درس خارج فقه استاد هادی عباسی خراسانی

99/05/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسائل مستحدثه/ مسأله کرونا/ حدود اطاعت از همسر در ایام کرونا

 

1- حدیث اخلاقی: ادامه شرح زیارت غدیریه

«السلام على محمد رسول الله خاتم النبيين وسيد المرسلين وصفوة رب العالمين أمين الله على وحيه وعزائم أمره والخاتم لما سبق والفاتح لما استقبل والمهيمن على ذلك كله ، ورحمة الله وبركاته وصلواته وتحياته»[1]

در بیان و شرح برخی فرازهای زیارت شریفه غدیریه حضرت امام هادی علیه السلام بودیم.

در عظمت غدیر همین بس که پیامبر صلی الله علیه و آله مبلغ غدیر هستند و ائمه ما بلا استثنا در باره آن سخن دارند و به تعظیم آن دستور دادند.

روزهای کمالیه بشر چند روز است: بعثت، غدیر،‌ عاشورا، ظهور و قیامت.

1.1- صفات آخرین پیامبر

سلام‌های در زیارت شریفه غدیریه اول به آقا رسول الله صلی الله علیه و آله است. وصف به شیء مشعر به علیت است. سلامی که اسم باری تعالی است وقتی تقدیم به این حضرات می‌شود به خاطر این اوصاف است.

1.1.1- صفوة الله

سلام به اسم رسول الله صلی الله علیه و آله: «صفوة رب العالمین»[2]

کسی که مصطفای حضرت حق است. انتخاب شده حضرت حق است.

آخرین پیغمبر صلی الله علیه و آله باید چند صفت داشته باشد.

1) ما به الاشتراک تمام انبیای دیگر. رسول، نبی و هادی.

2) خصوصیات اوصاف انبیای گذشته را باید داشته باشد. حضرت آدم علیه السلام اولین انسان برگزیده حضرت حق است. در زیارت‌نامه‌ها از جمله زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها داریم: «السلام علی آدم صفوة الله».[3] این را آقا رسول الله صلی الله علیه و آله باید داشته باشد به عنوان اولین خصلت اولین نبی. موسی کلیم الله، عیسی روح الله، ابراهیم خلیل الله و همه اینها. خصلت‌های خاص انبیای گذشته را باید داشته باشد و مقام رسالت و نبوت آنها را.

3) این مهم است که علاوه بر آن باید اوصاف خاصی داشته باشد که انبیای گذشته نداشته باشند. از جمله رسول خاتم بودن است. ﴿خاتم النبیین﴾[4] صفت خاص ایشان است.

1.1.2- امین خدا

«امین الله علی وحیه و عزائم امره»[5]

﴿ما ینطق عن الهوی﴾[6] . آنچه می‌گوید سخن خداست.

جنبه‌های اجرایی اوامر الهی دست رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است. مجرای امر الهی رسول اکرم صلی الله علیه و آله است. شاید دیگران مجرای امر الهی باشند ولی مجرای امر الهی علی الاطلاق نیستند. آنی که علی الاطلاق مجرای امر خداست رسول مکرم صلی الله علیه و آله است.

1.1.3- پیامبر خاتم

«و الخاتم لما سبق»[7]

این صفت را دارند که همه گذشته‌ها را خاتم است و پایان؛ و همه آینده‌ها را فاتح و آغازگر است. صفت عجیبی است.

یعنی 124000 پیغمبر نقطه ختمی و آخرشان ایشان است. تقدم رتبی که داشت. آنجا خاتَم است و اینجا خاتِم است یعنی تأخر زمانی دارد و آخرین نقطه است.

بحثی در عرفان داریم که اسمای الهی هرچه نزول پیدا کنند ظهور پیدا می‌کنند. ظهور و کمالشان با یکدیگر است. هرچه مظهرشان تام باشد تاثیر و تأثر اسمای الهی بیشتر است.

در آخرین رسولان الهی ظهور اسمای الهی بیشتر است. خاتم جامع تمام اسما و صفات الهی است که خلیفة الله می‌شود.

1.1.4- پیامبر فاتح

نکته عظیم دیگر اینکه فرمودند «والفاتح لما استقبل»[8] . آغازگر برای آینده‌ها هستند. این یعنی رسول مکرم صلی الله علیه و آله فرمودند «لا نبی بعدی».[9] نبوت بعد از من نیست ولی نفرمودند ولیّ بعد از من نیست. عرض ما این است که این حقیقت ولایت است. این جزو خصلت‌های خاص ایشان است.

خاتم النبیین، خاتم لما سبق و فاتح لما استقبل جزو خصوصیات رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است.

