99/05/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه/ مسائل کرونا / بیع دم و استفاده از پلاسما در درمان کرونا
حضرت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «زینوا مجالسکم بذکر علی».[1] این حدیث را فریقین نقل کردند. مجالستان را به ذکر مبارک حضرت امیر المؤمنین علیه السلام زینت دهید.
در این چند روزی که در آستانه عید غدیر هستیم یکی از اعیاد بزرگ جهان اسلام، شرح زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام را خواهیم داشت.
از بهترین مصداقهای زینت دادن مجالس به ذکر ایشان فضائل و مناقب حضرت است. به خصوص فضائلی که در لسان معصومین علیهم السلام بیان شده است. بالاخص فضائلی که به صورت انشاء زیارت بیان شده است.
زیارت یک تشرف است. تشرف به مزور است. به محضر کسی که او را زیارت میکند. آداب عامه و خاصهای دارد.
آداب عام زیارت عبارت است از:
وضو و طهارت و غسل، اذن دخولی که بیان شده است.
شرایط خاص زیارت نیز عبارت است از:
طهارت قلبی، حضور قلب، توجه به آنچه میگوید.
عرض ما این است که هر زیارتنامه از هر معصومی انشاء حالات آن معصوم است و نشر حالات ایشان برای زائر است.
از میان زیاراتی که برای غدیر بیان شده است، زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام زیارت ویژهای است.
تا انسان چند روز بر او نگذرد به کمال مطلوب نمیرسد: روز بعثت، روز غدیر، روز عاشورا، روز ظهور و روز قیامت. اینها را باید داشته باشد.
ولایت تداوم رسالت است. روایات را ملاحظه میکنید که چقدر اصرار داشتند غدیر نه به عنوان واقعه تاریخی به عنوان یک واقعه معرفتی و دینی باقی بماند. در برخی روایات هست که بالاتر از صدها حج زیارت غدیر است. ائمه اطهار علیهم السلام متعبد بودند از دور یا نزدیک زیارت داشته باشند.
از این زیارتها زیارت غدیریه است. از امام هادی علیه السلام است.
آرزوی ما است که از متون درسی حوزههای علمیه و جهان اسلام شود.
دو زیارت و شناسنامه معرفتی از امام هادی علیه السلام به جا مانده است که هر دو جا دارد متن درسی شود. یکی زیارت جامعه کبیره و دیگری زیارت غدیریه.
ما لا یدرک کله لا یترک کله. به اندازه وقت و توان به آن میپردازیم.
در سالی که معتصم امام هادی علیه السلام را میبرد برای حصر، ایشان در روز غدیر به زیارت امام علی علیه السلام رفتند.
در مزار،[2] بحار و سایر کتب آمده است. از سفارشهای روز غدیر سفارش به نماز و زیارت ایشان است.
هدیة الزائرین و در مفاتیح شیخ عباس قمی آورده است.[3]
جالب این است که این زیارت از اتقان خاصی برخوردار است. نقلش از مرحوم جلیل و عالم بزرگ از محمد بن مشهدی است. سندهای مختلفی دارد به ابوالقاسم حسین بن روح و عثمان بن سعید عمری از نواب امام عصر علیه السلام نایب اول و سوم میرسد.
به لحاظ سند نه تنها صحیح است که صحیح اعلایی است. در سلسله علمای عادل امامی و بزرگوار از مکتب تشیع و جهان اسلام قرار دارند.
