1400/01/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)/مسائل متفرق بورس - ربا /بیع زیاده با ضمیمه غیر همجنس
حدیث اخلاقی و سیر و سلوکی امروز، فرمایش رسول مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله، به نقل از انس بن مالک - صحابی همراه ایشان – در بحار است:
عن انس بن مالک قال سمعت رسولالله صلیاللهعلیهوآله فی بعض خطبه و مواعظه: ... «رحم الله امرءاً قدم خیرا و انفق قصدا و قال صدقا و ملک دواعی شهوته و لم تملکه و عصی امر نفسه فلم تملکه».[1]
حضرت در برخی پندهای خود، این را فرمودند. میطلبد این دستورالعمل را به خصوص در ماه رمضان که در پیش داریم، برنامهریزی کنیم.
انس بن مالک میگوید: از حضرت در برخی موعظههایشان شنیدم که فرمودند: خدا بیامرزد کسی را که:
در روایت دیگری هست که: «جاهِدُوا أهوائَکُم تَملِکُوا أنفُسَکُم».[2]
انشاءالله این پنج گام سیر و سلوک را عالمانه و آگاهانه برداریم. برای انفاق و راستگویی و انجام خیر و حاکم شدن بر شهوات خود برنامهریزی کنیم.
به قول مرحوم نراقی رحمهالله: «هر سگی عوعو کند، نانش دهند، ساکت شود؛ الّا سگ نفس که اگر میخواهی ساکت شود، نانش نده».
فلسفه ماه رمضان هم همین است که حالات نفسانی خود را کنترل کنیم. برنامه غذایی خود را کنترل کنیم. با روزه خاص و خاص الخاص انشاءالله.
در راههای برون رفت از ربا و خطوط قرمز بورس بودیم. رسیدیم به این که آیا با ضمیمهی زیاده در ثمن و مثمن میشود ربا را بر طرف کرد.
صحیحه عبدالرحمن بن حجاج
وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن صفوان، عن عبد الرحمن بن الحجاج قال: «سألته عن رجل يأتي بالدراهم إلى الصيرفي فيقول له: آخذ منك المائة بمائة وعشرين، أو بمائة وخمسة حتى يراوضه على الذي يريد، فإذا فرغ جعل مكان الدراهم الزيادة دينارا أو ذهبا، ثم قال له: قد زاددتك البيع، وإنما أبايعك على هذا، لأنّ الأول لا يصلح أو لم يقل ذلك، وجعل ذهبا مكان الدراهم، فقال: إذا كان آخر البيع على الحلال فلا بأس بذلك، قلت: فان جعل مكان الذهب فلوسا قال: ما أدري ما الفلوس».[3]
نزد صراف میرود، صد درهم در مقابل صدو بیست درهم یا صد و پنج درهم؛ و در مقابل زیاده، طلا قرار میدهند. فرمودند: اگر بیع در آخر مرحله صحیح باشد، اشکال ندارد. مرحله آخر، زیاده به طلا بود. پس میتوانیم پولی را مبادله کنیم میشود مقابلش طلا یا نقره داد.
سند این روایت، صحیح است و دلالتش این است که زیاده در بیع با این شرایط اشکال ندارد.
موثقه عبدالله بن سنان
وبإسناده عن الحسن بن محمد بن سماعة، عن محمد بن زياد، عن عبدالله بن سنان، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: «سألته عن شراء الذهب فيه الفضة بالذهب؟ قال: لا يصلح إلا بالدنانير والورق».[4]
حسن بن محمد بن سماعة، باعث موثقه شدن روایت شده است. مراد از ورق، همان درهم است.
راوی می گوید: از امام علیه السلام از خریدن طلایی که درآن نقره هم به کار رفته است، در مقابل طلا سؤال کردم. حضرت فرمودند: صحیح نیست مگر با دینار و درهم.
مرفوعه معلی بن خنیس
وعنه، عن جعفر رفعه إلى معلى بن خنيس أنه قال لابي عبدالله عليهالسلام: «اني أردت أن أبيع تِبرَ ذهب بالمدينة فلم يشتر مني إلا بالدنانير فيصح لي أن أجعل بينها نحاسا؟ فقال: إن كنت لا بد فاعلا فليكن نحاسا وزنا».[5]
تبر یعنی شمش. راوی میگوید: شمش طلا را میخواهم بفروشم. کسی از من نمیخرد مگر با دینار. میتوانم مس به آن ضمیمه کنم و خرید و فروش کنم؟ حضرت فرمودند: مس را به عنوان وزن اضافه کن و اشکال ندارد.
