1400/03/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)/راهکارهای فرار از ربا /خرید و فروش سفته و اوراق اعتباری
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ وَتَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لأنَّهُ لاَ تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ، وَلاَ تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ، فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعَايِشَهُمْ، وَوَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيَا مَوَاضِعَهُمْ، فَالْمُتَّقُونَ فِيهَاهُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الإقْتِصَادُ، وَمَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ، غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ، وَوَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ».[1]
در بیان گامهای سیر و سلوک و منازل آن و تقوای حقیقی و خصلتهای پرواپیشگان و خودنگهداران بودیم. گفتیم اینها اهل فضایل هستند. علم و عملشان بر صواب است. اینها سیره زندگیشان بر اعتدال است. خَلق و خُلق آنها بر اعتدال است.
بعد حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «مشیهم التواضع». مشی، به معنی راه رفتن نیست. گرچه برخی به معنی گام برداشتن گرفتهاند. راه رفتن متکبرانه ندارند. به نظر ما این فقط راه رفتن ظاهری نیست. راه رفتن ظاهری، نمادی از تواضع باطنی آنها است. مشی، همه رفتارهای آنها را شامل میشود. در عقایدشان قائل به تواضع هستیم، در احکام و در اخلاق و رفتار هم آمیخته به تواضع هستند. اینها سه اصل اساسی را رعایت میکنند. درستکاری، میانهروی و فروتنی. در تمام این مراحل، اهل دقت هستند. میدانید همه سیر و سلوک، از زبان شروع میشود. مردم بر درهم و دینارشان قفل میزنند، ولی بر زبان قفل نمیزنند. امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: «إن هذا اللسان مفتاح کل خیر و شر فینبغی للمؤمن أن یختم علی لسانه کما علی ذهبه و فضته».[2]
انسانهای متقی، اهل تواضع هستند. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: حضرت حق به جناب داوود (علیهالسلام) خطاب کردند: «یا داوود کما أن أقرب الناس من الله المتواضعون کذلک أبعد الناس من الله المتکبرون»؛[3] ای داوود! همانطور که نزدیکترین افراد به خداوند، انسانهای فروتن هستند، دورترین افراد هم به خداوند انسانهای متکبر هستند.
این عبارت «و مشیهم التواضع»، یعنی سیره و روش افراد پرواپیشه، تواضع و فروتنی است؛ به خصوص اگر اهل علم و نظر باشند. عالمان متقی باید تواضع آنها بیشتر باشد. درخت وقتی میوه میگیرد، سر فرود میآورد.
تواضع ز گردن فروزان نکوست گدا گر تواضع کند خوی اوست
اگر کسی علم، مال، قدرت و توانایی داشت تواضع کند، مهم است.
«غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ، وَوَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ»؛
اینها چشمهای خود را فرو میبندند و سر به زیر هستند. «غمض البصر»، یعنی چشم را بر هم میگذارند؛ «غض البصر»، یعنی کوتاه کردن نگاه؛ به هر چیزی نگاه نمیکنند. مراقب چشمان خود هستند. از هر چه خدا حرام کرده است، چشم خود را میبندند. نسبت به محرمات الهی، خطوط قرمز دارند.
گوشهایشان را متوقف ساختند. موقف گوشهای آنها بر علم نافع است. انسان از سمع و گوش، رشد میکند. ﴿وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ﴾؛[4] خداوند شنوا و بینا است. شنوایی و بینایی اول از آن خدا است. اینها گوشهایشان را برای علم نافع - نه هر علمی - آماده کردهاند. علمی نافع است که در مسیر تعالی و حضرت حق باشد. دنبال ارزشهای معنوی و سعادت هستند. اولین چیزی که انسان با جهان خارج مرتبط میشود، چشم و گوش است. متاسفانه افول بشر و سقوط انسان هم از همین چشم است.
ز دست دیده و دل، هر دو فریادکه هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجزی نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد[5]
این چشم برای انسان کارها می کند. لذا انسانهای با تقوا روششان متواضعانه است و مراقبت از چشم دارند که نظرشان آلوده نشود. چشم، نگاههای ناپاک نداشته باشد. امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: «النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ مَسْمُومٌ».
