درس خارج فقه استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

محتويات

1- بحث اخلاقی (بصیرت)
1.1- فاصله‌ی بین حق و باطل
1.2- نشانه‌ی انسان دروغگو
1.3- پنج بندر ورودی انسان و شکایت روزانه اعضای بدن از زبان
1.4- بهترین و بدترین عضو بدن از دیدگاه لقمان حکیم
2- بیانات به مناسبت سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)
2.1- مراقبت غذایی امام خمینی (رحمه‌الله) در کلام آیت‌الله بهاءالدینی (رحمه‌الله)
2.2- سحرخیزی امام خمینی (رحمه‌الله) و آماده کردن آب وضو برای دوستان خود در زمستان
2.3- ارتقای جایگاه مقلد و مرجع به جایگاه امام و امت توسط امام خمینی (رحمه‌الله)
3- خلاصه جلسه گذشته
4- تلف‌شدن عین یا سهام بین شرکا
4.1- نظر استاد در این مسئله
4.2- تشبیه مسئله‌ی تلف عین در شرکت با خیار عیب در بیع
5- ثبوت شفعه با اقاله
5.1- کلام علامه (رحمه‌الله) در تذکره
5.2- کلام صاحب مفتاح‌الکرامة (رحمه‌الله)
5.3- کلام صاحب‌جواهر (رحمه‌الله)
6- اقاله در اجرت دلال
6.1- کلام صاحب مفتاح‌الکرامة (رحمه‌الله)
6.2- کلام علامه (رحمه‌الله) در تذکره
6.3- کلام صاحب‌جواهر (رحمه‌الله)
6.4- نظر استاد در این مسئله و ثمره‌ی فقهی این مسئله
7- اقاله توسط وکیل، وصیّ، قیّم، متولی وقف و محجور

 

 

موضوع: بانکداری اسلامی (شرکت)/اقاله بین شرکا /مسائل متفرقه ی اقاله

 

1- بحث اخلاقی (بصیرت)

1.1- فاصله‌ی بین حق و باطل

روزهای آخر درسی و ایام رحلت حضرت امام (رحمه‌الله) است.

از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درباره‌ی حق و باطل سؤال کردند: «کَم بَینَ الحَقِّ و الباطلِ؟ فقال (علیه‌السلام): أربَعُ أصابِعَ و وَضَعَ أَمیرُالمؤمنینَ یَدَهُ عَلَی أُذُنِهِ و عَینَیه. فقال (علیه‌السلام): ما رَأَتهُ عَیناکَ فَهُوَ الحَقُّ و ما سَمِعَتهُ أُذُناکَ فَأَکثَرُهُ باطِلٌ».[1] حضرت فرمودند: فاصله‌ی بین حق و باطل، چهار انگشت است. ترسیم کردند. دست مبارک را روی چشم و گوش خود قرار دادند و فرمودند: «آنچه چشم ببیند، حق است و آنچه گوش بشنود، اکثرش باطل است». این روش زندگی است. بر اساس شنیده‌ها حرکت نکنید. انسان باید بر اساس آنچه دیده است، حرکت کند. تازه انسان، مجاز به گفتن همه چیز نیست. باید بر اساس حقانیت حرکت کنیم. سیره‌ی بزرگان ما طوری بود که گاهی یقینیات‌شان را نمی‌گفتند؛ چه برسد به آنچه شبهه داشت و مشکوک بود.

1.2- نشانه‌ی انسان دروغگو

از امام حقایق امام صادق (علیه‌السلام) سؤال کردند: «فاصله‌ی بین صداقت و کذب چیست»؟ نشانه‌های دروغ‌گو چیست؟ فرمودند: «انسان دروغ‌گو می‌گوید: شنیده‌ام».[2] جالب اینجاست که در سیروسلوک وقتی انسان مهذب بشود، چشم و گوش او باز می‌شود. انسان اگر مراقبت داشته باشد، چنین است.

1.3- پنج بندر ورودی انسان و شکایت روزانه اعضای بدن از زبان

انسان پنج بندر ورودی دارد؛ دو چشم و دو گوش و دهان. مهم‌ترین بندر، بندر دهان است. صبح به صبح، اعضا و جوارح به زبان رو می‌کنند و می‌گویند که هر چیزی نگو و مراقب خودت باش.[3] باید مراقبت داشته باشیم. زبان، قلیل الجِرم و کثیر الجُرم است. رعایت کنیم.