اَخْبَرَنِی الْفَقِیهُ الْاَجَلُّ اَبُو الْفَضْلِ شَاذَانُ بْنُ جَبْرَئِیلَ الْقُمِّیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ الْفَقِیهِ الْعِمَادِ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیِّ، عَنْ اَبِی عَلِیٍّ (مفید ثانی)، عَنْ وَالِدِهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنْ اَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ قُولَوَیْهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ اِبْرَاهِیمَ، عَنْ اَبِیهِ، عَنْ اَبِی الْقَاسِمِ بْنِ رُوحٍ وَ عُثْمَانَ بْنِ سَعِیدٍ الْعَمْرِیِّ، عَنْ اَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیِّ، عَنْ اَبِیهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا، وَ ذَکَرَ اَنَّهُ عَلَیْهِ السَّلَامُ زَارَ بِهَا فِی یَوْمِ الْغَدِیرِ فِی السَّنَةِ الَّتِی اَشْخَصَهُالْمُعْتَصِمُ. تَقِفُ عَلَیْهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ.[4]
سلسله سند حدیث و زیارت غدیریه امام هادی علیه السلام از اتقان خاصی برخوردار است. در کتب عامه و خاصه روایات مختلفی در فضیلت غدیر داریم.
﴿وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ﴾.[5] تداوم خلافت رسول مکرم و امامت ائمه اطهار است بر اساس روایات. نورانیت دین در این روز به ظهور میرسد.
زیارت غدیریه از تعظیم شعائر بلکه حفظ شعائر است. تعظیم شعائر مستحب ولی حفظ آن از اوجب واجبات است. ﴿وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ﴾[6]
هیچ حکمی در مقام تزاحم با وجوب حفظ دین نمیتواند مقابله کند. «إن الإمامة زمام الدين، ونظام المسلمين، وصلاح الدنيا وعز المؤمنين، إن الإمامة أس الاسلام النامي، وفرعه السامي».[7]
برای امروز کفایت میکند.
ان شاء الله از فردا وارد فرازهای زیارت خواهیم شد. حدود 32 آیه قرآن در آن مطرح شده است. کمتر زیارتی است که این قدر آیه در آن باشد. مستندات غدیر را در این زیارت به عنوان مظهر اسم شریف هادی مطرح نمودهاند. حدود 206 صفت و منقبت و فضیلت از فضائل حضرت امیر علیه السلام در این زیارت آمده است. از بهترین منابع برای امامت امیرالمؤمنین علیه السلام میدانیم. با صفاتی که برای پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیهالسلام گفتهاند که تداوم رسالت است ولایت.
در مباحث گذشته به مداوای محرمات رسیدیم. از جمله طهارت و نجاست الکل را مطرح کردیم.
به این نتیجه رسیدیم که طبی و صنعتی طهارت دارد. حرمت اکل دارد ولی استفاده از آن طاهر است. تطهیر نمیخواهد و خرید و فروش آن اشکال ندارد.
استفاده دارویی و شربی قرار شد، اگر مایع سکر آور باشد و سکرآوری در حدی باشد که غیر معمول است و معمولا این طور است، جایز نیست. برخی الکلها قابل شرب نیست مانند الکل صنعتی. عرض ما این شد در شرایط معمولی حرمت شرب دارد ولی در ضرورت از باب اکل میته اشکال ندارد به قدر ضرورت. گرچه شفا در حرام نیست.
در باب تداوی به محرّم در بیماریای مانند کرونا، اگر راه درمان منحصری بود که حرام بود باید چه کرد؟
به قدر ضرورت میشود استفاده کرد.
در برخی مجامع پزشکی فهمیدند برای افراد درگیر کرونا پلاسمای خون مناسب است.
اطبا مطرح میکنند. موضوعشناسی قبل از حکم است. پلاسما از مواد ترکیبی خون است. 70 درصد خون پلاسما است کنار گلبول سفید و گلبول قرمز. رقت خون برای آن است. زردابه خون پلاسما است. اگر زخمی عفونت کند خود آن عفونت از جداکنندههای پلاسما است. خونابه همان پلاسما است.
آیا خرید و فروش پلاسما جایز است؟ اگر نجس بود میشود خرید و فروش کرد؟ خون قابل بیع است؟ کسانی که درمان میشوند یا افرادی که باید پلاسما را اهدا کنند تکلیفشان چیست؟
از قدیم در فقه ما بحث بیع دم مطرح بوده است. با این تفاوت که قبلا هم عرض کردیم، گاهی موضوعات متغیر است. در گذشته موضوع متفاوت بود. نسبت به خون تغییر موضوع رخ داده است. در جعل روایات و زمان ائمه علیهم السلام و نزول آیات که چهار آیه داریم، خون استفادهاش اکل بود. عربها خوراکی از خون داشتند. در برخی مجالس خاص استفاده میکردند. با اجزای شتر ضمیمه میکردند و میپختند و غذای اعیانی بود.