1.1.5- مهیمن بودن حضرت

خصلت بعدی «و المهیمن علی ذلک کله».[10]

مسلط و حاکم بر همه اینها است. علی ذلک را بزنیم به خاتم لما سبق یا بزنیم به الفاتح باز هم صحیح است. دو هیمنه دارند یکی بر گذشته که خاتم النبیین هستند و دیگری هیمنه بر آینده که منشأ ولایت است که ام ولایت است.

1.2- رابطه ولایت با رسالت

اینکه آیا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مقدم است و یا حضرت رسول صلی الله علیه و آله بحث است؟ اگر ولایت ام النبوة است پس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام باید تقدم داشته باشد.

ما با صراحت عرض می‌کنیم ایشان تحت هیمنه رسالت هستند. تا رسالت نباشد ولایت شکل نمی‌گیرد. ولایت ظهور باطنی نبوت و رسالت است.

1.3- رابطه رحمت، برکت، صلوات و تحیات

«و رحمة الله و برکاته و صلواته و تحیاته»[11]

هم رحمت و هم برکت که برکت تداوم رحمت است. صلوات معرف رحمت و برکت است. تحیت دیدن برکت و رحمت و صلوات است. اینها سیر ترتیبی دارند.

با این خصوصیت تحیات فراز سلام اولی ختم می‌شود. تا ان شاءالله به فرازهای دیگر برسیم. ان خدا شاءالله توفیق دهد جزو پیروان راستین و متمسک به حبل الهی و ذیل ولایت باشیم.

2- خلاصه جلسه گذشته

در مباحث گذشته به این نتیجه رسیدیم که رسیدن به مریض‌های خاص و مداوای آنها در اسلام سفارش‌های خاصی شده است. خود مریض مسئولیت دارد و هم طبیب مسئولیت دارد. روایات را خواندیم. برخی نظریات را گفتیم. در مواردی واجب و ترک آن حرام است.

3- تزاحم بیماری کرونا با روابط زناشویی و حقوق همسر

این مبحث، یکی از مباحثی است که به جهتی می‌توانیم در تحت کلی تزاحم حقوق یا تزاحم احکام قرار دهیم.

اگر روزی بیماری کرونا چه در زن و چه در مرد با برخی حقوق نظام خانوادگی منافات داشت، چه باید کرد؟

از سفارش‌های در نظام خانواده، سفارش به ارتباط خاص زن و شوهر با یکدیگر است. نفقه‌ای که زن بر مرد دارد و اطاعتی که مرد بر زن دارد. اگر روزی به خاطر مریضی‌هایی که کرونا یکی از آنها است، ایدز یا مرض‌های مقاربتی، با حقوق زناشویی تزاحم یافت، باید چه کرد؟ آیا زن و مرد مأمور به اطاعت هستند و اینکه مراوده با هم داشته باشند یا خیر؟

در این قسمت آیا اگر امر دائر شد که اطاعت نکند آیا صدق نشوز می‌کند یا خیر؟ در نتیجه نفقه‌ای که در برابر اطاعت است، هست یا به خاطر نشوز، نفقه ندارد؟

از مباحث دقیق است که مطرح شده است.

در اینکه زن مأمور به اطاعت است شکی نیست. در اینکه نفقه مرتبط به اطاعت است شکی نیست. اما اینکه حدود اطاعت چقدر است، بحث است. آیا گسترده است و در حدی است که اگر روزی امر دائر شود بین حفظ جان زن و اطاعت، اطاعت باز هم لازم است؟ اینکه جانش را در خطر بندازد جایز است؟

3.1- تعریف نشوز در اصطلاح فقه

در لغت: نشوز به معنای عصیان در برابر اطاعت است.[12]

در اصطلاح: نا فرمانی زن نسبت به اطاعت مرد است.

3.2- نظر فقها در شرایط نشوز

3.2.1- نظر بعضی از قدماء: تمکین

جناب ابن براج در مهذب[13] و ابن حمزه در وسیلة[14] و شهیدین در روضه[15] و محقق حلی در شرایع[16] : شرط وجوب نفقه این دو است: یک اینکه عقد دائم باشد در نتیجه در عقد موقت نفقه نیست و دیگر اینکه تمکین کامل باشد.

اگر تمکینی نداشت زن دیگر نفقه ندارد. تمکین را به عنوان تمکین کامل می‌دانند. مقید به زمان و مکان نیست. هر وقت مرد نیازی داشته باشد و بخواهد تمکین کند زن باید انجام دهد.

