99/04/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه/مسائل کرونا /حکم ضمان در سرایت
وأخبرني أبو حفص عمر بن محمد ، قال : حدثنا علي بن مهرويه ، عن داود بن سليمان الغازي ، قال : حد ثنا الرضا علي بن موسى ، قال : حدثني أبي موسى بن جعفر ، قال : حدثني أبي جعفر بن محمد ، قال : حدثني أبي محمد بن علي ، قال : حدثني أبي علي بن الحسين ، قال : حدثني أبي الحسين بن علي عليهمالسلام قال : سمعت أمير المؤمنين عليهالسلام يقول : الملوك حكام على الناس ، والعلم حاكم عليهم ، وحسبك من العلم أن تخشى الله ، وحسبك من الجهل أن تعجب بعلمك.[1] {بعضی نسخهها بعقلک دارد}.
ما در احادیث اخلاقی جلسههای گذشته عرض کردیم که خشیت الهی منحصر به علما است. طبق قضیه محصوره ﴿انما یخشی الله من عباده العلماء﴾[2] . خشیت خاص به این طایفه است. عالمی اهل خشیت است که قول او فعلش را و فعل او، قولش را تصدیق کند. دو طرفه است. به قول اهل حکمت طوری باشد که قضایای که از خارج هم میگیرد قضایایی باشد که با اندیشه او سازگار باشد. اندیشه او حاکم بر فعل و کار او باشد. حضرت میفرمایند از دانش همین بس که انسان از خدا بترسد. کلمه حسبی در دعاهای ما زیاد است. حسبی الله و نعم الوکیل.[3] کفایت میکند از دانش اینکه از خدا بترسد. علمی که به خشیت منتهی شود کمال علم است و این صفت کمال علم است. علمی منتج است که به خشیت برسد. اصطلاحات کارایی ندارد. فقط تا یک جایی کاربرد دارد. برای دائرةالمعارفها و کتابها خوب است برای عرضه مناسب است؛ ولی همین اصطلاحات اگر از دارایی نفسانی باشد ارزشمند است. باید بکوشیم خشیت الهی را در دلمان نهادینه کنیم. اگر خدای نکرده انسان عالم باشد ولی خداترس نباشد هیچ علمی او را فایده ندارد و نجاتش نمیدهد. اگر علمش تبدیل به عمل به اوامر الهی و ترک نواهی شد موفق است. اینکه گناه نکند. گناه مسیر علم را دچار دستانداز میکند. دستاندازهای علمی شبهات علمی و شهوات عملی است. عالم خداترس از این دو به دور است.
در فراز دوم فرمودند برای جهل انسان کافی است که عجب زده به علمش شود. بگوید کتاب من قلم من شاگرد من محراب من و آنچه متعلق به این امور ظاهری است. حجاب میشود آن هم حجاب اکبر. حضرت امام رحمه الله فرمودند علم حجاب اکبری میشود[4] و حجاب اکبری است که اگر انسان عالم در آن بماند از برکات الهی مأیوس میشود. اربعین ایشان را بخوانید.
در فرازی از الهی نامه گفتیم: تا میتوانید در رفع حجب بکوشید نه در جمع کتب.[5] اگر جمع کتب فضیلت بود کتابخانهدارها باید با فضیلتترین و موفقترین باشند ولی اینگونه نیست. نه مدرک و نه سرمایههای مادی ره به جایی نمیبرد. خودبین و خودپسند نباشیم. همه چیزها را به حزب و گروه خود نسبت ندهیم. معیار خشیة الله باشد. فرق است بین خوف و بین خشیت. علما بالله خشیت دارند ولی خوف ندارند. چرا که عالم بالله به اولیاء الله میرسد که ﴿أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾.[6] عجب دستانداز بزرگ علمی است و حد یقف ما میشود.
مسائل مستحدثه را باید بر آیات و روایات عرضه کرد و حکم آن را استخراج کرد.
بیماریهای حاد تنفسی مانند کرونا که سرایت دارند گفتیم نمونههای تاریخی دارد و در امتهای گذشته بوده است. در روایات هم نمونههایی وجود دارد که روایات را محضرتان عرض کردیم. طاعون، وبا و جذام را به عنوان نمونههایی گفتیم.
به این نتیجه رسیدیم حکم امثال واحد است. همان طور که در مباحث عقلی حکم امثال واحد است در موارد فقهی هم میتوان حکم موارد مشابه را به هم سرایت داد. اگر موضوع مشخص شود احکام وضعی و تکلیفی معلوم میشود.
