1402/12/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بانکداری اسلامی (شرکت) /قسمت بین شرکا /دیدگاه صاحب جواهر (رحمهالله) در مورد مُهایات - معاطات در مهایات - نوع عقد مهایات
حدیث اخلاقی و معرفتی امروز را در محضر امید عالموآدم، حضرت خاتم (صلیالله علیه و آله) هستیم. فرمایشهای ایشان، یا قرآن است و یا حدیث. در هر دو صورت، ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى﴾.[1] چون کسی که برایخدا حرف بزند، هَوَی در او راه ندارد. ماه مبارک شعبان است. فرهیختگان عزیز بکوشید اهل هَوَی نباشید. هیچکس بدون هَوَی نیست. اگر هواوهوس را در اختیار عقل قرارداد، مهم است.
فرمایش حضرت در مستدرکالوسائل مرحوم نوری، ج 12، ص 429 است:
«إنّ اللهَ تعالی لَیسأَلُ العبدَ فی جاهِهِ کما یَسأَلُ فی مالِهِ؛ فیقولُ یا عبدی! رَزَقتُکَ جاهاً فَهَل أَعَنتَ به مظلوماً أو أَغَثتَ به مَلهوفاً»؟[2]
نعوذبالله من سیئات اعمالنا و شرور انفسنا. خداوند از انسان و بندهاش سؤال میکند، در موقعیت و مسئولیتی که دارد. تمام مراحل و موقعیتهایی که دارد، باید همه را جواب دهد؛ چنان که در مالش سؤال میشود و همانطور که از اموالش سؤال میشود، از موقعیتها و مسئولیتهایش هم سؤال میشود. ایام رقابتهای انتخاباتی تمام شد. کسانی که رقابت داشتند و تلاش کردند و سعیشان اگر برایخدا بود که هست، انشاءالله بدانند رقابتشان برای مسئولیتی است که سؤالوجواب در آن زیاد است.
رسول خدا (صلیالله علیه و آله)، بین ابوذر و سلمان مسابقهای گذاشتند. درهم و دیناری به آنها دادند. سنگداغی بود، گفتند بروید روی آن و بگویید کجا مصرف کردید؟ سلمان یا اباذر، روی سنگ رفت و گفت: «أنفقته فی سبیل الله» و پایش نسوخت؛ ولی دیگری تا آمد بگوید کجا مصرف کردم، نتوانست.
«فیقول یا عبدی! رزقتک جاهاً فهل أعنت به مظلوماً أو أغثت به ملهوفاً»؛
خداوند میگوید: «ای عبد من». مگر هر کس میتواند مخاطب به خطابِ «یا عبدی» شود؟ «من به تو مقامی دادم؛ آیا مظلومی را کمک کردی، یا غمی را از غمزدهای زدودی»؟
بااخلاص به رئیسجمهور محترم و رئیس مجلس و دیگر مسئولان و خبرگان و نمایندگان مجلس عرض میکنم: تکتک این رأیها وجاهتی برای شما است. قدر این نعمتها را بدانید. طلبهی بزرگواری، مادر پیرش را برای رأیدادن به دوش گرفته بود. معنای این رأی این است که آن پیرزن که نتوانست قدم بردارد و فرزندش مرکب او میشود و موقعیتی برای دیگران ایجاد میکند، ببینید چه سؤال و جوابی در قیامت خواهد داشت. همهی منتخبین مردم برای خودشان برنامه داشته باشند، تا مظلومی را کمک کنند و غم غمزدهای را برطرف کنند.
گفت: «خدا را شکر میکنم که آزارم به کسی نمیرسد». روزی در محضر علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) بودیم. فرمودند: «در محضر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) هستیم. چطور شکر این نعمت را به جا آوریم که آزاری نداریم و مشغول درس و بحث هستیم». «لَكَ اَلْحَمْدُ عَدَدَ كُلِّ نَجْمٍ وَ مَلَكٍ فِي اَلسَّمَاءِ».[3]
«میازار موری که دانهکش است که جان دارد و جان شیرین خوش است». [4]
مسئولین از وجاهتشان برای قیامتشان استفاده کنند. کاری کنند که در دسترس مردم باشند. خودشان را از مردم دور نکنند. ملاقاتهای مردمی داشته باشند و نامههای مردم را بگیرند. این چهارساله و هشتساله به تعبیر مقام معظم رهبری (دامتبرکاته) زود میگذرد. انشاءالله گوینده و شنونده، عامل به این حدیث باشیم. به امید رضوان و جنّت.