3.2.2- نظر علمای عامه و برخی از خاصه: خروج با اذن

نظر دیگر اینکه خروج زن از خانه بدون شوهر هم نشوز است. تمکین هم به پذیرش بهره‌وری جنسی و استمتاع است و هم از اینکه بدون اجازه شوهر از خانه خارج نشود. اینها قید دیگری را ذکر کردند که خروج از منزل است.

علمای عامه تمام نشوز را به حبس در منزل می‌دانند و نشوز را به خروج از منزل می‌دانند.[17]

کسانی که نظرشان این است هم استمتاع و هم خروج: علامه در قواعد[18] ، امام در تحریر[19] و آقای خوئی در منهاج.[20]

این فقها برای اینکه در خانه بماند موضوعیت قائلند. خروج از خانه را مانع از اطاعت می‌دانند. اگر خارج شود صدق نشوز می‌دانند.

عامه قائلند مطلقا باید در خانه بماند.

3.2.3- نظر استاد: نسبی بودن نشوز

نظریه سوم: اینکه اطاعت در برابر اموری است که با شئون مرد سنخیت و با کارهای مرد سازگاری دارد چه در خانه بماند و چه نماند. چه حبس در خانه صدق کند و چه نکند.

خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبایی در ضمن آیات خانواده در تفسیر المیزان وجوب اطاعت زن از شوهر امور مربوط به خانواده و همسری می‌دانند. نظر وسیع‌تری دارند. چه در خانه بماند و چه نماند.[21]

نظر ما نیز همین سومی است. ما سنخیت زن و شوهر را قائل هستیم. شاید زنی در خانه باشد ولی ناشزه باشد ولی زنی خارج شود ولی اطاعت کند.

ملاکی که برای نشوز و عدم آن هست یا اطاعت و عدم آن،‌ سنخیت با شئون همسرداری بین زن و شوهر است. عنایت دارید که دو طرفه است. وجوب نفقه بهترین مصداق اطاعت مرد از زن است. مخارج اقتصادی و حیثیتی به عهده مرد است.

نفقه یعنی تأمین هزینه زندگی زن بر مرد به شأن خانواده زن و خانواده مرد. اگر نیاز به خادم دارد و همکار، مرد باید برایش تأمین کند.

نشوز هم ما به این می‌دانیم که زن در ظاهر و پنهان حفظ رعایت حقوق مرد را داشته باشد. نشوز را اعم از رفتار و اوصاف و شرایط می‌دانیم.

3.3- دلیل قرآنی بر معنای سوم نشوز

﴿فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللهُ﴾[22] مضمونش همین است. زن‌های شایسته قانت هستند یعنی مطیعات هستند. اهل اطاعت هستند. حافظات للغیب هستند. در نبود شوهر رعایت حقوق او را می‌کنند. اگر خانمی در نبود شوهر حیثیت او را برد، یا رعایت امور همسرداری را نکند یا رعایت حقوق شوهر را نکند شایستگی نفقه را ندارد.

بای بما حفظ الله مقابله است یا مصدریه است یا سببیه؟ باید تأمل شود.

عرض ما این است که بما حفظ الله یعنی به آنچه خدا دستور حفظ آن را داده است. چه زن و چه مرد. مصداق مطیع خانم است چون محور اطاعت است و در مرحله دوم آقا است.

چه مرد حاضر باشد و چه نباشد باید زن حافظ حقوقش باشد و خیانت نکند. کلیه مسائلی که مربوط به حقوق شوهر است رعایت کند.

اطاعت، استمتاع و عدم خیانت در مال و حقوق است و همبستر نشدن با دیگران است. نشوز یعنی عدم اطاعت در شئون خانوادگی.

آیات قرآن هم مؤید این مطالب است و بحث مستقلی می‌خواهد. مهلت بحث مفصل نیست.

﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾[23]

قوّام از قوام است[24] یعنی کسانی که کارگزار هستند. مردها قیّم خانم‌ها هستند که امور مالی و محبتی را بر طرف می‌کنند.

جالب این است که قوامون علی النساء پیش‌نیازش قبل است. مفسرش بعد است. خود آیه دارد ﴿بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾ و ﴿وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ﴾ چون انفاق از اموالشان می‌کنند قوام و کارگزار هستند.

جالب این است که آیه شریفه دارد ﴿وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ﴾ خوف به نشوز هم کافی است. این قدر خانواده دقیق است حتی حیطه نشوز باید از آن پرهیز داشت. خانم‌های محترم باید پرهیز کنند از ورود به منطقه ممنوعه نشوز.