1.4- بهترین و بدترین عضو بدن از دیدگاه لقمان حکیم

ارباب لقمان حکیم به او گفت: «مهمان خوبی دارم؛ غذای خوبی آماده کن». ایشان، زبان آورد. بدترین غذا را سؤال کرد، باز دید زبان آورد. گفت: «این زبان، هم بهترین است و هم بدترین»؟ ایشان گفتند: «اگر در کنترل باشد، بهترین‌ها را می‌آفریند و اگر در کنترل نباشد، بدترین‌ها را تولید می‌کند».[4]

2- بیانات به مناسبت سالگرد رحلت حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)

2.1- مراقبت غذایی امام خمینی (رحمه‌الله) در کلام آیت‌الله بهاءالدینی (رحمه‌الله)

روزی در محضر آیت‌الله‌العظمی بهاءالدینی (رحمه‌الله) از حضرت امام (رحمه‌الله) سؤال کردم. بین الطلوعین، خدمت‌شان بودم. گفتم از زمانی که در فیضیه بودید، بفرمایید. فرمودند: «در خمین دعوت شدیم و با امام رفتیم. سر سفره دیدیم که ایشان غذا از جیب‌شان در آوردند و خوردند و به من هم تعارف کردند. فرمودند: در منزل هم دعوت فامیل را بپذیریم و هم نمی‌دانیم برخی اهل وجوهات هستند، یا خیر. هم صله‌ی رحم بود و هم مراقبت. نسبت به غیبت هم حساس بودند. نسبت به سحرخیزی هم مقید بودند».

2.2- سحرخیزی امام خمینی (رحمه‌الله) و آماده کردن آب وضو برای دوستان خود در زمستان

قبلا این حکایت را در مورد آن زمان که امام (رحمه‌الله) در قید حیات بودند، گفتم. فرمودند: «امام (رحمه‌الله)، یک ملک و فرشته بود. زمستان، آب فیضیه یخ می‌زد. نماز شب را با تیمم می‌خواندیم. حضرت امام (رحمه‌الله)، ظرف را برمی‌داشت و می‌رفت از رودخانه‌ی قم وضو می‌گرفت و برای ما و آقای گلپایگانی هم آب می‌آورد. ما خیلی از شب‌های زمستان را با آبی که سید روح الله می‌آورد، وضو می‌گرفتیم». هرچه خدا به انسان می‌دهد، به خدمت است. خدمت‌های‌تان را زیاد کنید. الحمدلله رب العالمین امام کاری کرد کارستان. ثمره‌اش این است که بستر و زمینه‌ی ظهور فراهم شود.

2.3- ارتقای جایگاه مقلد و مرجع به جایگاه امام و امت توسط امام خمینی (رحمه‌الله)

روزی راجع به خصلت‌های حضرت امام چیزی می‌نوشتم و مصاحبه داشتم. گفتم: امام (رحمه‌الله)، نسبت بین مرجع و مقلد را ارتقا دادند. نسبت، همیشه فتوایی بود. امام (رحمه‌الله)، این رابطه را تقویت کرد که رابطه‌ی امام و امت شد. طوری جلودار شد که رابطه‌ی مقلِّد و مقلَّد، شد رهبر و امت. در سی سالگی، شرح دعای سحر می‌نویسند. جنبه‌های رهبری ایشان مشخص شده است. جنبه‌های عرفانی ایشان هم باید معلوم شود. اربعین می‌نویسند. تا در مکتب ورزیده نشویم، در جنبه‌های دیگر ظهور و بروز نخواهیم داشت. امیدواریم خداوند به همه‌ی ما توفیق سیروسلوک عنایت کند.

3- خلاصه جلسه گذشته

در بحث قرعه بودیم و اینکه آیا اقاله در قرعه جایز است، یا خیر. و اینکه آیا اقاله در همه‌جا جاری می‌شود، یا بعضی از جاها جاری می‌شود؟ ما عرض‌مان این شد که اقاله در هرجا که عقدی باشد، جاری می‌شود و در تمام عقود است. بحث دیگر این بود که اقاله از حین عقد است، یا از حین فسخ است؟ ما اقاله را از حین فسخ دانستیم و عقد جدید نیست.

