال تجدد است. به قول سید یزدی رحمهالله «و حصر المعاملات فی المعهودات ممنوع»؛[14] یعنی حصر عقلی ندارد و حصر شرعی هم ندارد. بلکه نامحدودیت شرعی دارد. البته منافات ندارد که حد شرعی داشته باشد. حد شرعی غیر از حصر شرعی است. حدود شارع بیان شده است. و الشارع محدد. شارع موسس در عقود نیست. هر جا خرید و فروشی انجام شود از طریق بورس و بازار اوراق بهادار چه عرضه اولیه و چه غیر آن با ارز دیجیتال یا غیر آن که مورد اعتبار عقلا باشد، مشروعیت دارد.
نسبت به مزرعه ارزهای دیجیتال هم اگر منع دولتی نداشت و منع عقلایی نداشت، اشکالی ندارد. زمان قدیم، خلق پول در اختیار خود مردم بود. طلاساز و کسانی که طلا و نقره را قالب میزدند، سکه میساختند. ارزش پول، ذاتی بود. زرگری رایج و پردرآمد بود. الآن زرگری، مصرفی است، ولی آن زمان تولیدی بود. خلق پول، دست زرگران است. الآن گاهی تورم، دست اینها است.
الآن خلق پول جایز است، یا خیر؟
اگر خلق پول رایج شود و دولتها نظارت داشته باشند و مقبولیت داشته باشد، اشکال ندارد. نیاز نیست خلق پول در اختیار دولتها باشد، مانند تورم که فقط علت آن دولتها نیست. مزرعه ارز دیجیتال اگر اعتبار عقلایی داشت، منعی بر مالکیت نیست. البته اگر مزرعه ارز دیجیتال، حقوق دیگران را ضایع کند و مصرف برق را بالا ببرد، یا منع دولتی داشته باشد و مبنای فقیه این باشد که قانون دولت را قانون شرع بداند، تبعیت از این قوانین دولتی هم شرعا واجب است. در قسم منع شرعی میافتد، چون منع قانونی دارد. ما ایجاد پول را مختص دولتها نمیدانیم. برخی زمانها دست دولت و برخی زمانها دست مردم است و گاهی هر دو.
کالایی اگر مالیت و اعتبار عقلایی داشت و نسبت به سهام هم جاهل نباشیم که معامله غرری لازم نیاید، ولو به علم اجمالی، نه علم تفصیلی، معامله اشکال ندارد.
کسانی که در بورس داخل یا خارج معامله میکنند، باید مراقبت کنند شرعی باشد. اگر کسی نمیداند سهام شرعی است یا غیر آن، احتیاط در پرهیز است؛ ولی تا نمیداند، منعی ندارد. معمولا معاملاتی که روی نوسان است، اگر تبدیل به معاملات هرمی شود، مصداق قمار است و جایز نیست، ولی اگر جزو مصادیق قمار نباشد و دلالی و بنگاهداری و بازاریابی است، معامله با ارز دیجیتالی و غیر آن اشکال ندارد.
اگر شرکتی گفت هر کس این سهام را تا این تاریخ بخرد، این قدر سهام دیگر را جایزه میدهیم، این جایزه گرفتن، اشکال ندارد. سهام ویژه است. معادل سهام، چه ریال، چه دلار، چه ارز دیجیتال باشد، اشکال ندارد.
معاملات در بورس از مصادیق بیع کالی به کالی (دین به دین) نباشد. اعیان تشخصی را باید خرید و فروش کنند. اعیانی که برای طرفین مشخص باشند. از کالاهای محرم نباشد.
نکته مهم دیگر اینکه باید در بورس، تبانی صورت نگیرد. تبانی حرام است. تبانی در معاملات دیگر هم حرام است؛ مثلا این دو نفر تبانی کنند، تاجر سوم را به زمین بزنند. تبانی در بورس بیشتر بین حقوقیها است، تا حقیقیها؛ به خصوص حقوقیِ دولتیها. به دولت جدید تذکر میدهیم که اقتصاددانهای امین را روی کار بگذارند. طوری نباشند که شرقزده و سوسیالیسم شوند و یا غربزده و کاپیتالیسم. انسان مالکیت و سود را نفی نمیکند. تحدید ثروت را به رعایت عقود اسلامی میدانیم.
گاهی سهمی را دنبال میکنند و با علم خود خرید و فروش میکنند و سود میبرند یا نمیبرند. این تدارک، یا عاملکاری را به دیگری خرید و فروش میکنند. شما تخصص ندارید و پول دارید. در اختیار کسی میدهید و وکیلش میکنید. سهامی را دنبال میکند و سود میکند. سود را خرید و فروش میکند، اگر علم اجمالی داشت، اشکال ندارد. سرمایهگذار به متخصص اعتماد میکند. اگر واگذار به آگاهی کارگزاران و عاملکاران و کسانی که بورس را اداره میکنند، با راهنمایی و ردیابی سهامی که دارند، اشکال ندارد؛ مثلا میگویند گاهی روزها سهامی را رصد میکنیم و گذشتهاش را و آیندهاش را رقم میزنیم؛ این کار مانند یک منجم است که از کیفیت حرکت ستارگان، اموری را در آینده پیشگویی میکند؛ یا مانند استنباط یک فقیه که از ادله به حکم شرعی میرسد. برخی کسانی که در بورس کار میکنند گاهی کار آنها از کارگزاران هم بالاتر است. اگر معاملات هرمی نباشد، اشکالی ندارد.