در زمان جعل آیات و روایات موضوع خون، شرب و اکل بود. اما ما الآن دو موضوع داریم یکی شرب و اکل و دیگری استفاده بهینه مثلا در طب. طب قبلا این قدر پیشرفته نبود.
عرض ما این است که اگر اجماع را هم حجت بدانیم، شکی نیست در حرمت اکل خون به ادله اربعه.
این نص صریح قرآن است.
﴿إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[8]
این از آیاتی است که هم حکم اولی را آورده و هم حکم ثانوی اضطرار را. مدرک قاعده اضطرار همین آیه شریفه است.
خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غیرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولی) آن کس که مجبور شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی بر او نیست؛ (و میتواند برای حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است.
اکل میته به قدر ضرورت اشکال ندارد.
﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[9]
﴿قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[10]
﴿إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ ۖ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[11]
در دو آیه انما دارد و در دو آیه انما ندارد.
آیا این خون مطلق است هم نجس و هم طاهر یا خیر؟
خون برخی حیوانات جهنده نیست ولی برخی خون جهنده دارند. خون حشرات پاک است. گرچه برخی آن را هم پرهیز میکردند. حق این است که پاک است. خون حیواناتی که خون جهنده دارند چه حلال گوشت و چه حرام، نجس است.
در خون حیوانات حلال گوشت دو خون است. یک دم مسفوح است که قبل ذبح است. خون بعد از ذبح نجس نیست. آن را هم قابل خوردن میدانیم یا خیر بحث دیگری است.
اطلاق آیه شریفه اول همه را شامل میشود. مگر آنچه را که خارج شود. ظاهر آیات حرمت در شرایط معمولی و حلیت در شرایط اضطراری به طور مطلق است. از این آیات اکل فهمیده میشود.
در روایات نیز همین است.
فاضل مقداد مینویسد:
أشار في هذه الآية إلى تحريم أشياء كانت الجاهليّة لا تحرّمها:1ـ الميتة وهي ما فاتت حياته لا على وجه التذكية الشرعيّة ، واستثنى النبيّ صلىاللهعليهوآله من ذلك السّمك والجراد بقوله «أحلّ لكم ميتتان ودمان» [أخرجه في مشكاة المصابيح ص ٣٦١ والدمان : الكبد والطحال ، والميتتان : الجراد والحوت].2ـ الدّم وكانوا يأكلونه أنواعا من الأكل منها العلهز ، كما قال عليّ عليهالسلام في بعض كلامه تقريعا للعرب ، وبيانا لنعمة الله عليهم بتحريم الخبائث بقوله « تأكلون العلهز » وهو أن يجعل الدّم في المصارين والمباعر ويشوونها ويأكلونها ثمّ إنّ الدّم استثنى منه الطحال على قول ، والأولى تحريمه نعم الدّم المستخلف في تضاعيف اللّحم حلال طاهر لإجماع الفقهاء عليه ، وقيل التحريم في موضع آخر بكونه مسفوحا أي سائلا وذلك إنّما يكون ممّا في العروقا.[12]
نواعی از خوراکی را از این خون میساختند.
خداوند به عنوان تحریم خبائث این خوراکی را حرام کرد.