3.3.1- راهکارهای قرآن برای نشوز زنان

چند کار پیشنهاد شده است:

1. موعظه

2. هجر

3. ضرب

آیا این سه کار تخییری است و یا ترتیبی است و یا هر دو است؟

تخییر است و یا تجمیع است و یا ترتیب است؟

اگر خانمی در نشوز قرار می‌گیرد شوهر بین این موارد مخیر است یا خیر؟

یا هر سه را می‌تواند انتخاب کند؟

نظر ما این است که ترتیبی است. سیاق آیه هم این را می‌گوید. اول موعظه بعد دوری از همبستر شدن. توضیحش باید بیان شود.

ضرب هم مصادیقی دارد که باید مورد تأمل قرار گیرد. هرگونه ضرب و جرحی نمی‌تواند داشته باشد.

3.4- روایات مربوط به نشوز

مرحوم صاحب وسائل بابی دارند:

باب 11 : أن المرأة إذا خافت من بعلها نشوزا أو اعراضا جاز لها أن تصالحه بترك حقها من قسم ومهر ونفقة أو بشئ من مالها وجاز له القبول.

1) محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «سألته عن قول الله عز وجل: " وإن امرأة خافت من بعلها نشوزا أو إعراضا " فقال: هي المرأة تكون عند الرجل فيكرهها فيقول لها: إني أريد أن أطلقك، فتقول له: لا تفعل اني أكره أن تشمت بي، ولكن انظر في ليلتي فاصنع بها ما شئت، وما كان سوى ذلك من شئ فهو لك، ودعني على حالتي فهو قوله تعالى: " فلا جناح عليهما أن يصلحا بينهما صلحا " وهذا هو الصلح.»[25]

تهدید زبانی می‌تواند داشته باشد ولی نه برای مفارقت بلکه طوری که منجر به اصلاح شود.

2) روایت دیگر مهم است. صحیحه است و از امام باقر علیه السلام نقل شده است و حدیث نبوی است:

عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن مالك بن عطية، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: «جاءت امرأة إلى النبي (صلى الله عليه وآله) فقالت: يا رسول الله ماحق الزوج على المرأة؟ فقال لها: أن تطيعه ولا تعصيه ولا تصدق من بيته إلا بإذنه ولا تصوم تطوعا إلا بإذنه، ولا تمنعه نفسها وإن كانت على ظهر قتب، ولا تخرج من بيتها إلا بإذنه وإن خرجت من بيتها بغير إذنه لعنتها ملائكة السماء وملائكة الأرض و ملائكة الغضب وملائكة الرحمة حتى ترجع إلى بيتها، فقالت: يا رسول الله من أعظم الناس حقا على الرجل؟ قال: والده، فقالت: يا رسول الله من أعظم الناس حقا على المرأة؟ قال: زوجها، قالت: فمالي عليه من الحق مثل ماله علي؟ قال: لا ولا من كل مائة واحدة، قال: فقالت: والذي بعثك بالحق نبيا لا يملك رقبتي رجل أبدا.» [26]

ولو این که بر کجاوه باشد باید اطاعت کند. زن باید اطاعت کند. در تمام حالات زن باید مطیع باشد. اگر این تمکین‌ها نباشد نشوز صدق می‌کند.

3) امام صادق علیه السلام از نبی معظم صلی الله علیه و آله نقل کردند:

علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: «قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): أيما امرأة خرجت من بيتها بغير إذن زوجها فلا نفقة لها حتى ترجع.»[27]

زنی که بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود، نفقه ندارد تا برگردد.

4) در خطبه مفصلی که در حجة الوداع مطرح کردند خطبه خانوادگی است که عامه و امامیه نقل کردند.

روایات تحف العقول اگر مشهور باشد و در منابع دیگر باشد، قابل استناد است:

«أيها الناس، إن لنسائكم عليكم حقا، ولكم عليهن حقا، حقكم عليهن أن لا يوطئن أحدا فرشكم، ولا يدخلن أحدا تكرهونه بيوتكم إلا بإذنكم، وألا يأتين بفاحشة، فإن فعلن فإن الله قد أذن لكم أن تعضلوهن وتهجروهن في المضاجع وتضربوهن ضربا غير مبرح بالمعروف، أخذتموهن بأمانة الله، واستحللتم فروجهن بكتاب الله، فاتقوا الله في النساء واستوصوا بهن خيرا»[28]

این جامع‌ترین توصیه است که تقوا داشته باشید و توصیه خیر کردند. باید با حساب و کتاب برخورد کرد.

روایات را ملاحظه می‌فرمایید صحیحه است.

ما به این نتیجه رسیدیم که زن باید از مرد در امور همسرداری اطاعت داشته باشد.

