1400/01/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه (بورس)/ربا /راهکارهای خروج حکمی و موضوعی از ربا
اولین روز درسی در سال 1400 است.
«یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الأحوال
حول حالنا إلی أحسن الحال».[1]
ان شاء الله در این سال جدید و ایام باقی مانده در شعبانالمعظم، ماه رسول معظم صلیاللهعلیهوآله، «اَلَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ اَلرِّضْوَانِ»،[2] در مسیر سیر و سلوک و اخلاقیات حرکت کنیم و اخلاقمان، اخلاق الهی باشد. انشاءالله سال جدید بر شما مبارک باشد و ایام ماه شعبان، با میمنت باشد. در این روزهای باقی مانده، اعمال این ماه، صدقه، استغفار، صلوات بر محمد و آل محمد، صلوات شعبانیه و به خصوص مناجات شعبانیه نجوای ما باشد.
حدیث اخلاقی امروز در بحار است:
عن أبي موسى الأشعري قال: قال رسولالله صلىاللهعليهوآله: «لا تسبوا الدنيا، فنعمت مطية المؤمن، فعليها يبلغ الخير وبها ينجو من الشر، إنه إذا قال العبد: لعن الله الدنيا، قالت الدنيا: لعن الله أعصانا لربه». [3]
دنیا را دشنام ندهید؛ چرا که بهترین مرکب هموار برای مؤمن است؛ بهترین وسیله و مرکب مؤمن، دنیا است؛ بر این دنیا سوار میشود و این مرکب، او را به خیرات میرساند و به وسیله این دنیا، از بدیها نجات مییابد. کسی که دنیا را لعنت کند، دنیا میگوید: خدا کسی را لعنت کند که خدا را معصیت کرده است. دنیا نباید مذمت شود؛ شخص باید مذمت شود.
ناصر خسرو میگوید:
«نکوهش نکن، چرخ نیلوفری را برون کن ز سر، باد خیره سری را»[4]
دنیایی که میآید و میرود؛ سال 99، سال 1400 میشود؛ این دنیا، ارزشمند است.
در حکمت 131 نهج البلاغه در مورد دنیا آمده است: «مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللهِ»؛[5]
«الدنيا مَزرَعةُ الآخِرَةِ»؛[6] تجارت خانه و مزرعه اولیای الهی است؛ بهترین تجارتها را برای انسان دارد؛ وسیلهای است که اگر از آن خوب استفاده کند، نردبان عروج او به عالم دیگر میشود. دنیا لحظات عمر انسان است؛ روزی بیش از 86000 ثانیه، عمر ما شارژ میشود؛ باید از این عمر استفاده کنیم؛ ببینیم چه میخواهیم بشویم؛ نکند زندگی را مفت ببازیم؛ ارزان فروش و آسان فروش نباشیم؛ نفس نفس ما جز به بهشت و با بهشت، با چیز دیگری نباید معامله شود.
مرحوم سید رضی رضوان الله علیه:
«یقولون الزمان به فساد فهم فسدوا و ما فسد الزمان»؛[7]
مردم میگویند روزگار فاسد است، ولی خودشان فاسد شدند؛ روزگار فاسد نمیشود.
مرحوم علامه حلی وقتی برای مسافرتش سوار الاغ میشد، در زمان سفر هم اهل نوشتن بود؛ چون حیوان تکان میخورد و قلم جا به جا میشد، جز فرزندش، کسی خطش را نمیتوانست بخواند. صاحب جواهر این قدر با خود عهد کرده بود که تا صفحاتی از جواهر را ننویسد، نخوابد. اولیای الهی، شب زنده دار بودند؛ «شب مردان خدا، روز جهان افروز است».[8]
اهل سهر و سحر باشیم؛ اهل بیداری و لحظات خاص باشیم. انشاءالله در سال جدید، برنامهای برای کمال نفسمان داشته باشیم و از دنیایمان برای آخرتمان استفاده کنیم.
در مباحث بورس رسیدیم به خطوط قرمز آن، یعنی ربا و حرمت آن. گفتیم ربای قرضی و ربای معاملاتی داریم. به معامله محابات رسیدیم. در قرض آیا میشود زیاده گرفت یا خیر؟ به عبارتی مواردی که از حکم ربا استثنا شده است، مواردی هست که موضوع، عوض شده و حکم، عوض میشود. گاهی کسی وامی میگیرد و میگوید به ازای آن، این خدمت را میکنم؛ چه عین و چه انتفاع و چه خدمت و منفعت، اشکال دارد؛ ولی اگر معامله کند به شرط وام، صحیح است؛ وام در ضمن عقد است و اشکال ندارد.