با توجه به آیه تهلکه در مسائل مهلکه که ملت و دولت را درگیر میکند باید چند کار را انجام دهیم:
1. باید انفاق فی سبیل الله داشته باشیم. عامه این را فقط در راه جنگ میدانستند. امامیه فقط مصالح عامه میدانستند. ما عرضمان این شد که آنچه قصد قربت در آن میسر شود همانطور که صاحب عروه فرمودند فی کل قربة، فی سبیل الله در آن صادق است. دو دوست، زن و شوهری مثلا دعوایشان شده، اگر به عنوان دوستی شخصی باشد شبهه زکوات و اخماس در آن هست ولی اگر قربة الی الله است اشکالی ندارد. گرچه عنوان اولی دوستی است. در بیماریهای فراگیر و واگیر نخستین چیزی که پیشبینی و پیشگیری میکند بحث گرایش عمومی و بسیج عمومی و هماهنگی مسلمانان است برای مقابله است.
مقام معظم رهبری دامت برکاته فرمودند مردم ما و کادر درمانی ما خوش درخشیدند.[7] این همان ﴿و انفقوا فی سبیل الله﴾[8] است. در بحث فقهی هم گفتیم برای درمان و افراد درگیر مصرف زکات و خمس جایز است.
2. نباید خود را در تهلکه بیندازیم. این اولین کاربرد این ریشه و این هیأت در قرآن است. مصدر آن مانند تزکیه و تذکره است باید تهلِکه باشد ولی تهُلکه است. این استعمال خاص است. ﴿وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ﴾.[9] نباید جانهای خود را با دست خود به خطر بیندازیم. قرنطینه هم به لحاظ شخصی و هم به لحاظ اجتماعی مبنا دارد.
روایات را هم گفتیم. قرنطینه اگر طوری است که یقع فی الارض یعنی فراگیری کلی است باید فرار کند. در روایت علی بن جعفر آمده بود. تا در مسجدی که نماز میخواند طاعون نیامده فرار اشکالی ندارد ولی وقتی در مسجد او واقع شد دیگر نباید فرار کند. گفتیم این مسجد نماد است. شامل خانه او هم میشود. تا به خانه نیامده است و محله فرار باید از آن داشت ولی اگر آمد مصداق لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة این میشود که خود و دیگران را به خطر نیندازیم و مراقبت کنیم.
برخی موضوعات مسائل فقهی ما و مسائل جدید مانند کرونا وقتی شناخته شد احکام مختلفی نسبت به آن شناخته میشود.
این احکام یا تکلیفی است و یا وضعی.
تکلیفی مانند نماز و وضو و کیفیت آن که گذراندیم. مصرف زکات و خمس را درباره مقابله با بیماری برای عُده و عِده قابل مصرف است.
در بحث مراقبت و پرهیز با دو عنوان درگیر هستیم:
یک عنوان و مطلب یقین به موضوع هلاکت است که از سرایت ناشی میشود. اگر یقین داشته باشیم قطعا لا تلقوا کارساز است.
اما یک بار هم ممکن است احتمال سرایت بدهیم. آیا احتمال در اینجا منجز هست؟ با کمال معذرت از اصولیون و فقهایی که احتمال را طریقی میدانند ما موضوعی میدانیم.
مبنا وقتی تغییر کرد آنچه مبتنی بر آن هم باشد تغییر میکند. ما احتمال را هم منجز میدانیم. بیماریای واگیر شده است و سرایت کرده است. وبا، طاعون یا کرونایی آمده است و نظریه تخصصی پزشکها یا واقعیت خارجی که میبینیم سرایت است. نمیدانیم جایی افراد مبتلا هستند که منتقل شود یا خیر؟ در اینجا احتمال منجز است و تکلیفآور است. نباید بگوییم اصل عدم سرایت است. باید بگوییم اصل سرایت است. چرا که امر واقع شده سرایت است و امر تخصصی بیان شده هم سرایت است. این احتمال عقلایی است.
دلیل سوم دلیل عقل است بعد از آیات و روایات.
عقل حکم میکند که:
الف) عدم پرهیز و عدم مراقبت ظلم به نفس است؛
ب) و هم ظلم به غیر است.
نتیجه: ظلم نیز قبیح است.
ملاک اصل موضوع بیماری است. اینکه مردم 80 درصد مراقبت میکنند یا 30 درصد مهم نیست. احتمال را موضوع واقعی میدانیم در نتیجه باید کاملا مراقبت شود. هم عقلی است و هم عقلایی.