3.5- تطبیق بحث حقوق همسری بر مسأله کرونا

اگر زن مریض شده یا مرد بیمار شده است آیا اطاعت لازم هست؟

3.5.1- صورت اول: اگر جان یکی از دو طرف در خطر باشد

این خودش دو فرض دارد:

3.5.1.1- فرض اول: اگر جمع بین مراقبت و حق شوهر ممکن باشد:

نظریه فقهی این است که اگر بتواند جمع کند هم مراقبت پزشکی و واگیری نکردن مریضی و اطاعت کامل شود و استمتاع رعایت شود، باید این کار صورت گیرد. ولی اگر نشد و امر دائر است بین اینکه مجامعت باشد یکی مریض می‌شود و احتمال ضرر است و در خطر بودن جان، فرض بعدی است.

3.5.1.2- فرض دوم: اگر جمع بین مراقبت و حقوق همسری ممکن نباشد:

لا ضرر حکومت بر احکام اولیه و برخی ثانویه دارد. ولو موقت تا وقتی شدت بیماری است و احتمال ضرر دارد، باید مراعات کند. احتمال ضرر هم منجز است. اطاعتی که باید داشته باشد در حدی که اطاعت صدق کند، باید باشد. نفقه‌اش را هم چون حکم ثانوی است، کنسل نمی‌شود. نفقه را باید عرفا بدهد. نفقه عرفی است.

با توجه به حالات خانواده‌ها متفاوت است. گاهی اخم زن نشوز می‌شود. گاهی شوهرش حساس است. این در حکم عدم اطاعت می‌شود. نشوز بحث تشکیکی است به نسبت افراد. اینکه نظام همسرداری هر یک دیگری را رعایت کند.

اگر جمع کند و خروج از منزل نباشد بهتر است. برای درمان می‌خواهد برود شوهر اجازه نمی‌دهد. لا ضرر می‌گوید می‌توانی بروی. نفقه هم هست چون عدم اطاعت اضطراری است و نه اختیاری.

3.5.2- صورت دوم: در صورتی که خطر جانی نباشد

در صورتی که خطر جانی نباشد ولی به خاطر عدم تمکین، بیماری جسمی یا روحی دیگری در یکی از طرفین ایجاد شود:

اگر بین ضرر و اضرار تزاحم کند و به مرد ضرر وارد شود باید چه کرد؟

در این تزاحم حقین باید دید افضلیت به کدام است. اهم و مهم می‌گوید ادنی ضرر را باید مرتکب شوید. بین ضرر مرد و زن تزاحمی است. در ضرر جسمانی چه رسد به روحی باید دید ضرر کدام بیشتر است. مرد را در مشکل خاصی انداختن ضررش بیشتر است. کدام اقل ضررا است؟

 


[1] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج100، ص360.
[2] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج100، ص360.
[3] کلیات مفاتیح الجنان، قمی، شیخ عباس، ج1، ص563.
[4] احزاب/سوره33، آیه40.
[5] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج100، ص360.
[6] سوره نجم، آيه 3.
[7] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج100، ص360.
[8] همان.
[9] خلاصة عبقات الأنوار، النقوي، السيد حامد، ج7، ص114.
[10] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج100، ص360.
[11] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج100، ص360.
[12] مجمع البحرين، الطريحي النجفي، فخر الدين، ج4، ص312.
[13] المهذب، القاضي ابن البراج، ج2، ص347.
[14] الوسيلة، ابن حمزة الطوسي، ج1، ص285.
[15] الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، الشهيد الثاني، ج5، ص465.
[16] شرائع الاسلام- ط استقلال، المحقق الحلي، ج2، ص568.
[17] الفقه على المذاهب الخمسة، مغنية، الشيخ محمد جواد، ج1، ص387.
[18] قواعد الأحكام، العلامة الحلي، ج3، ص108.
[19] تحرير الوسيلة، الخميني، السيد روح الله، ج2، ص305.
[20] منهاج الصالحین، الخوئی، السید أبوالقاسم، ج2، ص289.
[21] الميزان في تفسير القرآن، العلامة الطباطبائي، ج4، ص344.
[22] سوره نساء، آيه 34.
[23] سوره نساء، آيه 34.
[24] التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌، المصطفوي، حسن، ج9، ص344.
[25] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج15، ص90، أبواب أبواب القسم و النشوز و الشقاق، باب11، ح1، ط الإسلامية.
[26] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص507.
[27] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص514.
[28] تحف العقول، ابن شعبة الحراني، ج1، ص33.