درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

1400/03/11

بسم الله الرحمن الرحیم

محتويات

1- حدیث اخلاقی (گام‌ها و منازل سیر و سلوک در خطبه متقین)
1.1- 1،منزل بیست و سوم: بزرگ‌ دیدنِ خالق و کوچک‌دیدنِ مخلوقات
1.1.1- 1،1،آثار بزرگ‌ دیدن خالق و کوچک‌دیدن مخلوقات
1.1.1.1- 1،1،1،دل ‌نبستن به غیر خدا و زیاد شدن معرفت و مراقبت
1.1.1.2- 1،1،1،ظلم‌ نکردن به مخلوقات ضعیف
1.1.2- 1،1،خاطره‌ای از آیت‌الله بهاءالدینی رحمه‌الله
1.1.3- 1،1،کوچکی دنیا نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام
2- خلاصه جلسه گذشته
3- ماهیت پول در فقه و ملاک در ارزش‌گذاری آن
3.1- اقسام مالیت
3.2- دو مبنا در پشتوانه‌ی ارزش پول
3.3- نقش زمان در ارزش پول و پشتوانه آن
3.3.1- پشتوانه ‌بودن طلا و نقره برای پول در عصر شارع
3.3.2- پشتوانه ‌بودن اعتبار برای پول در عصر حاضر
3.3.3- سه مثال
3.4- قیمی‌بودن یا مثلی‌بودنِ پول
3.4.1- 3،4،مبنای مختار در مورد پول: مثلی‌بودن با لحاظِ قیمی‌بودن آن
3.4.2- 3،4،آثار فقهی مترتب بر این مبنای مختار
3.4.2.1- 3،4،2،خروج موضوعی پول از ربا با توجه به این مبنای مختار و لحاظ کردن تورم
3.4.2.2- 3،4،2،محاسبه مهریه زوجه بر اساس قیمت روز
4- نتیجه

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)/ماهیت پول و ملاک ارزش گذاری آن /مثلی یا قیمی بودن پول

 

1- حدیث اخلاقی (گام‌ها و منازل سیر و سلوک در خطبه متقین)

«أَمَّا بَعْدُ ، فَإِنَّ اللهَ ـ سُبْحانَهُ وَتَعَالَى ـ خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لأنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَلاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ، وَوَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فِيهَاهُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الإقْتِصَادُ، وَمَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ.

غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ، وَوَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي الرَّخَاءِ. وَلَوْلاَ الأجَلُ الَّذِي كَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْن، شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ، وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ».[1]

1.1- 1،منزل بیست و سوم: بزرگ‌ دیدنِ خالق و کوچک‌دیدنِ مخلوقات

در آداب و اوصاف سالکان و پرهیزگاران بر اساس خطبه حضرت امیرالمؤمنین، امام‌المتقین (علیه‌السلام)، وصف دیگری که برای سالکان و عارفان و متقیان بیان می‌کنند، این است:

«عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ».

خصلت دیگر اینها که برجسته است، این است که خداوند و آفریدگار، آن‌چنان در روح و جان ودل اینها بزرگ شده و جلوه کرده است که غیر از حضرت حق در چشمان اینها بسیار کوچک است؛ این تعبیر، وصف زیبایی است؛ آفریدگار را بزرگ‌نگرند و دیگران را کوچک‌نگر. ماسوی‌الله را کوچک می‌بینند. خالق نسبت به آنها، عظمت خاص دارد و مخلوق، یک کوچکی خاص است. می‌دانید دو سررشته اتصالیه آفریده و آفریننده این است که آفریننده در کمال قدرت و دانایی است و مخلوق، در کمال ضعف و نیاز است. ﴿وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا﴾.[2] اینها خالق را می‌نگرند. اگر کسی در کنار اقیانوس پهناور باشد و از طرفی قطره آبی باشد، قطعا اقیانوس را رها نمی‌کند، به قطره آب نگاه کند. اگر کسی در روز و در مقابل آفتاب باشد، شمع کوچک توجه او را جلب نمی‌کند.