بزرگان برای راهکار کنترل چشم گفتهاند: یا به آسمان نگاه کنید، یا به زمین. یعنی در معرض معصیت، از فرشتههای آسمان و زمین کمک بگیرید. صبر بر معصیت، مهم است. صبر بر معصیت، بستر صبر بر طاعت و صبر بر مصیبت است؛ چون انسان رفاهطلب است؛ لذتطلب است. اینها میخواهد انسان را از اعتدال خارج کند. این گوش میخواهد آوازهای خوش را بشنود؛ نباید گوش کند. حضرت امام رحمهالله از آیتالله شاهآبادی رحمهالله – که امام به ایشان می گفتند: روحی له الفداء - سؤال کردند: «چه کنم ارادهام قوی شود»؟ ایشان فرمودند: «مراقب تغنیات باشید». انسان باید مراقب چشم و گوش باشد تا هرزهنگر نباشد و هر چیزی را نشنود، تا در سیر و سلوک پابرجا باشد. انشاءالله اینگونه باشیم و با سرمشق گرفتن از این خطبه، سیر و سلوک را به اکمال برسانیم.
معاملات در بورس و غیر آن، باید مالیت داشته باشد.
نباید معاملات غرری و سفهی باشد. اگر غرری و سفهی بود، معامله باطل است.
معاملات، نباید ربوی باشد.
باید خطوط شرعیه معاملات، رعایت شود. معامله سفیه و معامله غرری و ربوی هرگونه سود داشته باشد، باطل است.
گفتیم مالیت، دو اعتبار دارد:
مثال: تکه کاغذی است که نصف صفحه است و مالیت ندارد. اگر چند سطر نوشته شده باشد و خط یکی از بزرگان باشد، یا خط کسی باشد که یادگاری میخواهد نگه دارد، ارزشگذاری میکند و میداند فلانی احتیاج دارد، اینجا مالیت دارد و مبلغ را بالا میبرد. مثال دیگر، چک است و تمبر و سفته و حوالهجات افراد و براتها، همه جزو همین مقوله هستند. اعتبارش، به اعتبار معتبر است.
تمبری است که زمانی یک ریال و دو ریالی بود. الآن هیچ ارزش مادی ندارد، ولی شاید ارزش تاریخی و نگهداری داشته باشد. شاید آن دو ریالی را کسی چند هزار تومان معامله کند. خزائنی میخواهد درست کند و باقی باشد.
اعتبار به ذاتی و عرض تقسیم میشود. مالیت اعتباری هم قابل خرید و فروش است. قبلا میگفتند: یک دانه گندم و جو قابل خرید و فروش نیست. ما میگوییم اینگونه نیست؛ در مواردی قابل خرید و فروش است. مثلا بذری است که در معرض نابودی قرار گرفته است و چند دانه بیشتر باقی نمانده است. مالیت، به اعتبار معتبر است؛ اگر به عنوان دانه گندم باشد، معاملهاش سفیهانه است، ولی اگر گندمِ باقی مانده باشد، عاقلانه است و میتواند معامله کند.
در معاملات ربوی هم عرض ما این است که تمام چیزهایی که اعتبار دارند، از همین سنخ هستند. قیمتگذاری بر اساس زمانه ترسیم میشود. در زمانی برخی فقها سفهی بدانند، ولی در زمان ما سفهی نیست. اگر عقلا معامله کنند، قابل ارزش است؛ مانند: سفته و تمبر و حوالهجات.
مسائل مستحدثه، یعنی مسائلی که جدید هستند و نوآوری دارد. اگر مبنای تطبیق را داشتیم، طبق همان عمل میکنیم، ولی اگر به لحاظ عقلا تأسیسی و به نظر شارع، امضایی بودیم، مساله فرق میکند.
در ربای معاملی یا قرضی، برخی اصلا موضوع ربوی ندارد؛ مثلا زیاده در غیر مکیل و غیر موزون اگر اضافه بگیریم، مثلا معدود باشد، ربای قرضی نیست، ولی اگر اضافه، متصل به معامله باشد، شاید ربای قرضیِ معاملی بشود. گاهی ربای معاملی نیست، ولی ربای قرضی است. به نظر ما اگر زیاده، پیوسته به معامله باشد و جزو موضوعاتی باشد که ربا در آنها صدق میکند، جزو مصادیق ربا است.