از عامه نقل شده است:
أخرج ابْن أبي حَاتِم وَالطَّبَرَانِيّ وَابْن مرْدَوَيْه وَالْحَاكِم وَصَححهُ عَن أبي أُمَامَة قَالَ: «بَعَثَنِي رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم إِلَى قومِي أدعوهم إِلَى الله وَرَسُوله وَأعْرض عَلَيْهِم شَعَائِر الْإِسْلَام فأتيتهم فَبَيْنَمَا نَحن كَذَلِك إِذْ جاؤوا بقصعة دم واجتمعوا عَلَيْهَا يأكلونها قَالُوا: هَلُمَّ يَا صدي فَكل قلت: وَيحكم إِنَّمَا أتيتكم من عِنْد من يحرِّم هَذَا عَلَيْكُم وَأنزل الله عَلَيْهِ. قَالُوا: وماذاك قَالَ: فتلوت عَلَيْهِم هَذِه الْآيَة {حرمت عَلَيْكُم الْميتَة وَالدَّم وَلحم الْخِنْزِير} الْآيَة».[13]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مرا به میان عشیره ام فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کنم. وقتى رفتم، کاسهاى پر از خون آوردند و همه به دور آن گردآمدند و شروع به خوردن کردند. از من نیز خواستند: از آن غذا بخورم. گفتم: واى بر شما، من از جانب کسى مىآیم که این غذا را بر شما حرام کرده و خداوند آیه اى بر او فرو فرستاده است. گفتند: آن آیه چیست؟ من این آیه را بر آنان تلاوت کردم. ﴿حرمت علیکم المیتة و الدم﴾.
ابن کثیر مینویسد:
أي لا تفعل فعل الْجَاهِلِيَّةُ، وَذَلِكَ أَنَّ أَحَدَهُمْ كَانَ إِذَا جَاعَ يأخذ شَيْئًا مُحَدَّدًا مَنْ عَظْمٍ وَنَحْوِهِ، فَيَفْصِدُ بِهِ بِعِيرَهَ أَوْ حَيَوَانًا مِنْ أَيِّ صِنْفٍ كَانَ، فَيَجْمَعُ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ مِنَ الدَّمِ فَيَشْرَبُهُ، وَلِهَذَا حَرَّمَ اللَّهُ الدَّمَ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ.[14]
در دوران جاهليت، هرگاه يكى از مردمان گرسنه مى شد، ابزار تيز و برنده اى از استخوان و مانند آن را به بدن شتر و يا حيوانى فرو مىبرد، خونى كه خارج مىشد، جمع مىكرد و مىنوشيد.
عرض ما این است که این آیات صراحت در حرمت خون دارد.
ولی روایاتی که در میان خاصه، تصریح در حرمت دارد.
در مکاسب محرمه عرض کردیم که روایت تحف العقول از روایات منبع مکاسب محرمه است. شهرت این است که روایت است.[15]
نبی معظم صلی الله علیه و آله: «ان الله اذا حرم شیئا حرم ثمنه».[16]
در برخی روایات و اکله سحت دارد.
برخی از روایات (مانند روایت تحف العقول) مرسله است.
در بحار و وسائل روایات زیادی آمده است که نمونههایی بیان میشود:
محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن محمد بن أحمد عن محمد بن عيسى عن عبيد الله الدهقان عن درست عن إبراهيم بن عبد الحميد عن أبي الحسن عليه السلام قال: «حرم من الشاة سبعة أشياء: الدم والخصيتان والقضيب والمثانة والغدد والطحال والمرارة».[17]
حدیث صحیحه از امام کاظم علیه السلام است: هفت چيز از گوسفند حرام است: خون، دنبلان، پى، بول دان، سپرز، زهره دان و غدد.
اولین موضع فرمودند الدم.
گوسفند هم به عنوان تمثیل است و در هر حیوانی است.
