1402/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بانکداری اسلامی/شرکت (تقسیم بین شرکا - قرعه) /روایات قرعه
ماه رجب و ماه برنامهریزی برای رسیدن به کمالات و استفاده از فیوضات الهی است. حدیث امروز را در محضر ولی اولیای الهی - سرّ الأنبیاء و المرسلین - حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستیم.
«إنّ صِلَةَ الأرحامِ لَمِن مُوجِباتِ الإسلامِ وَ إنّ اللهَ سُبحانَهُ أَمَرَ بِإِکرامِهَا وَ أَنّهُ تعالَی یَصِلُ مَن وَصَلَها وَ قَطَعَ مَن قَطَعَهَا وَ یُکرِمُ مَن أَکرَمَهَا».[1]
«اَرحام»، جمع «رَحِم» است و «رَحِم» از مهربانی و الفت است. ارحام را ارحام میگویند، چون بینشان، رحمتی حاکم است. صلهی ارحام از واجبات اسلام است. خداوند، امر به اکرام ارحام کرده است. خدا با کسانی که صلهی رحم داشته باشند، صله میدهد. خداوند با کسی که قطع رحم کند، قطع میکند و سوم اینکه اکرام میکند، کسی را که ارحام را احترام کند. پنج مطلب مهم این حدیث:
• از واجبات اسلامی است.
• خداوند امر به صلهی ارحام کرده است و امر به امر به صله.
• خدا با کسی که صلهی ارحام کند، وصل میکند.
• خدا با قاطع رحم قطع میکند.
• کسی که به ارحام اکرام کند، اکرام میکند.
﴿وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِي تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا﴾.[2]
در این آیه در کنار نام خدا، نام ارحام آمده است.
جمیلبندَرّاج میگوید: از امام صادق (علیهالسلام) دربارهی این آیه سؤال کردم؛ «فَقَالَ: هِيَ أَرْحَامُ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَهَا أَ لَا تَرَى أَنَّهُ جَعَلَهَا مِنْهُ».[3]
صلهی اتصالی مردم، از کسی است که آنها را به رحمت رحمانیه و رحیمیه متصل کرده است. صلهی ارحام، یعنی اتصال به ائمه (علیهمالسلام). رحم اصطلاحی هم برای این است که اتصال سببی و نسبی ایجاد میکند. ما به علت ایجاد عالم، اتصال سببی و نسبی داریم. قدری که در این ماه سفارش اتصال به اولیای الهی شده، در ماه دیگر نشده است.
یکی از دعاهای ماه رجب که امام زمان (علیهالسلام)، سفارش به خواندن آن فرمودند، این دعا است: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاَةُ أَمْرِكَ اَلْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّكَ اَلْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِكَ اَلْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ اَلْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ أَسْأَلُكَ بِمَا نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِكَلِمَاتِكَ وَ أَرْكَاناً لِتَوْحِيدِكَ وَ آيَاتِكَ وَ مَقَامَاتِكَ اَلَّتِي لاَ تَعْطِيلَ لَهَا فِي كُلِّ مَكَانٍ يَعْرِفُكَ بِهَا مَنْ عَرَفَكَ لاَ فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلاَّ أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ...».[4]
به بهانههای مختلف، نام حضرت را ببرید. اینکه روایت و تأکید است به بلند شدن، زمان برده شدن نام حضرت، برای همین است. انشاءالله جزو اولوا الأرحامِ آنها باشیم.
در ادلهی روایی قرعه بودیم. مطرح شد که قرعه را چه کسی بزند؟ امام، یا نائبش، یا همهی مردم؟
در عبارت دیروز بود که قرعه، فقط به عهدهی امام است. اگر امام اصطلاحی باشد، فقط کار امام معصوم است. ما گفتیم شاید معنای لغویِ امام باشد.