وبإسناده عن أحمد بن محمد، عن الحسين بن سعيد، عن عبدالله بن بحر، عن ابن مسكان، عن أبي عبدالله مولى عبد ربه، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: «سألته عن الجوهر الذي يخرج من المعدن وفيه ذهب وفضة وصفر جميعا، كيف نشتريه؟ قال: اشتر بالذهب والفضة جميعا».[6]
از طلایی که از معدن خارج میشود پرسیدم. صُفر یعنی مس. فرمودند با طلا و نقره معامله کنید اشکال ندارد.
مولی عبد ربه مجهول است. سند ضعیف است ولی قابل جبران است با روایات دیگر یا شهرت.
نتیجه میشود که می توانیم درهم و دینار (مثلَین) را با ضمیمه، معامله کرد.
قبلا به لحاظ وزنی، اضافه داشت؛ ولی فرع دیگر اینکه اگر به یکی از عوضین، کالای غیر هم جنس ضمیمه کنیم، آیا بیع ربوی صدق میکند یا نه؟ خروج از بیع ربوی است و اشکال ندارد. مثلا ما ده من گندم میدهیم به پانزده من، ولی این را با ده من خرما معامله می کنیم و سپس آن را با برنج یا گندمی که معادلش است معامله می کنیم. آیا این صحیح است یا خیر؟ حبوبات، برنج، نخود با جنس دیگری معامله میشود و آن جنس با جنس بعدی معامله میشود ضمیمه جنس دیگری است. در اکثر این معاملات انحلالش به دو معامله است، نه یکی.
مرحوم شیخ طوسی این راه را در مبسوط ج2، ص96 پذیرفتند. مرحوم علامه حلی در قواعد ج2، ص63 و نهایه، ج2، ص553 پذیرفتند.
فیض کاشانی در مفاتیح الشرایع، ج3، ص333 - که کتاب فقهی متوسطی است - پذیرفتند. و صاحب مفتاح الکرامة -برای تسلط بر اقوال فقها به مفتاح الکرامه که شرح قواعد علامه است، مراجعه کنید - در ج14، ص89 بحث را مطرح کردند.
ولی مرحوم مقدس اردبیلی رحمهالله در این تأمل کردند.
صحیحه اسماعیل بن جابر
وعنه، عن علي بن النعمان، عن ابن مسكان، عن إسماعيل بن جابر، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: «سألته عن الرجل يجيء إلى صيرفي ومعه دراهم يطلب أجود منها فيقاوله على دراهمه فيزيده كذا وكذا بشيء قد تراضيا عليه، ثم يعطيه بعد بدراهمه دنانير، ثم يبيعه الدنانير بتلك الدراهم على ما تقاولا عليه مرة؟ قال: أليس ذلك برضا منهما جميعا؟ قلت: بلى، قال: لا بأس».[7]
نزد صراف میآید تا درهم بهتری بگیرد. میخواهد پول نو با کهنه عوض کند. سر قیمت گفتگو میکنند. درهم در مقابل دینار معاوضه میکنند. حضرت فرمودند: اگر با رضایت طرفین باشد، اشکال ندارد.
سند روایت، معتبر است. در دلالت هم اتقان خاصی دارد. اگر از غیر هم جنس زیاده گرفتیم، اشکال ندارد.
وعنه، عن أحمد بن محمد، عن ابن أبي عمير، عن أبان بن عثمان، عن بعض أصحابنا، «عن أبي عبدالله عليهالسلام في الرجل يسلم الدراهم في الطعام إلى أجل فيحل الطعام فيقول: ليس عندي طعام ولكن انظر ما قيمته فخذ منّي ثمنه، فقال: لا بأس بذلك».[8]
بعض اصحابنا اگر مجهول باشد، روایت ضعیف میشود.
مردی سوال میکند دراهمی دارد و طعامی را به صورت سلم خریداری میکند. هنگام تحویل میگوید ندارم. قیمت را محاسبه کند و بگیرد، زیاده اشکال ندارد. موقع تحویل، شاید قیمت بالا رفته است. تنازع هم گاهی رخ میدهد.
محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن أبان، عن يعقوب بن شعيب قال: «سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن رجل باع طعاما بدراهم، فلما بلغ ذلك الاجل تقاضاه فقال: ليس عندي دراهم خذ مني طعاما؟ قال: لا بأس انما له دراهمه يأخذ بها ما شاء».[9]
این هم دلیل روایی است.
این استفاده میشود که از راههای برونرفت از معاملات ربوی، اضافه کردن کالایی است که غیر از جنس آن کالا باشد؛ این اشکال ندارد.