معامله محابات، خروج موضوعی دارد؛ مواردی حکماً از ربا استثنا شده است؛ زیاده هست و ربا هست، ولی حرمت ندارد؛ شارع مقدس، تخصیص زده است؛ تخصصا خارج نیستند. ربای بین پدر و فرزند، ربا بین ارباب و عبد، ربا بین زن و شوهر، ربا بین مسلمان و کافر حربی.
مثلا در ربا بین پدر و فرزند، صاحب جواهر میفرمایند:
«تتمة فيها مسائل:
الأولى: لا ربا بين الوالد وولده إجماعا محكيا مستفيضا، إن لم يكن متواترا، صريحا وظاهرا، بل يمكن تحصيله».[9]
ادعای تواتر و اجماع محصل کردند. نظر مشهور فقها هم، همین است.
«و لا ربا بین الوالد و ولده فلکل منهما أخذ الفضل»؛[10]
هر یک میتوانند فضلی بگیرند.
صحیحه زراره در ج18 وسائل، ص135، باب 7، از ابواب الربا:
وعن محمد بن يحيى، عن محمد بن أحمد، عن محمد بن عيسى، عن يس الضرير، عن حريز، عن زرارة عن ابی جعفر عليهالسلام قال: «ليس بين الرجل وولده وبينه وبين عبده ولا بين أهله ربا، إنما الربا فيما بينك وبين ما لا تملك.
قلت: فالمشركون بيني وبينهم ربا؟ قال: نعم، قال: قلت: فانهم مماليك فقال: إنك لست تملكهم إنما تملكهم مع غيرك، أنت وغيرك فيهم سواء، فالذي بينك وبينهم ليس من ذلك، لأن عبدك ليس مثل عبدك وعبد غيرك»؛[11]
خیلی تعبیر زیبایی است؛ حضرت فرمودند: بین فرزند و پدر، و بین زن و شوهر ربا نیست. راوی میگوید: و از کسانی که ملک ما نباشند، پرسیدم. بعد حضرت فرمودند: در بین ما و مشرکان ربا هست؛ حضرت فرمودند: مشرکان برده هستند و تو به تنهایی نمیتوانی مالک آنها بشوی.
این روایت را مرحوم کلینی در کافی، ج5، ص145 هم آوردند و مرحوم شیخ طوسی در استبصار، ج1، ص71 آوردند.
روایت هم از جهت سند صحیح است و تمام راویان ثقه هستند و در نتیجه قابل استناد است.
محمد بن يعقوب، عن حميد بن زياد، عن الخشاب، عن ابن بقاح، عن معاذ بن ثابت، عن عمرو بن جميع، عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: «قال أميرالمؤمنين عليهالسلام: ليس بين الرجل وولده ربا وليس بين السيد وعبده ربا».[12]
امام صادق علیهالسلام فرمودند: این قسم رباها منتفی است.
البته عمرو بن جُمَيع، توثیق نشده و روایت ضعیف است. ولی با توجه به اجماع و روایات دیگر قابل جبران هست.
در فقه الرضا هم داریم، در مستدرک ج13، ص339، باب 7، ح1
«و لیس بین الوالد و ولده ربا و لا بین الزوج والمرأة ربا و لا بین المولی و العبد و لا بین المسلم و الذمی».[13]
در سند فقه الرضا تأمل هست. اگر شما هم تأمل داشته باشید، قابل استناد نیست؛ ولی روایت به اجماع و روایات دیگر سندش، قابل جبران است.
این استثناها، صحیح است.
صحیحه علی بن جعفر
«وبإسناده عن علي بن جعفر، أنه سأل أخاه موسى بن جعفر عليهالسلام عن رجل أعطى عبده عشرة دراهم على أن يؤدي العبد كل شهر عشرة دراهم، أيحل ذلك؟ قال: لا بأس».[14]
مستدرک، ج13، ص339، باب 7، ح2 مانند همین است:
الجعفريات: أخبرنا عبد الله، أخبرنا محمّد، حدّثني موسى قال: حدثنا أبي، عن أبيه، عن جدّه جعفر بن محمّد، عن أبيه، عن جدّه عليّ بن الحسين، عن أبيه، عن عليّ (عليهم السلام) قال: «قال رسول الله (صلّى الله عليه وآله): ليس بيننا وبين خدامنا ربا، نأخذ منهم ألف درهم ولا نعطيهم».[15]
مرسله صدوق در وسائل، ج18، ص135:
محمد بن علي بن الحسين قال: قال الصادق عليهالسلام: «ليس بين المسلم وبين الذمي ربا ، ولا بين المرأة وبين زوجها ربا».[16]
«وكذا لا ربا بين الرجل وزوجته إجماعا أيضا بقسميه، ولصحيح زرارة المتقدم سابقا مضافا إلى مرسل الصدوق عن الصادق عليهالسلام «ليس بين المسلم و بين الذمي ربا ، و لا بين المرأة و زوجها ربا» وهو مضافا إلى الفتاوى و معاقد الإجماعات، قرينة على إرادة الزوجة من الأهل، في صحيح زرارة لا غيرها».[17]
در نتیجه بین اینها ربا نیست و اینها استثنای حکمی ربا هستند؛ یعنی موضوع ربا هست ولی حکم ربا نیست.