1.1.1- 1،1،آثار بزرگ‌ دیدن خالق و کوچک‌دیدن مخلوقات

1.1.1.1- 1،1،1،دل ‌نبستن به غیر خدا و زیاد شدن معرفت و مراقبت

پرهیزگاران آن‌چنان خدا نزدشان بزرگ است و دیگران کوچک هستند که توجه به آنها ندارند. سررشته عظمت و حقارت، در هستی است. اینها نظرشان به سررشته عظمت است. وقتی چنین شد مراقبت و عبادت و کشیک نفس و معرفتشان بیشتر است. آدم و عالم و ماسوی‌الله در نظرشان کوچک است. در نتیجه به ماسوی‌الله دل نمی‌بندند.

1.1.1.2- 1،1،1،ظلم‌ نکردن به مخلوقات ضعیف

اینها خود را خیلی کوچک می‌بینند. این قدر کوچک می‌بینند و خود را در برابر عظمت خدا مسئول می‌بینند که اگر دنیا را در یک دست و خدا و معارف را در دست دیگر ببینند، توجهی به دنیا نمی‌کنند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «اگر دنیا را در دست من قرار دهید که لا اله الا الله نگویم، چنین نمی‌کنم».[3] بلال هم همین بود. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در خطبه 224 نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «وَاللهِ لَوْ أُعْطِيتُ الأقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَكِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللهَ فِي نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ (خلمة) شَعِيرَة مَا فَعَلْتُهُ»؛[4] اگر تمام هفت اقلیم و آسمان و آنچه زیر آن است در دست من قرار دهید تا به مورچه‌ای ستم کنم و پوست جوی از آن بگیرم، چنین نمی‌کنم.

میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است[5]

انسان‌های متقی، مورچه آزار هم نیستند.

1.1.2- 1،1،خاطره‌ای از آیت‌الله بهاءالدینی رحمه‌الله

یک روز بین‌الطلوعین، محضر آیت‌الله بهاءالدینی رحمه‌الله بودیم و پیش ایشان درس وافی و صحیفه سجادیه می‌خواندیم؛ دیدم به گوشه اتاق خیره شدند. با دستشان مورچه‌ای که دنبال غذا بود را راهنمایی کردند؛ فرمودند: این مورچه باید به غذایش برسد، ما هم دنبال غذای خود هستیم.

1.1.3- 1،1،کوچکی دنیا نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ادامه همان خطبه 224 می‌فرمایند: «وَإِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لأهْوَنُ مِنْ وَرَقَة فِي فَمِ جَرَادَة تَقْضَمُهَا».[6]

دنیای شما با همه ثروت‌هایش، نزد من از برگی که در دهان ملخی است، ارزش کمتری دارد.

در جای دیگر حضرت می فرمایند: «وَلألْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْز».[7]

حکومت بر شما نزد من از آب بینی بزی کمتر است.

کارگزاران ما و همه ما باید بنگریم که سیره متقین را سرلوحه کارمان قرار دهیم. توجه سالک به خداست و وجه‌الله را می‌بیند. امام راحل فرمودند: شهدا زنده‌اند؛ چون شهید به وجه الله نظر می‌کند. این متقی، همان مسیر تقوای الهی را می‌رود.

2- خلاصه جلسه گذشته

در مباحث بورس به خطوط قرمز معاملات غرری و ربوی رسیدیم. با توجه به بحث گذشته گفتیم معاملات، مستحدثه هستند و محدود به زمان خاصی، مانند زمان شارع و غیر آن نیستند. اگر منعی از جانب شارع صادر نشده باشد، می‌توانیم حکم کنیم مورد نظر شارع است. ما اکثر معاملات را این گونه می‌دانیم. همین که به منع شرعی نرسیم، برای نظر شارع کافی است. البته باید بررسی کنیم. فقیه باید آیات و روایات چندین باب را ببیند.