4- تلف‌شدن عین یا سهام بین شرکا

اگر عینی که می‌خواهد اقاله شود، تلف شده باشد، قابلیت اقاله را دارد؟ مثلا معامله‌ای و یا قرعه‌ای صورت گرفته و یا سهام‌داران، سهام را معین و مفروض کردند و عینِ لاعلی‌التعیین، معین شده است و حال پشیمان شدند و می‌خواهند به اصل بیع یا شرکت برگردند و معامله را فسخ بکنند، ولی عین یا سهام تلف شده است؛ آیا می‌شود اقاله کرد؟

4.1- نظر استاد در این مسئله

برخی معتقدند چون عین موجود نیست و تلف شده است، اقاله جایز نیست؛ ولی با کمال معذرت معتقدیم که اگر بین عقلا و بازاری‌ها عین تلف‌شده را مابه‌ازای مثلی یا قیمی می‌دهند، اقاله جاری است. اگر اهمیت مثل و قیمت طوری است که در نظر عقلا ارزش دارد، اقاله جایز است. اقاله در اینجا به مثل و قیمت است؛ چنان‌که در زمانی که عین موجود بود، اقاله به رجوع به عین بود.

4.2- تشبیه مسئله‌ی تلف عین در شرکت با خیار عیب در بیع

نمونه‌ی فقهی هم دارد؛ مثلا معامله کرده و خیار عیب دارد و عین تلف شده است؛ در اینجا به عین معیوب مراجعه می‌شود و به ما‌به‌التفاوت مراجعه می‌کند و یا به مثل مراجعه کند و مثل و قیمت بگیرد.

5- ثبوت شفعه با اقاله

آیا شفعه با اقاله ثابت می‌شود؟

اگر شفعه قابل انتقال بود، اقاله‌ی آن هم جایز است. حق شفعه، قابل ارث نیست؛ در نتیجه اقاله‌ی آن هم قابل انتقال نیست.

5.1- کلام علامه (رحمه‌الله) در تذکره

مرحوم علامه در تذکره، ج 12، ص 118 می‌فرمایند:

«لا تَثبُتُ الشفعة بالإقالة و إن أتی بها قاصداً لها بلفظ البیع لأنّ القصد المعنی. و قال ابوحنیفة یثبت فیها الشفعة و إن کان بلفظ الإقالة».[5]

شفعه به اقاله ثابت نمی‌شود؛ و اگرچه به لفظ بیع بیاورد. ابوحنیفه می‌گوید که اگر به لفظ اقاله [مانند أَقَلتُکَ] باشد، شفعه ثابت می‌شود.

دو مطلب است؛ آیا اقاله در شفعه هست؟ و اینکه آیا شفعه به اقاله ثابت می‌شود؟ اقاله در شفعه است، یعنی دو نفر حق شفعه دارند؛ آیا بعداً یکی می‌تواند بگوید من این را نمی‌خواهم اجرا کنم و برگرداند و بگوید این حق شفعه را نمی‌خواهم؟ و آیا اگر این حق شفعه را برگرداند، دوباره به شراکت اولی برمی‌گردد، یا خیر؟

5.2- کلام صاحب مفتاح‌الکرامة (رحمه‌الله)

صاحب مفتاح هم می‌فرماید: «وَلا تَثبُتُ بها شُفعَةٌ»؛[6] شفعه با اقاله ثابت نمی‌شود.

5.3- کلام صاحب‌جواهر (رحمه‌الله)

صاحب جواهر، ج 24، ص 357:

«الأول قد ظهر لك أنه لا تثبت الشفعة بالإقالة ولا خيار مجلس ولا صرف ولا غيره من أحكام البيع ، لأنها تابعة للبيع وهي فسخ ليست بيعا ، عندنا ، لا في حق الشفيع ولا غيره ، بل ولا عقد معاوضة فلا يجرى عليها شي‌ء من أحكام عقود المعاوضة».[7]

شفعه و خیار مجلس و مانند آن از احکام بیع با اقاله ثابت نمی‌شود؛ زیرا اقاله تابع بیع است و فسخ است، نه بی

6- اقاله در اجرت دلال

بحث دیگری که در اقاله کمتر پرداخته شده، این است که در واسطه‌گری‌های بیع و عقود، اقاله جاری می‌شود، یا خیر؟

مثلا کسی معامله‌ای را با فرد دیگری انجام داد و دلالی کرد و عقودی را برقرار کرد؛ آیا اقاله در دلالی و مانند آن جایز است، یا خیر؟ آیا اجرت‌های بنگاهی اقاله دارد، یا خیر؟

6.1- کلام صاحب مفتاح‌الکرامة (رحمه‌الله)

صاحب مفتاح در ج 14، ص 838، عبارت‌شان این است:

«و لا تسقط أجرة الدلال بها (اقاله) علی البیع لسبق الاستحقاق کما فی الشرائع و التذکرة و التحریر و الدروس و اللمعة و جامع المقاصد و المسالک و الروضة والکفایة و کذا أجرة الکیّال و الوزّان و الناقد بعد صدور هذه الأفعال».[8]

اقاله در اجرت دلال جاری نمی‌شود؛ چرا که استحقاق اجرتش، سبقت دارد و ثابت شده است؛ در نتیجه نمی‌تواند [اجرت دلال را] ندهد، مگر با رضایت خودش.

