1403/02/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بانکداری اسلامی (شرکت)/قسمت بین شرکا (اقاله) /روایات اقاله - استحباب اقاله
قال الرضا (علیهالسلام): «مَن زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الجَنَّةُ».[1]
ایام دههی کرامت و روزهای ولادت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) است. در همجواری و همسایگی حضرت هستیم. الحمدلله «وَ لَکَ الحمدُ عَدَدَ کَلِماتِکَ».[2] خدا را شکر که روزیِ مادی و علمی ما در کنار مضجع نورانی ایشان است. ربّ أنعمتَ فَزِد. از خدا میخواهیم به حق مقامات ایشان، این همجواری در عوالم دیگر ادامه یابد.
در عظمت ایشان همین بس که شخصیتی مثل امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «کسی که عارفا بحقها ایشان را زیارت کند، بهشت برای اوست».
زیارت ایشان، مساوی بهشت است. این روایت را تحلیل معرفتی کنیم؛ یعنی زیارت ایشان، علت جنت و بهشتآفرین است. تا بهشتی آفریده نشود، تحقق نمییابد.
اولین تقاضایی که از شما داریم، این است که در ایام اربعین کلیمی و اول ذیقعده هستیم. ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ﴾.[3] چلهای مراقبت داشته باشید و تأکید میکنم که آغاز اربعینیات شما باشد و تداوم آن، هر روز سلام به حضرت را نهادینه کنید؛ به خصوص شما پروانگانی که دور شمع مضجع ایشان هستید. روزی بر ما نگذرد که در مدرسهی فیضیه بیاییم و سلامی به ایشان ندهیم. حتی الامکان زیارت مأثورهی ایشان را یک بار در شبانهروز بخوانیم. اولیای الهی به این جهت متعبد بودند.
از تشرفات همراه علامه حسنزاده آملی (رحمهالله) - جانم به قربان ایشان - به حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)، خاطراتی دارم که از منزل ایشان میآمدیم حرم زیارت میکردیم و برمیگشتیم. وسط درس میفرمودند: «باید به زیارت برویم»! از همانجا که از منزل حرکت میکردند، تا برگشت به منزل، اوج زیارت در کنار مضجع شریف بود؛ وگرنه زیارت را از همان ابتدا آغاز میکردند، با نکتههای معرفتی که بیان میفرمودند. زیارتشان که تمام میشد، میگفتند این آخرین زیارت ما نباشد.
«خیر الأمور أوسطها»؛[4] بهترینها آن است که مداومت داشته باشد. دست حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بسیار باز است. امام صادق (علیهالسلام) سالها قبل از تولدشان فرمودند: «و تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة بأجمعهم».[5]
آن فرد گفت شفاعت مردم قم به دست ایشان است. در خواب، میرزای قمی را دید که به امر حضرت، شفاعت مردم قم به دست من است؛ ایشان شفاعت همهی شیعیان را دارند.
«يَا فَاطِمَةُ اِشْفَعِي لِي فِي اَلْجَنَّةِ».[6] مقام شأنیت و مقام زیارت و مقام شفاعت از مقامات ویژهی حضرت است. طوری برنامه قرار دهید که زیارت حضرت در میانهی کارهای سیروسلوکی شما باشد. از قم هم به شهرهای دیگر میروید، این زیارت را فراموش نکنید. و اگر در همهجا انجام بگیرد، برکات خاصی دارد. هر گاه دلمان تنگ میشد، محضر حضرت میآمدیم. الآن هم همینطور است. ما اطفال دبستانی هستیم. دستشان باز است.
شفاعت، کار دنیاییاش در این است که انسان در مرحلهای قرار گیرد که انسان بتواند همراهان و همگامانی با خود ببرد. انسان میمیرد و «وَحیداً فَریداً» میشود. اگر در دنیا مراقبت داشت، به قدر اعمالش به او اجازهی همراهی و همگامی میدهند. چقدر حضرت دستشان باز است که امام صادق (علیهالسلام) در مورد ایشان فرمودند: «شیعهی من به دست ایشان بتمامه وارد بهشت میشوند»!
به ایشان تمسک داشته باشید؛ به خصوص در مسائل معرفتی و علمی. حضرت استادم علامه حسنزاده (قدّساللهنفسهالزکیة) میفرمودند: «صدر المتألهین در مسئلهی اتحاد عاقل و معقول گیر کرده بود و برایش حل نمیشد. از کهک پیاده محضر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) آمد و خواستهاش، حل علمی این مسأله بود. وقتی برگشت، رسالهی اتحاد عاقل به معقول را نوشت و مسأله را حل کرد.
اینکه اینجا حوزهی علمیهی قم شده و علما و پروانهها در حال گردش، اطراف آن هستند، بیجهت نیست. نه سالانه، بلکه روزانه رزق خود را بگیرید. کتب در دست ما است، ولی اینها مقدمهی راه ورود ما به مکتب اهلبیت (علیهمالسلام) است. انشاءالله استفاده کنیم. انشاءالله حضرت به همهی ما عنایت کنند. رزقنا الله إیّانا و إیّاکم که مقامات خاصهای که خودشان برای ما در نظر گرفتهاند، بهره ببریم گاهی ما عقلمان نمیکشد چه بخواهیم. دستشان باز است و بهتر میدانند.