3- ماهیت پول در فقه و ملاک در ارزش‌گذاری آن

3.1- اقسام مالیت

بحثی در پول‌های زمان و ما و زمان گذشته است و آن این است که پول‌ها مالیت دارند، ولی مالیت‌ و اعتباریت اینها در زمان‌های مختلف، متغیر است. مالیت را بر دو قسم می‌دانستیم: مالیت و ارزش ذاتی و مالیت و ارزش اعتباری. در مالیت ذاتی، ارزش کالا به نفس خودش است؛ مانند: طلا و نقره و ماشین و خانه. قسم دیگر، ارزش‌شان اعتباری است. خودشان ارزشمند نبودند؛ بلکه به پشتوانه و منشأ اعتبارشان، ارزش و مالیت دارند.

3.2- دو مبنا در پشتوانه‌ی ارزش پول

در ارزش دلار و ریال و ارزها یک نظر این است که پشتوانه اینها، طلا و نقره است. حکم اینها، حکم طلا و نقره است؛ یعنی حکم مکیل و موزون دارند و کم و زیاد گرفتن در این‌ها غیر شرعی است. نظر دیگر این است که ما نمی‌توانیم مطلقا بگوییم پشتوانه آن طلا و نقره، یا اعتبارات دیگر است. حکم را به موضوع زمان‌های مختلف واگذار کنیم. موضوع‌شناسی در استنباط احکام، خیلی مهم است. رکن اصلی در مسائل مستحدثه، موضوع‌شناسی مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی است.

3.3- نقش زمان در ارزش پول و پشتوانه آن

3.3.1- پشتوانه ‌بودن طلا و نقره برای پول در عصر شارع

پول در یک زمان، طلا و نقره بود، نه مثل طلا و نقره. پول رایج، طلا و نقره بود. صرف نظر از وزنش، ارزش داشت. با توجه به تحلیل از زمان تشریع احکام در 250 ساله تشیع و سنت به اعتبار تسنن، در آن زمان پولی که اعتبار مالیتش، پشتوانه‌ای غیر طلا و نقره و غیر مسکوک باشد، رایج نبود. این عدم رواج، دلیل بر عدم تشریعش نیست. برخی عدم رواج و عدم وجود در زمان شارع مقدس و نزول آیات و روایات را دلیل بر عدم تشریع می‌گیرند. رواج برای زمان است، ولی تشریع برای نظر شارع است. شارع در معاملات، مُحَدِّد احکام و عقود است، نه اینکه جاعل باشد. جاعل، اهل عرف و عقلایی هستند که زندگی می‌کنند و ارتکازات آنها حجت است.

عرض ما این است که احکام و معاملات، تأسیسی نیستند؛ به خصوص بحث ربوی و غرری. طلا و نقره، حکم نقدین و معامله صرف را دارد که زیاده و نقصان، ربا است و حکم حرمت دارد.

3.3.2- پشتوانه ‌بودن اعتبار برای پول در عصر حاضر

ولی در زمان ما آنچه رایج است، پول‌های مختلف است. ریال و دلار و روپیه و... ؛ اینها جزو ارزش‌گذاری‌های ذاتی نمی‌شوند. اگر ارزش‌گذاری ذاتی شود، معامله جدید است. پول‌ها به لحاظ کاغذ، یک ارزش دارد و به لحاظ اعتبار، یک ارزش. به لحاظ موارد خاص، خرید و فروش، یک اعتبار خاص دارد.

3.3.3- سه مثال

هیچ یک از سه مثالی که عرض شد، اشکال ندارد.