حدیث خوبی است. در وسائل، ج 27 ابواب کیفیت حکم، باب 13، ص261 آمده است:
وبإسناده عن الحكم بن مسكين، عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) قال: «إذا وطىء رجلان أو ثلاثة جارية في طهر واحد، فولدت، فادّعوه جميعاً أقرع الوالي بينهم، فمن قرع كان الولد ولده ويردّ قيمة الولد على صاحب الجارية، قال: فإن اشترى رجل جارية، فجاء رجل فاستحقّها، وقد ولدت من المشتري ردّ الجارية عليه، وكان له ولدها بقيمته».[5]
دو مرد یا سه مرد با جاریهای در طهر واحد، مجامعت کردند؛ یا به شبهه، یا - خدای نکرده - به گناه. بچهای متولد شد و همه، مدعی آن بچه شدند. «أقرع الوالی بینهم فمن قرع کان الولد ولده و یردّ قیمة الولد علی صاحب الجاریة».
با قرعه، پدر بچه مشخص میشود. آیا در نظام اسلامی، باید عدهای قرعه بزنند؟
باب 13، ح 5، ج 27، ص 257:
وعنه [محمدبنالحسن]، عن عبد الرحمن بن أبي نجران، عن عاصم بن حميد، عن بعض أصحابنا، عن أبي جعفر (عليهالسلام)، قال: «بعث رسول الله (صلّى الله عليه وآله) عليّاً (عليهالسلام) إلى اليمن، فقال له حين قدم: حدِّثني بأعجب ما ورد عليك، فقال: يا رسول الله أتاني قوم قد تبايعوا جارية، فوطأها جميعهم في طهر واحد، فولدت غلاماً، فاحتجوا فيه، كلّهم يدّعيه، فأسهمت بينهم، فجعلته للّذي خرج سهمه، وضمنته نصيبهم، فقال رسول الله (صلّىاللهعليهوآله): ليس من قوم تنازعوا، ثمَّ فوَّضوا أمرهم إلى الله، إلاّ خرج سهم المحقّ».[6]
اقوامی که اختلاف پیدا کنند و امرشان را به خدا واگذار کنند، تا سهم محقّ، استخراج شود.
أحمد بن محمّد البرقيُّ في (المحاسن) عن ابن محبوب، عن جميل بن صالح، عن منصور بن حازم، قال: «سأل بعض أصحابنا أبو عبد الله (عليهالسلام) عن مسألة، فقال: هذه تخرج في القرعة، ثمَّ قال: فأيُّ قضيّة أعدل من القرعة، إذا فوَّضوا أمرهم إلى الله عزَّ وجلَّ، أليس الله يقول: (فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ المُدْحَضِينَ)»؟[7]
حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «کدام قضیه، بهتر از قرعه است؛ وقتی که کارشان را به خدا واگذار میکنند»؟
در این روایات، قرعه، مطلق است.
با عرض معذرت از بزرگان در دعاوی، دو اتفاق میافتد. گاهی به محاکم کشیده نمیشود و شرکایی، شریک هستند و خودشان قرعه میزنند. اینجا برای خودشان معتبر است؛ ولی اگر اختلاف حقوقی و کیفری شد و تشدید شد، باید سراغ حاکم شرع، یا عالم بروند.
به نظر ما قرعه، فقط به والی و نمایندهی او نیست و دیگران هم میتوانند انجام دهند. اگر کار به دادگاه کشید، کار از دست خودشان خارج شده است. شارع در قرعه، ممضی است و البته همهی آنچه در روایات است، بیان مصادیق است. قدیمیها خودشان قرعه میزدند. حل و فصل خیلی از اختلافات مردم قدیم با روحانیون بود. قرعه، عرفی است و وجه جمع این است که اگر نزاعی ندارند، خودشان قرعه بزنند؛ وگرنه نزد حاکم (یا شارع) بروند. گاهی حاکم یک کشور، مسلمان نیست، ولی کارش را خوب انجام میدهد.
قرعه مشروعیت دارد و اجرایش، عرفی است. الأمثل فالأمثل؛ [یعنی باید به سراغ متخصصین قرعه بروند؛ اگر حاکم و شارع نبود، کسی که در این کار متخصص دارد، به سراغ او بروند.]
قرعه را گاهی با تیر مشخص میکردند و گاهی با سنگ و مانند آن.
در نوع قرعه و افراد، تمثیل هست، نه تعیین.
حضرت امام (رحمهالله)، عرف را دخیل در استنباط میدانند.
مسألهی بعدی، مسأله 15:
آیا بعد از قرعه، نیاز به رضایت طرفین داریم، یا خیر؟