وعنه عن محمد بن أحمد عن أبي يحيى الواسطي رفعه قال «مر أمير المؤمنين عليه السلام بالقصابين فنهاهم عن بيع سبعة أشياء من الشاة نهاهم عن بيع الدم والغدد وآذان الفؤاد و الطحال والنخاع والخصي والقضيب فقال له بعض القصابين يا أمير المؤمنين ما الطحال و الكبد الا سواء فقال: كذب يا لكع ايتني بتورين من ماء أنبئك بخلاف ما بينهما فأتي بكبد وطحال وتورين من ماء فقال شقوا الكبد من وسطه والطحال من وسطه ثم أمر فمرسا في الماء جميعا فابيضت (فانقبضت ص) الكبد ولم ينقص (ينقبض ص) منها شئ ولم - يبيض الطحال وخرج ما فيه كله وصار دما كله وبقى جلد وعروق فقال له هذا خلاف ما بينهما هذا لحم وهذا دم».[18]
حضرت امير(علیه السلام) از [بازار] قصابان عبور مى كرد، آنان را از خريد و فروش هفت چيز گوسفند نهى فرمود: خون، غدد، گوشههاى دل، سپرز، نخاع، يا حرام مغز، دنبلان و پى. حضرت نهی از بیع کردند.
برخی از سندهای اینها بیاشکال نیست. روایات صحیحه هم داریم.
در برخی داریم ده قسم از اشیاء حرمت دارد. در همه اینها دم به عنوان یکی از اولین مصداقها یا دوم و سوم بیان شده است.
وعن عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبي عمير عن بعض أصحابنا عن أبي عبد الله عليه السلام قال: «لا يؤكل من الشاة عشرة أشياء: الفرث والدم و الطحال والنخاع والعلبا والغدد والقضيب والأنثيان والحيا والمرارة».[19]
ایشان در در مکاسب محرمه مینویسند:
ويتضح مما ذكر أن النهي عن بيع سبعة أشياء منها الدم ( في مرفوعة أبي يحيى الواسطي ) يراد به البيع للأكل ، لتعارف أكله في تلك الأمكنة والأزمنة ، كما يشهد به الروايات ، فالأشبه جواز بيعه إذا كان له نفع عقلائي في هذا العصر.[20]
هزاران رحمت به امام رضوان الله علیه. از بیع اینها نهی نکردند از اکل آنها نهی کردند. مسأله موضوعی خون در آن زمان را ملاک خرید و فروش خون قرار دادند. آن زمان برای خوراکی استفاده میکردند. اینها بیع برای اکل بوده که زمان و مکان در اجتهاد دخیل است. ایشان این دو را در اجتهاد خیلی مؤثر میدانستند. ما هم همین نظر را داریم.
خرید و فروش برای غیر اکل و دیگری برای اکل. برای اکل بیعش حرمت دارد.
مکاسب شیخ را ملاحظه فرمایید:
«فرع» و أمّا الدم الطاهر إذا فرضت له منفعة محلّلة كالصبغ لو قلنا بجوازه ففي جواز بيعه وجهان، أقواهما الجواز؛ لأنّها عين طاهرة ينتفع بها منفعة محلّلة. و أمّا مرفوعة الواسطي المتضمّنة لمرور أمير المؤمنين (عليه السلام) بالقصّابين و نهيهم عن بيع سبعة: بيع الدم، و الغدد، و آذان الفؤاد، و الطحال .. إلى آخرها، فالظاهر إرادة حرمة البيع للأكل، و لا شكّ في تحريمه؛ لما سيجيء من أنّ قصد المنفعة المحرّمة في المبيع موجب لحرمة البيع، بل بطلانه.[21]
همین فرمایش امام را شیخ انصاری فرمودند. در اینکه بیع دم حرمت دارد برای قصد منفعت محرمه در مبیع است. هم حرمت بیع دارد و هم بطلان. حکم وضعی و تکلیفی.
اکثر محشین مکاسب و صاحبنظران مکاسب همین را گفتند.
يحرم المعاوضة على الدم بلا خلاف، بل عن النهاية و شرح الإرشاد لفخرالدين و التنقيح: الإجماع عليه.[22]
اجماع را دلیل مستقل نمیدانیم و این اجماع هم مدرکی است که منتهی به مدرک اجماع میشود نه منتهی به نظر امام. حجیت اجماع در امامیه به دخول امام زمان علیه السلام در مجمعین است.