در مسأله 16 تحریر بودیم. به بحث مُهایات رسیدیم. شرکتها نوبتبندی کردند که سهام و درآمدشان را در اعیان یا منافع یا اجزا و زمان، نوبتبندی شود. آیا این نیاز به رضایت دارد، یا خیر؟
«ثم إن الظاهر ما صرح به في الدروس واللمعة والروضة وغيرها من عدم وجوب الإجابة إلى المهاياة أي قسمة المنفعة بالأجزاء، أو بالزمان، كأن يسكن أو يزرع هذا الجزء المعين بل في الأخير سواء كان مما يصح قسمته إجبارا أم لا، وأنه لا يلزم الوفاء بها لو أجاب إليها فيجوز لكل منهما فسخها، وحينئذ فلو استوفى أحدهما ففسخ الأخر أو هو، كان عليه أجرة حصة الشريك، ولو رجع بعد استيفاء كل منهما مدته فلا شيء له، إلا مع التراضي كما في كشف اللثام، وظاهر الجميع خروجها عن حكم المعاطاة، وصيرورتها كالمقاولة الوعدية، إلا أنه لا يخلو من نظر في الجملة هذا».[5]
اگر مُهایاتی بود، واجب نیست شریک قبول کند؛ مثلا بگوید منافع این خانه، یک سال برای شما و یک سال برای من باشد. یا در اجزاء بگوید یک طبقه برای من و یک طبقه برای تو باشد.
گاهی شخص ثالث و رابع را شریک میکنند؛ مثلا میگوید یک طبقه در اختیار دوست من، یا فلان فرد وابسته به من باشد. در این جهت اگر منع قانونی یا شرعی نداشت، عیبی ندارد. گاهی شریک موقع شراکت میگوید حتما باید در اختیار خودت باشد. طرفین باید رضایت به نوبتبندی بدهند. برخی گفتهاند که چون معاملهی جدید است، نیاز به رضایت دارد.
به نظر حضرت امام (رحمهالله)، لزوم در مُهایات نیست و هر لحظه میتواند به هم بزند. آیا از باب مصالحه است و یا امر دیگری است؟ آیا باید بنویسند، یا معاطات کافی است؟ در کلمات فقها معمولا مطرح نشده است.
ما معاطات را فقط در بیع نمیدانیم. به نظر ما معاطات در تمام معاملات هست، مگر ما خرج بالدلیل؛ مثلا برخی در نکاح، قائل به معاطات نیستند؛ چرا که مسائل خانوادگی مهم است و به صورت الفاظ باید باشد. ما تأملی داریم که گاهی امر بُضع، اهمیتش به این است که باید معاطات باشد. در برخی زمانها اهمیت به حفظ الفاظ است، ولی گاهی اهمیت بضع به جواز معاطات در نکاح است. در برخی موارد هست که دو نفر، تمام شرایط را رعایت کردهاند و فقط الفاظ ایجاب و قبول را نگفتهاند و حتی زیر یک سقف هستند. رضایت و وکالت و همه چیز بوده است، ولی معاطاتی بوده است. در حرمت این مسأله، شک است. در مُهایات هم معاطات است. آمار معاطات در مُهایات، بیشتر از قرارداد است.
اگر صلح باشد، جایز است؛ ولی ممکن است مُهایات، عقد جدید باشد. یا اینکه مُهایات، هبه است؟ عرض ما این است که گاهی شریک میگوید منفعت این خانه را به شما یکساله واگذار کردم. گاهی هم به این صورت نیست. مُهایات معمولا در خود نوبتبندی نیز شرایط نوبت، گویای صدق مُهایات است. از طریق سخن گفتن آنها لزوم یا عدم آن معلوم است. در شرایط ضمن عقد، ممکن است فسخ یا عدم آن را مشخص کنند. اگر مشخص کنند، بهتر است.
اگر در مُهایات مانند مشهور، قول به جواز را گرفتیم، در صورتی که عرف اجازه بدهد و قرارداد بگذارد، فسخ و به هم خوردن مهایات در وسط نوبتدهیِ اَزمانی و اَجزایی جایز است؟ اگر عقد جایز شد، در هر زمانی فسخ جایز است.
البته باید به سراغ اجرة المثل برویم. ما این را از عقود عرفی میدانیم. «المؤمنون عند شروطهم»،[6] این مورد را شامل میشود.
اگر از نوع مصالحه باشد، عقد جایز است؛ مگر اینکه در شرایط خاصی لازم شود. اگر از باب معاوضه است، بیع است.
اگر مورد اول باشد، حق فسخ دارد. از باب تعلق حق الناس، باید اجرة المثل را بدهد.
ما در مشارکت، مُهایات را جایز و وارد میدانیم و لزوم و جواز، طبق مسائل عرفی است. با واسطه هم مُهایات را جایز میدانیم. برای جانشینان شرکا هم مُهایات، اشکال ندارد.