فعالیت در بازار فارکس که بورس جهانی است، اگر با معاملات ما تطابق داشت، اشکال ندارد. توصیه میکنیم کسانی که در بازار جهانی وارد میشوند، از شرکتهایی که آلات قمار و امور حرام را معامله میکنند، پرهیز کنند. ما ﴿أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ﴾ را عام میدانیم و شامل معامله با غیر مسلمانان هم میشود. اگر قرارداد بست، باید عمل کند؛ این برای همه مکلفین است. اگر دچار حرمت نشوند، اشکال ندارد. بورس جهانی دقت بیشتری میخواهد.
آخرین سخن اینکه الآن معاملهها به فرمان مکلف انجام میشود، ولی به اِعمال غیر مکلف و توسط رباتها انجام میشود. امروز در بازار جهانی گاهی ربات، خرید و فروش میکند. چه عامل، چه کارگزار اصلا خودش وارد عمل نمیشود. او خواب است، ولی ربات در حال معامله است. اگر ما مبانی برخی علما را داشته باشیم که حتما ایجاب و قبول باید بر اساس ذوی العقول و مکلف باشد، اشکال دارد. برخی از فقها بین شرکتهای حقوقی و افراد حقیقی فرق میگذاشتند. با افراد حقیقی، معامله را جایز و با حقوقی، جایز نمیدانستند. به نظر ما اگر ابزاری بود که در عرف با آن انجام میشود و دقت و سرعتش از انسان بیشتر است، اشکال ندارد. حتی معامله توسط ربات در ردیابی سود، اشکال ندارد. یا مثلا به رایانه فرمان میدهد که تا فلان ساعت خرید و فروش کن، یا با این سود بفروش، یا با این ضرر نفروش. مدار ضرر را با نرم افزار میتوانند اداره کنند.
دو روش معاملاتی در فارکس هست: روش بنیادی و روش تکنیکی؛ اینها مختلف است. چه خودشان دنبال کنند، چه نه. اگر به جهل باشد، اشکال دارد و اگر علمآور باشد، اشکال ندارد. باید دید قیمتها معرف اطلاعات هست، یا نیست. تغییرات، باعث ایجاد جهل میشود، یا خیر؟ متخصصین از پیشینه سهام، آینده آن را به دست میآورند. جهل تبدیل به علم میشود. باید قائل به تفصیل شد؛ برای آنانی که پیشبینی میکنند، جایز است و برای آنها که نمیتوانند، جایز نیست.
کلاهبرداری در بازارهای جهانی خیلی بیشتر است. باید میزان اعتبارات، هرمی نشود. وابسته به شرکتی که بازاریابی میکنند، نشود. تبدیل به قمار نشود. اکثر بازارهای جهانی، هرمی است و جهل دارد. اسلام، مانع سود نیست. اگر معقول باشد و هرمی نباشد، اشکال ندارد. اگر طوری باشد که سرمایهها قرض باشد و معاملهگرها وامها و قرضها را خرید و فروش کنند، معامله کالی به کالی است و حرام است. خطوط قرمز باید حفظ شود؛ معاملات ربوی و غرری و جاهلانه و هرمی و اکل مال به باطل نباشد.
منع دیگر در بورس جهانی این است که خروج ارز از کشور است. اگر دولتمردان ممنوع کنند، باید رعایت شود. ارزهای دیجیتال اگر مورد اعتبار باشد، اشکال ندارد و تولیدش هم اشکال ندارد؛ به شرطی که منع قانونی نداشته باشد که گاهی مساوی با منع شرعی است. خلق پول منحصر در دولتها نیست. در ارز دیجیتال باید ابهامزدایی شود.
دولتها از فقهای جوان آشنا به عقود اسلامی استفاده کند، تا آنها قبل از انعقاد عقود، نظارت کنند.
به همه دستاندرکاران در بورس توصیه به رعایت مسائل شرعی و عقود اسلامی میکنیم. به امید روزی که دولتمردان برای همه کسانی که میخواهند در بورس داخلی و بورس جهانی معامله کنند - که قوانین اسلامی، جهانی است و همه را به وجوب عقلی، نه شرعی شامل میشود – با پشتیبانی فقها نظارت کنند، تا قوانین را رعایت کنند. به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام): «الفقه ثم المتجر».[15]
تقاضای دیگر اینکه به طلبه کوچکی که در این موضوع، کار کرده، اطمینان دهند به کسانی که وارد میشوند، با آرامش خاطر بیایند. تبانی نشود. راه آن هم شفافسازی در انعقاد و ایجاد معاملات و سود سهام است. جهل و غرر هم برطرف میشود.
بر شما باد به استنباط مسائل مستحدثه.