حضرت امام در کتاب البیع، ج2، ص410 این روایات را قبول دارند. ایشان حیلههای ربوی را در آخرین نظرشان در تحریر قبول نداشتند، ولی به این روایات که میرسند، قبول میکنند و میفرمایند که موضوعش خاص است. یعنی موضوعش بیع مثل به مثل با زیاده است. قائل به تفصیل هستند. میفرمایند: این روایات، بیع مثلین است. رهایی از بیع ربوی است؛ بلکه رهایی از بیع مثلین در صورت اضطرار است. با معذرت از حضرت امام و باقی بزرگان، ما مبنای تمثیل را میپذیریم و میگوییم مثلین به عنوان تمثیل است، نه تخصیص.
پس تا کنون روایاتی خواندیم که از راههای فرار از بیع ربوی، بیع واسطه است، از هم جنس یا غیر هم جنس؛ یعنی دو معامله میشود و هر دو صحیح است. گندم به گندم، با واسطه خرما، یا معامله جدیدی کرده است.
روایاتی که مفادش عدم صحت است.
صحیحه خالد بن حجاج
وبإسناده عن محمد بن أحمد بن يحيى، عن يعقوب بن يزيد، عن خالد بن الحجاج قال: «سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن رجل بعته طعاما بتأخير إلى أجل مسمى فلما حل الاجل أخذته بدراهمي، فقال: ليس عندي دراهم ولكن عندي طعام فاشتره منّي؟ قال: لا تشتره منه فانه لا خير فيه».[10]
راوی گفت غذایی را مدت دار فروختم زمانش که رسید رفتم پولش را بگیرم. گفت درهم ندارم، ولی خوراکی دارم. حضرت فرمودند از آن نخر که در آن خیری نیست.
این روایت از نظر سند صحیح است. از نظر دلالت میگوید واسطه قرار دادن غیر هم جنس صحیح نیست.
عرض ما این است که «لا خیر فیه»، دلیل بر حرمت نیست. نهایتش این است که دلیل بر کراهت است. پس ما جمع را به کراهت میدانیم.
موثقه عبدالصمد بن بشیر
وعنه، عن القاسم بن محمد، عن عبد الصمد بن بشير قال: «سأله محمد بن القاسم الحناط فقال: أصلحك الله أبيع الطعام من الرجل إلى أجل فأجيء وقد تغير الطعام من سعره، فيقول: ليس عندي دراهم، قال: خذ منه بسعر يومه، قال: افهم أصلحك الله إنّه طعامي الّذي اشتراه منّي، قال: لا تأخذ منه حتى يبيعه ويعطيك، قال: أرغم الله أنفي رخص لي فرددت عليه فشدد علي».[11]
محمد بن قاسم میگوید خدا مرا ذلیل کرد چون امام به من اجازه داد که قیمت روز را بگیرم. ولی من دوباره سوال کردم و کار بر سخت شد.
روایت از نظر سند، موثقه است؛ چون محمد بن قاسم، واقفی است و شیعه دوازده امامی نیست.
عرض ما این است که این روایت دلالت میکند که متاع را به قیمت روز از مشتری بخرد حرام است نه اینکه دلالت کند معامله با قید ضمیمه اشکال دارد.
مرحوم شیخ انصاری هم قائل به صحت هستند و این روایت را حمل بر کراهت کردند.
روایات دیگر را ملاحظه کنید.
صحیحه محمد بن قیس
وعنه، عن النضر بن سويد، عن عاصم بن حميد، عن محمد بن قيس، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: «قال أميرالمؤمنين عليهالسلام: من اشترى طعاما أو علفا إلى أجل فلم يجد صاحبه وليس شرطه إلا الورق، وإن قال: خذ منّي بسعر اليوم ورقا فلا يأخذ إلا شرطه طعامه أو علفه، فإن لم يجد شرطه وأخذ ورقا لا محالة قبل أن يأخذ شرطه فلا يأخذ إلا رأس ماله لا تظلمون ولا تظلمون».[12]
محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال: «سئل عن الرجل يسلم في الغنم ثنيان وجذعان وغير ذلك إلى أجل مسمى؟ قال: لا بأس إن لم يقدر الذي عليه الغنم على جميع ما عليه أن يأخذ صاحب الغنم نصفها أو ثلثها أو ثلثيها ويأخذ رأس مال ما بقي من الغنم دراهم، ويأخذون دون شروطهم، ولا يأخذون فوق شرطهم، والاكسية أيضا مثل الحنطة والشعير والزعفران والغنم».[13]
از همه اینها استفاده می شود که جایز نیست و این روایات صحیحه است ولی ما برای وجه جمع حمل بر کراهت میشود.