در بحث شرکت و موضوع قسمت و مسألهی مهم قرعه که بحث همهجایی بود، رسیدیم به اینکه آیا بعد از قرعه، رضایت هم لازم است، یا خیر؟ به این نتیجه رسیدیم که قرعه چون حلّال مشکلات است، معمولا رضایت در آن لازم نیست. در مشارکتها، قرعه تعیّن و تعیین قسمت دارد. شرکت را تبدیل به قسمت خاص میکند. سهم فرد را مشخص میکند. «الناس مسلطون علی أموالهم».[7] قرعه، نیاز به رضایت ندارد. معمولا اگر در قرعه امضا یا رضایتی باشد، اَولی است.
اگر نظریهی رضایت را گرفتیم، ممکن است فرد رضایت ندهد و این، یعنی ادامهی شراکت. اقالهی قرعه رخ میدهد. اگر گفتیم قرعه لزومآور است، چطور؟ اقاله در قرعه جایز است، یا خیر؟ آیا بعد از قرعه باید هر یک سهم خود را بردارند و جدا شوند، یا میتوانند اقاله کنند و به شراکت خود باقی بمانند؟
اقاله معمولا در بیع مستحب است. دلیل هم داریم. برخی آقایان علاوه بر بیع در کل عقود، اقاله را وارد دانستهاند؛[8] مثلا اگر در هبه برگشتند، اقاله مستحب است.
صاحب وسائل روایاتی را دربارهی اقاله ذکر کردهاند.
وعن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن (محمّد ابن علي بن زيد بن اسحاق)، عن هارون بن حمزة، عن أبيعبدالله (عليهالسلام ) قال: «أيّما عبد أقال مسلماً في بيع أقاله الله عثرته يوم القيامة»؛[9]
هر کس مسلمانی را در بیعش اقاله کند و گفت پشیمان شدم و او هم قبول کند، خداوند لغزشهای او را روز قیامت اقاله میکند.
اخباریها گفتند که اقاله فقط باید در خرید و فروش باشد؛ چرا که خاص بیع است؛ ولی میشود گفت که بیع، نماد قرارداد است. قرعه، لزومآور است و نیاز به رضایت ندارد؛ ولی اگر یکی از شرکا برگشت و گفت که اقاله کنیم، از این روایت، قابل استفاده است.
محمّد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن علي بن محمّد القاساني، عن علي بن أسباط، عن عبد الله بن القاسم الجعفري، عن بعض أهل بيته قال: «إن رسول الله (صلىاللهعليهوآله) لم يأذن لحكيم ابن حزام في تجارته حتّى ضمن له إقالة النادم، وإنظار المعسر، وأخذ الحق وافياً أو غير واف».[10]
حضرت فرمودند که در صورتی اذن تجارت به تو میدهم که اگر طرفی پشیمان شد، معامله را برگردانی. حضرت، اموالی را به حکیمبنحزام دادند تجارت کند و در صورتی به او اجازه دادند که اقاله را انجام دهد.
روایت بعدی:
وبإسناده عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن صفوان، عن ابن مسكان، عن هذيل بن صدقة الطحان قال: «سألت أباعبدالله (عليهالسلام) عن الرجل يشتري المتاع أو الثوب فينطلق به إلى منزله، ولم ينفذ شيئاً (پولش را نداده است) فيبدو له فيردّه، هل ينبغي ذلك له؟ قال: لا إلّا أن تطيب نفس صاحبه».[11] (معامله، لازم است و مطلب اضافه این است که نمیتواند فسخ کند؛ چون لازم است؛ مگر اینکه طرف مقابل، رضایت دهد.)
آیا میتوان گفت که بیع تمثیل است، نه تخصیص؟
محمّد بن علي بن الحسين في (المقنع) عن أبيعبدالله (عليهالسلام) قال: «أيما مسلم أقال مسلماً بيع ندامة (معاملهای که پشیمان شده است) أقاله الله عز وجل عثرته يوم القيامة».[12]
اقاله، امر استحبابی است. از مجموعهی روایات باب اقاله، معلوم میشود که اقاله، مطلوبیت نفسی دارد و ما اقاله را مستحب میدانیم.
وفي (الخصال) عن حمزة بن محمّد العلوي، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة بن مهران عن أبيعبدالله (عليهالسلام) قال: «أربعة ينظر الله عز وجل إليهم يوم القيامة: من أقال نادماً، أو أغاث لهفان، او أعتق نسمة، أو زوّج عزباً».[13]
حدیث خوب است و قابل استناد است. چهار گروه است که خدا روز قیامت به آنها نگاه میکند: کسی که در معامله پشیمان شده است و او کمکش کند و به گفتهی او ترتیب اثر دهد و معامله را برگرداند. وظیفه نیست؛ بلکه فوق آن است. یا به فریاد مظلومی برسد، یا بندهای را آزاد کند و یا فرد بیهمسری را همسر دهد.
تفاوت این حدیث با سایر احادیث این است که «مَن أقال نادما» را فرمود. ندارد که در بیع یا عقود باشد. این، بهترین دلیل بر مطلوبیت نفسی اقاله است. اقاله در کلیهی پشیمانیها مصداق دارد. بیع، مصداق رایج است.
علاوه بر این روایات، دلیل دیگری داریم که سیرهی عقلای متدین است. بازاریهای اهل اعتماد و تدین، اقاله را اجرا میکنند. سیرهی متشرعه است؛ هرچند نیاز به دقت بیشتر دارد. اقاله، استحباب ذاتی دارد و در قرعه هم قابل استفاده است.