همچنین اجرت وزن‌کننده و نقدکننده بعد از صدور افعال این‌ها با اقاله ساقط نمی‌شود؛ مثلا ماشین‌ها در ایام برداشت گندم و یا برداشت میوه‌ها برای وزن، روی باسکول می‌روند. در این‌ها هم اقاله راه ندارد؛ چرا که استحقاق این‌ها به اجرت، تقدم بر اقاله دارد و اقاله در آن راه ندارد.

6.2- کلام علامه (رحمه‌الله) در تذکره

علامه در تذکره، ج 12، ص 123 فرمودند: «لا تسقط أُجرة الدّلّال و الوزّان و الناقد بعد هذه الأفعال بالإقالة؛ لأنّ سبب الإستحقاق ثابت فلا یبطل بالطارئ».[9]

اجرت دلال و وزان و ناقد بعد از انجام اعمال‌شان [کیل و ...] با اقاله ساقط نمی‌شود؛ چون علت استحقاق اجرت بر اقاله سبقت گرفته و با امر عارضی از بین نمی‌رود.

6.3- کلام صاحب‌جواهر (رحمه‌الله)

صاحب جواهر می‌فرمایند: «من الواضح أنه لا تسقط أجرة الدلال و الوزان و الناقل [الناقد] و نحوهم بالتقایل لسبق الاستحقاق الذی لا ینافی ثبوته القابل الطاری الذی هو فسخ من حینه».[10]

قابل طاری، یعنی اقاله. «هو فسخ من حینه»، از حین قبول‌کردن اقاله، فسخ صورت می‌گیرد.

صاحب‌جواهر (رحمه‌الله) می‌فرمایند که چون فسخ از حین است و برگرداندن در بیع فضولی بنابر اینکه ناقل باشد، یا کاشف و بنابر نظر ما کشف است، اینجا فسخ، حکمی است و چون فسخ از حینِ فسخ است، مستحق اجرت هستند.

6.4- نظر استاد در این مسئله و ثمره‌ی فقهی این مسئله

ما عرض کردیم این [اقاله] به اصل معامله برمی‌گردد؛ و لذا حرف دیگران ثابت می‌شود. ثمره در اینجا ظاهر می‌شود که اگر معامله‌ای صورت گرفته و می‌خواهند فسخ کنند، آیا بعد از اقاله باید به سراغ دلال برود، یا بایع اصلی؟ به کدام مراجعه کند؟ بعد از فسخ معامله، اجرت دلال را باید بدهد، یا خیر؟ عرض ما این است که اگر دلّالی که صورت می‌گیرد، بر این معامله هست و انجام شده است، چون دلّالی مقدم بر وقوع معامله است، باید حق دلّال را بدهد؛ چه معامله را فسخ کنند و چه فسخ نکنند. خیلی هم ثمره دارد. عرض ما این است که حکم دلّال و کیّال چون تقدم بر اصل معامله دارد، باید پرداخت شود.

ثمره‌ی این بحث این است که اگر در عرف، رجوع به بنگاه را هم اقاله می‌دانند و اقاله دست بنگاهی باشد و این حق را دارد، می‌توان به واسطه مراجعه کرد؛ وگرنه به خود بایع مراجعه می‌شود.

7- اقاله توسط وکیل، وصیّ، قیّم، متولی وقف و محجور

مسئله‌ی دیگر

آیا وکیل، وصی، قیّم، متولی وقف و محجور می‌توانند اقاله کنند، یا خیر؟

عرض ما این است که اگر در عرف خصوصیاتی داشته باشند، می‌توانند اقاله کنند.

 


[1] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج72، ص196.
[2] سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، القمي، الشيخ عباس، ج7، ص456.
[3] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج68، ص286.
[4] روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، الرازي، ابوالفتوح، ج15، ص285.
[5] تذكرة الفقهاء، العلامة الحلي، ج12، ص118.
[6] مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة (ط-جماعة المدرسين)، الحسيني العاملي، السید جواد، ج14، ص838.
[7] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج24، ص357.
[8] مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة (ط-جماعة المدرسين)، الحسيني العاملي، السید جواد، ج14، ص838.
[9] تذكرة الفقهاء، العلامة الحلي، ج12، ص123.
[10] جواهر الكلام، النجفي الجواهري، الشيخ محمد حسن، ج24، ص357.