مرحوم آقای خوئی هم اجماع را مدرکی میدانند که اجماع کشفی نیست:
وأما الاجماع فهو لا يختص بالمقام، وانما هو الذي ادعى قيامه على حرمة مطلق بيع النجس، ومدركه هي الوجوه المذكورة لحرمة بيعه من الروايات العامة وغيرها، والا فليس هنا اجماع تعبدي ليكشف عن رأي المعصوم.[23]
سنت و اجماع و آیات را عرض کردیم.
از ادله حرمت بیع دم این است که خون مالیت ندارد.[24] باید چیزی باشد که مالیت داشته باشد و به لحاظ عقلا اگر چیزی مالیت نداشته باشد جزو اکل باطل است.
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ﴾[25]
ما با کمال معذرت به مرحوم شیخ و همه کسانی که میگویند مالیت ندارد میگوییم تغییر موضوع داده و در زمان ما مالیت خیلی ارزشمندی دارد و از اشیای دیگر بالاتر است. به خصوص گروههای نادر.
مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه در مکاسب میفرمایند:
والظاهر من شتات كلمات الفقهاء أيضا : دوران حرمة التكسب بالنجاسات مدار عدم جواز الانتفاع ، كما مرت جملة من كلماتهم . وبهذا يظهر لزوم ارجاع محكي اجماع النهاية في الدم على ذلك ، سيما مع تعليله بعدم الانتفاع به.[26]
حرف خوبی فرمودند. بحث اینکه نجاسات قابل خرید و فروش نیستند به این بر میگردد که جواز انتفاع ندارد. نجاسات را نمیشود فروخت. نداشتن منفعت عقلایی.
یکی از شارحان مکاسب مینویسد:
انما يدور الجواز وعدمه مع وجود المنفعة المقصودة وعدمه، فعلى هذا نقول بعدم جواز بيع الدم النجس بلاخلاف فى زمان صدور تلك الروايات لعدم وجود المنفعة المحللة المقصودة. ونقول بجواز المعاوضة فى زماننا هذا، لوجود المنفعة المحلله المتعارفة المقصوده للعقلاء.[27]
مرحوم شیخ هم در مکاسب اصرار بر همین داشتند.
ما هم همین نظر را داریم. در آن زمان منفعت خون در خوراک بود و این شکی در حرمتش و بطلان معامله نیست. ولی عرض ما این است که در زمان ما باید جواز این معامله را قائل شویم. خون تغییر موضوع داده و چیزی که احتمال داده نمیشود اکل است. اکل فراموش شده است. مگر کسی مریض باشد و مورد خاص.
جايز بودن و نبودن خريد و فروش خون، بستگى به بود و نبود منفعت حلال عقلايى دارد. بنابراين، بر اين باوريم: در زمان صدور روايات، خريد و فروش خون جايز نبوده، زيرا در آن زمان، منفعت حلالى نداشته است ولى اكنون جايز است، زيرا منافع حلال و عقلايى دارد.
مرحوم آقای خوئی نیز چنین نظری دارند:
اذن فلا دليل على حرمة بيع الدم، سواء كان نجسا ام طاهرا، لا وضعا ولا تكليفا.[28]
امام نیز چنین نظری داشتند.
والأظهر فيه جواز الانتفاع به في غير الأكل ، وجواز بيعه لذلك. فإن ما وردت فيه من الآية والرواية لا تدل على حرمة الانتفاع به مطلقا (این مطلقا یعنی برای اکل یا غیر آن)، فقد تقدم الكلام في الآية الكريمة ، مع أنه لم يكن في تلك الأعصار للدم نفع غير الأكل ، فالتحريم منصرف إليه.[29]
عرض ما این است که خون غیر نجس هم همینطور است. در عین نجاست خون طاهر هم قابل خرید و فروش است. نجاست علی الاطلاق یا همان قذارت شامل خون حشرات هم میشود.
خون نفس سائله اکلش حرام است و خرید و فروش آن نیز حرام است. غیر نفس سائله اگر بیع نمیشود به خاطر استخباث است.[30] صرف نجاست موضوعیت ندارد. باید دید منفعت محلله هست در آن یا خیر.