ما احتمال را موضوع میدانیم نه محتمل را. بله اگر دلیل داشتیم محتمل اقوی است بحث دیگری است.
پس مراقبت فردی و جمعی لازم است و واجب. احتمال هم منجز است. القا به هلاکت هم شفاف است.
احکام دیگر هم بر آن مترتب میشود:
اشیا و لوازمی که بیمار مبتلا با آن مرتبط است، آیا پرهیز از آنها لازم است؟ بله پرهیز از لوازم شخصی آن فرد هم لازم است. احتمال در اینجا هم منجز است.
احکام دیگری که بر این بیماری مترتب میشود این است که ضمان هم دارد. اگر کسی دیگری را مبتلا کرد عن علمٍ باشد یا عن جهلٍ باشد، ضامن است. اگر یقین به سرایت دارد و یا احتمال بیمار کردن دیگران را میدهد از باب پیشگیری از تهلکه واجب است پرهیز کند. ترک الواجب هم حرام است. مراقبت نکردن حرام است. این شخص اگر این کار را بکند ضمان بر او مترتب است.
حکم دیگری که مترتب است، شخص مبتلا به کرونا یا ایدز در حال ازدواج است یا عقد بسته است، آیا از عیوبی هست که ازدواج را فسخ کند یا خیر؟
چنانچه در تمثیل استفاده کردیم از روایاتی که برص و طاعون و وبا داشت. اینکه نیاز به صیغه طلاق نباشد. چهار پنج عنوان داشتیم در روایات که نکاخ فسخ میشود. یا نیاز به اجرای صیغه طلاق است. موضوع این حکم را نمیتوانیم بگوییم از عیوبی است که فسخ کنند نکاح است یا خیر؟ موضوع مریضی ما آن قدر حاد هست که ابتلای نسلی داشته باشد یا خیر؟ آیا واگیری جمع فعلی و جمع شأنی هر دو را دارد؟ اگر چنین باشد بعید نیست از مریضیهایی باشد که بتوانیم در مانند جذام داخلش کنیم که مانع تداوم زندگی مشترک است.
کرونا برای جمعیت آینده فعلا میگویند مشکلساز نیست. نسل را مبتلا نمیکند ولی ایدز این طور است که نسلش هم مبتلا میشود. کسی هم که با او درگیر است احتمال ابتلا دارد. در ایدز نظر فقهی ما این است که عقد را فسخ میکند ولی احتیاطا صیغه طلاق را بخوانند.
ولی از دیدگاه ما در مثل کرونا که شأنیت آن موضوعش هنوز مشخص نشده است جزو عیوب فسخ کننده نکاح نیست. این مراقبتی که باید بشود آیا فعلی است یا شأنی؟ اگر از عیوبی باشد که با تداوم زندگی مشکل داشته باشد ممکن است فسخ کند.
به نظر ما طبیب هم اگر در درمانش نکوشد یا کمتوجهی و بیتوجهی کند یا کادر درمانی ضامن است.
اگر کسی با تجهیزات وارد شود مصداق تهلکه نیست. گرچه خطر دارد و فداکاری میکند.
ملاحظه کنید وسائل کتاب الدیات ابواب موجبات الضمان باب 24، مرحوم صاحب وسائل بابی دارند: باب ضمان الطبیب و البیثار اذا لم یأخذ البرائة. پزشک و دامپزشک ضمان دارد اگر برائت اخذ نکند.
این باببندی احادیث باید امروز دوباره انجام شود با موضوعات جدید.
1) محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن النوفلي ، عن السكوني ، عن أبي عبدالله عليهالسلام قال : قال أمير المؤمنين عليهالسلام : من تطبب أو تبيطر فليأخذ البراءة من وليه ، وإلا فهو له ضامن.[10]
حدیث خوبی است و صحیح و قابل استدلال است.
2) عن السكوني ، عن جعفر ، عن أبيه ، أن عليا عليهالسلام ضمن ختانا قطع حشفة غلام.[11]
سبب ضمانت چیست؟ باید بحث کنیم.
بحث حکومت را باید بگوییم که وظیفه آنها را خواهیم گفت. آیا حاکمان اسلامی هستند یا حاکم جور را هم شامل میشود؟
نتیجه اینکه اگر موضوع حکمی تکلیفی یا وضعی صدق کرد، باید به توابع آن ملتزم باشیم.