بحث مهم دیگر، تغییر موضوع است که حرمت ربا را میگیرد و این مهم است. موضوعاتی که نزدیک به موضوع ربا است و ما باید اسمش را بدانیم. عنوان و اسم آن، موضوعشناسی معاملات ربوی است. گاهی در کتب فقهی، اسم آن را حیلههای ربا میگویند. عنایت داشته باشید که کتاب الحیل باید بحث کنیم که در ابواب مختلف فقهی، عنوان حیل یا زرنگی داریم که به خاطر آن زرنگیها، میتوانیم بعضی از موضوعات را از بعضی دیگر تشخیص دهیم؛ این دلیل بر این است که موضوعشناسی در فقه، مهم است؛ شناسایی موضوعات جاری از غیر جاری یا موضوعات ضروری از غیر آن، یا هر چه که اسمش بگذارید.
اولین شخصی که موضوع بحث معاملات ربوی (حیلههای شرعی) در کتابهای فقهی مطرح کرد، شیخ صدوق در مقنع، ص374 است. ایشان متوفای 381 است. ایشان این طوری فرمودند: «اگر شخصی اسب خود را با اسب من معاوضه کند و چیز اضافه بگیرد، صحیح نیست و جایز نیست، ولی اگر این طور بگوید: اسب خود را به این مقدار به من بده و من به این مقدار اسبم را به تو میدهم، بعید نیست صحیح باشد».[18]
بعد سید مرتضی متوفای 436، این بحث را در ناصریات، مسأله 178 مطرح کردند.[19] بعد شیخ طوسی در خلاف، ج3، ص61 مطرح کردند - ایشان این کتاب را به خاطر تفاوت مبانی امامیه و اهل عامه نوشتند – بعد ایشان فرمودند: جایز است یک مد خرما و یک درهم را به دو مد خرما بفروشند، یا یک مد گندم و یک درهم را به دو مد گندم بفروشند، و یا یک مد جو و یک درهم را به دو مد جو بفروشند، یا به جای درهم در این مسائل، لباس یا چوب یا غیر اینها را از چیزهایی که در آن ربا است یا در آن ربا نیست، بفروشند.
نظر ابوحنیفه هم همین است.[20]
از راههای فرار و چاره برای ربا را این دانستند که در ضمن معامله دیگر باشد. همان که در جلسات قبل گفتیم بیع محاباتی. مرحوم علامه حلی هم در نهایة الاحکام، ج2،ص553 بحث را مطرح کردند؛ و همچنین در تذکره، ج10، ص201 مساله 98این مسأله را مطرح کردند. شهید در دروس که درسهای ایشان بود، ج3، ص298 مطرح کردند. شهید ثانی هم، حیلههای ربوی را قبول کردند. محقق اردبیلی در مجمع الفائده و البرهان، ج8، ص488گفتند: حیلههای ربوی در شرایط معمولی، بهتر است از آن اجتناب شود، ولی در صورت اضطرار، اشکال ندارد.
صاحب ریاض در ج8، ص311 فرمودند: در صورت نیاز، اشکال ندارد. ایشان میفرماید بین شیعه در اینجا اختلافی نیست.
صاحب جواهر در ج23، ص396 بحث خروج از ربا و حیلههای ربوی را مطرح کردند و به این نتیجه رسیدند که حیلههای ربوی، اشکال ندارد؛ نظرشان این است که معاملات، باید تابع قصد باشد و قصد در معامله، چیز دیگری است؛ به عبارت بهتر ایشان قصد عقد را در عقد شرط نمیدانند.
نتیجه اینکه حیلههای ربوی مطرح بوده است؛ باید به متاخرین، حضرت امام و آقای خوئی برسیم.
به نظر ما موضوعسازی معادل میتوانیم داشته باشیم و هم خروج حکمی داریم و هم خروج موضوعی.