از مثالهای شیخ شیر زن یهودیه است. خودش نجس است ولی منفعت محلله دارد. اگر مبنا منفعت بود اشکالی ندارد.
الآن خود خون، خون حیوانات در دامپزشکی یا خون انسان خرید و فروش میشود.
در اینجا چند مبنا وجود دارد:
1. نفس خون بودن را حکم کنیم که همه خونها حرام میشود.
2. خون را به عنوان نجاستش حکم کنیم از این باب که نجس حرام است.
3. معیار را منفعت محلله قرار دهیم که به عنوان منفعت محلله استفاده کنیم.
اگر خون پاکی بود برای رنگ آمیزی اشکالی ندارد.
مرحوم شیخ در مکاسب میفرمایند:
و أمّا الدم الطاهر إذا فرضت له منفعة محلّلة كالصبغ لو قلنا بجوازه ففي جواز بيعه وجهان، أقواهما الجواز؛ لأنّها عين طاهرة ينتفع بها منفعة محلّلة.[31]
اقوی جواز است به نظر ایشان.
اولا خون طوری باشد که بیرون نیاید با تزریقی رفته به بدن دیگری یک مبنا این است که از بدن خارج شد نجس است. ولی برخی گفتند باطن به باطن اشکالی ندارد.
محقق ایروانی در حاشیه نظر شیخ را تایید میکنند.[32]
آن زمان شیخ منفعت محلله را به صبغ میگرفتند ولی الآن به نجات جان دیگری است.
اگر فقیهی مبنایش حرمت بیع به نفس خون بودن است ادله نجات جان دیگران و ادله اضطرار درستش میکند و جایز است. اغراض شخصی در منفعت محلله در بیع دم و مانند آن کفایت میکند. چون روایاتی که داشتیم همه موضوعش منتفی شده است. موضوع آنها حرمت اکل بود. الآن اکلی تصور نمیشود که حلال یا حرام باشد.
نتیجه اینکه خرید و فروش خون اشکال ندارد چرا که منفعت محلله دارد و نجات جان انسانها است و ضرورت دارد.
پلاسما هم جزو خون است. ضرورت طبی اقتضا کند جایز که بلکه بیعش اولی است. اگر روزی نجات جان عدهای به پلاسمای افرادی منحصر شد، استفاده از پلاسمای افرادی که خوب شدهاند بر آنها واجب کفایی است. اینکه خونشان را برای نجات جان دیگران اهدا کنند. گاهی وجوب عینی مییابد. در منطقهای یک نفر مبتلا شده و خوب شده و تنها این فرد است که میتواند جان چند نفر را نجات دهد، بعید نیست وجوب عینی داشته باشد مانند انقاذ غریق است.
تحریم خون را تحریم مطلق نمیدانیم مقید میدانیم. استفاده از پلاسما را واجب کفایی میدانیم. مگر به این نتیجه برسند که اهدای پلاسما را برای فرد ضرر دارد؛ اضرار به نفس جایز نیست.
کسی را میتوان مجبور به اهدای خون یا پلاسما کرد. چند نفر اینجا هستند اختیارا اهدای خون ندارند ولی جان اشخاص دیگر در خطر است، حاکم میتواند مجبور کند؟ بله میتواند مجبور کند ولی باید قیمت را با آنها حساب کند. خرید و فروش اشکال ندارد.
اگر موقعی کسی خونی خواست بگیرد عادت به خونخواری دارد نباید به او برساند. قبایل گذشته درفشی به شتر میزندند و خون او را میمکیدند برای اینکه قدرت خود را برسانند. به این افراد فروختن حرام و معامله باطل است.
آیات کفایت میکند و روایات هم داریم. اجماع را هم حجت ندانستیم. منفعت محلله را هم گفتیم.
ان شاء الله بیماران شفا بیابند و نیاز به بیع دم نباشد. ﴿وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ﴾[33] حضرت علی علیه السلام مظهر ایثار بودند.