3.4- قیمی‌بودن یا مثلی‌بودنِ پول

آیا پول‌های رایج، جزء قیمیات است، یا مثلیات؟ با اختلافی که مرحوم شیخ در تعریف مثلی و قیمی با دیگران داشتند.[8] قیمی است که ارزشش داده شود، یا مثلی که همانندش؟ اگر قیمی باشد، در تبدیل در زمان‌های مختلف تورم، روی آن حساب می‌شود؛ باید قیمتش را بدهد. وقتی قرض دهنده وام را می‌داد، قیمت پول، بیشتر بود، ولی الآن قیمت پول، کمتر شده است. کسی که خواسته خوبی کند، هم باید پولش را به دیگری بدهد و هم در بازار ضرر کند؟ اگر قیمی باشد، باید قیمتش حساب شود. ولی اگر مثلی باشد، باید مراجعه به مثل همان کند. اگر صد تومان قرض گرفت، همان را پس بدهد.

3.4.1- 3،4،مبنای مختار در مورد پول: مثلی‌بودن با لحاظِ قیمی‌بودن آن

ما به این نتیجه رسیدیم که پول و ارزها، جزو عناوین مثلیات است، نه قیمی. اما این مثلی را وقتی می‌خواهیم بگوییم مثل است، ارزش زمانی را هم در آن دخیل می‌دانیم؛ یعنی مثلی‌ای است که برای قیمت آن مثلی، اعتبار و مالیتی است.

3.4.2- 3،4،آثار فقهی مترتب بر این مبنای مختار

3.4.2.1- 3،4،2،خروج موضوعی پول از ربا با توجه به این مبنای مختار و لحاظ کردن تورم

اگر چنین باشد، نتیجه این می‌شود که اگر گفتید پول به پشتوانه طلا و نقره نیست، در پول، ربا پیش نمی‌آید و در بحث افزوده‌های قیمتی که تورم را اکثر کشورهای جهان دارند، این زیاده‌ها، شاید خروج موضوعی از ربا داشته باشند؛ چرا که ربا، زیاده با توجه به مثلی بودن و هماهنگ بودن در قیمت است. به عبارت بهتر می‌شود این را گفت کسی که ارز را خرید و فروش می‌کند، گویا در هر زمانی به خصوص در زمان ما، قدرت خرید بر این ارز را خرید و فروش می‌کنند. این ارز، یک اماره و نشانه برای مبادله ارزش‌گذاری است.

3.4.2.2- 3،4،2،محاسبه مهریه زوجه بر اساس قیمت روز

در بحث ضمان باید بررسی شود مهریه این خانم، چند سال گذشته، صد تومان بوده، ولی الآن که حساب می‌کنیم خیلی بیشتر می‌شود. آن زمان ارزش‌گذاری آن به چه بود؟ الآن هم همین را حساب کنیم. پشتوانه خزانه دولت آن زمان به قدرت خرید انسان‌ها بر طلا و نقره بوده، به خصوص طلا، سکه یا شمش. گاهی مسکوکاتش هم ارزشش بیشتر است؛ چرا که اعتبار دولتی دارد. الآن خانمی که مهریه را می‌خواهد، باید به قیمت امروز بگیرد. مثلیت، با قیمت لحاظ می‌شود. اگر قیمی باشد، خروج موضوعی دارد و اگر مثلیِ قیمی باشد، قدرت خرید و فروش را معامله می‌کند.

4- نتیجه

گاهی یکی آگاه به تورم است، گاهی هر دو عالم، یا ناآگاه است. برخی صور، غرری می‌شود.

معاملات، معهوده و منحصره نیستند. قابل زیاده و نقصان است. حصر عقلی و شرعی نیست و استقرایی است. نبود یک معامله در زمان شارع، دلیل بر عدم تشریع در زمان دیگر نیست.

پول هم مثلی‌ای است که قیمت در آن اثر دارد؛ نه قیمی و نه مثلی علی الاطلاق است. مثلیت همراه با قیمت، مد نظر است.

 


[1] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص204، خطبه 193.
[2] نساء/سوره4، آیه28.
[3] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج9، ص143.
[4] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص234، خطبه 224.
[5] سعدی، بوستان، باب دوم، بخش14.
[6] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص234، خطبه 224.
[7] نهج البلاغة، الدشتي، محمد، ج1، ص10، خطبه 3.
[8] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص209-216.