پولها و ارزها در دنیا پیشرفت کرده است. ما بین لیره و روپیه و دینار با ارزهای جدید به عنوان ارز دیجیتال فرقی نمیگذاریم. اگر اعتبار و منشأ عقلایی داشته باشند و ارزش گذاری کنند، اشکالی ندارد. آیا ارزهای دیجیتال که منشأ آن مشخص نیست، سفیهانه و غرری نیست؟ اگر رایج است و قابل تملیک و تملک و ارزش اعتباری است و بین دول و ملل معامله میشود، شاید بیاشکال باشد؛ چون اعتبار عقلایی دارد. برای این ارز دیجیتال در بانکهای جهانی، ارزش قائلند و پولهای دیگر میدهند. هم اعتبار عقلایی لازم است و هم منع شرعی نباشد؛ غرری و سفهی و ربوی نباشد و مالیت داشته باشد.
نظر ما در تمام ارزها، همین است. اینها از معاملات ربوی خارج است؛ چرا که جزو معدودات هستند، نه مکیل و موزون. اگر پول دیگری را اضافه دهد، بر مبنای ما، بیاشکال است.
اسکناسها، غیر از طلا و نقره هستند؛ اعتبار مشخص دارند.
سخن در این است که از راههای برونرفت از ربای قرضی، سفته است. آیا سفته قابل خرید و فروش است، یا خیر؟
سفته بین مردم رایج است. این سفته، خودش اعتبار ندارد و مانند پول است. سفته، کاشف از یک ذمه و دین بر ذمهای است که آن دین و ذمه، اعتبار دارد. برای همین بین این چند عنوان فرق است: پول، چک، سفته و حوالهجات.
شاید در اینکه همه اینها قابل مبادله هستند، شریکند، ولی فرق دارد.
پول، اعتبار مادی بالفعل دارد و ثمن قرار میگیرد.
چک هم مانند پول، اعتبار تضمینی دارد؛ مانند چک پولهای 50.000 تومانی.
سفته، خودش خرید و فروش نمیشود، بلکه اعتبار و ذمهای را میرساند که آن اعتبار و ذمه قابل خرید و فروش است. گاهی مغازه، سفته را گرانتر از بانک میفروشد و دلالی میکند. این به اعتبار عقلا، کم و زیاد، خرید و فروش میشود. ولی گاهی سفته مقابل دین است. شخصی بدهکار است و جای آن مکتوب میدهد. سفته، حکم نوشتههای سابق را دارد؛ نماد بدهکاری است. شخص اول از دومی این قدر بدهکار است. بدهکاری نسبت به بستانکاری است. این کاشفیت از بدهکاری است. اگر کسی این بدهکاری را معامله کرد، آیا جایز است؟ من به شما پولی دادم و شما سفته میدهید. مثلا من از کسی یک میلیون تومان طلب دارم و به ارزش همین مبلغ، از او سفته دارم؛ این سفتهی یک میلیون تومانی را به 900000 تومان معامله میکنم و سفته را به خریدار میدهم؛ او سر موعد، سفته را یک میلیون تومان میگیرد؛ هم سفته نقد شده و هم من معامله کردهام؛ آیا این خرید و فروش سفته به مبلغ بیشتر یا کمتر جایز است؟
به نظر ما سفتههای بانکی، یا غیر بانکی از باب اسقاط دین شخصی است، به شخص دیگر و معامله دین به معامله جدید است و اشکالی ندارد.
از راههای برونرفت از ربای قرضی است این است که معامله جدید داشته باشد که باید در جلسه بعدی توضیح دهیم.
امام و دیگران قائل به این هستند که اشکال ندارد.
مسألة 8 - «يجوز تعجيل الدين المؤجل بنقصان مع التراضي، وهو الذي يسمى في لسان تجار العصر بالنزول، ولا يجوز تأجيل الحال ولا زيادة أجل المؤجل بزيادة».[6]
نزول که گفته میشود این است. هر نزولی، حرام نیست. اگر کم کردن و نزول در مقابل جنس باشد که ربای معاملهای یا قرضی در آن راه دارد، حرام است، ولی اگر مدت را خرید و فروش کرد، اشکالی ندارد.