1402/10/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بانکداری اسلامی/شرکت (قسمت بین شرکا) /اقسام قرعه - کیفیت قرعه از نظر امام (ره)
امروز در محضر امام صادق (علیهالسلام) هستیم و احوالات روز قیامت است.
حضرات معصومین (علیهمالسلام)، مشرف بر قیامت هستند. چطور ما احوال اهل دنیا را میدانیم؛ آنها هم بر ﴿إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ﴾،[1] این گونه اشراف دارند.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ فِي بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَيْنَ الرَّجَبِيُّونَ فَيَقُومُ أُنَاسٌ يُضِيءُ وُجُوهُهُمْ لِأَهْلِ الْجَمْعِ عَلَى رُءُوسِهِمْ تِيجَانُ الْمَلِكِ مُكَلَّلَةً بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ مَعَ كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ أَلْفُ مَلَكٍ عَنْ يَمِينِهِ وَ أَلْفُ مَلَكٍ عَنْ يَسَارِهِ. ثُمَّ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع هَذَا لِمَنْ صَامَ شَيْئاً مِنْ رَجَبٍ وَ لَوْ يَوْماً وَاحِداً فِي أَوَّلِهِ أَوْ فِي وَسَطِهِ أَوْ فِي آخِرِهِ».[2]
«اذا کان یوم القیامة نادی مناد فی بطنان العرش این الرجبیون»؟ منادی در دل و باطن و حقیقت عرش صدا میزند: «رجبیون کجا هستند»؟ «فیقوم أناس یضیء وجوههم لأهل الجمع علی رئوسهم تیجان الملک»؛
مردمانی بلند میشوند با صورتهای نورانی که نورشان برای جمع روشن است و تاج پادشاهی دارند و زینتبخش آنها دُرّ و یاقوت است. این دُرّ و یاقوت، کنایه از کمالات نورانی آنها است. تمثال کارهای دنیایی آنها است.
«مع کل واحد منهم ألف ملک عن یمینه و ألف ملک عن یساره»؛
در طرف چپ و راست آنها هزار فرشته است.
ثم قال جعفر بن محمد (علیهالسلام): «هذا لمن صام شیئا من الرجب ولو یوما واحدا فی أوله أو فی وسطه أو فی آخره»؛
این برای کسی است که در اول یا وسط یا آخر این ماه روزه بگیرد.
انشاءالله به این روایت عمل کنیم؛ و اگر نتوانستیم روزه بگیریم، صدقه بدهیم. رجبیون در قیامت، تالی تلو ولایت هستند. این مقام رجبیها است. اینکه ماه ولایت است و نامگذاری به این نام شده است، برای همین است. ما باید برنامهریزی کنیم که انشاءالله طوری قرار گیریم که مُنادای این منادی قرار بگیریم. امیدواریم در محضر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)، خدا توفیقی دهد که مشمول این حدیث شویم.
رجب، مساوی با طلب واقعی است. طلب، مرحلهی بعد از محبت است.
در فقه بانکداری و بحث شرکت در مسألهی مهم قسمت بودیم؛ اینکه اگر شرکا مالی را خواستند به وسیلهی قرعه تعیین کنند. قرعه برای کشف مجهول است و یا برای موارد دیگر هم هست؟
در فرمایش صاحبجواهر (رحمهالله) بودیم. نظر ایشان این است که در علم خدا سهم شرکا مشخص است و چون در بین خودشان هم مشخص نیست، متوسل به قرعه میشوند. قرعه، کلی معین است، نه کلی مشاع. مشهور، قرعه را کلی مشاع میدانست که ما آن را نقد کردیم.
ایشان فرمودند که قرعه، همیشه کاشف از مجهول است. به نظر ما چنین نیست. قالب قرعه برای رفع نزاع است. قرعه به لحاظ مصادیق، فراوان است. گاهی قرعه در مراحل نهایی قسمت، یا مراحل اولیهی قسمت است. گاهی قسمتی، چند قرعه دارد. گاهی اگر سهام مساوی نباشد، قرعهی ابتدایی، متوسط و نهایت کار لازم است. در هر مرحله برای پیشگیری [از نزاع] باید قرعه زد. قبل از اینکه قرعه را کاشف مجهول بدانیم، رافع نزاع میدانیم. گاهی قرعه برای کشف مجهول است؛ مثلا غنمی موطوئه شده و در میان گلّه گم شده است. قرعه زده میشود و گوسفندها را نصف میکنیم که در کدام قسمت است. در قسمتِ قرعه زده شده، دوباره قرعه میزنیم؛ تا برسیم به یک گوسفند. قرعه، یک طریق شرعی است. دلیل خاص در روایات داریم و تعبدی است.
در روز عاشورا گاهی هیئآت مذهبی میآمدند. گاهی هیئآت در اینکه کدام اول وارد شوند، اختلاف میکنند. قرعه برای رفع نزاع است. و گاهی کشف مجهول اس. در یک روز اربعین برای ورود به حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) توسط هیئآت، قرعه زده شد و نزاع خاتمه یافت.
اگر بتوانیم سهام را قبلش [قبل از قرعه] تعدیل کنیم، مناسب است. گاهی مساحت، یکی است، ولی قیمتها متفاوت است. مثلا شمارهی یک و دو میگذاریم و هر یک بر میدارند. اگر سهام نامساوی بود و کالا معتدل بود، طبق نظر حضرت امام (رحمهالله)، مثلا یکسوم و یکچهارم در نظر میگیرند و بعد برای رفع نزاع، قرعه میزنند. قرعه ما را به کشف مجهول ظاهری میرساند، نه مجهول واقعی.
ما قرعه را عرفیِ شرعی میدانیم، نه شرعی عرفی. دلیل حجیت قرعه، سیره است. سیرهی عقلائیه هم نزد شارع حجت است.
برخی شمارهگذاری میکنند و برخی اسمگذاری میکنند. گاهی کشاورزها با نخود قرعه میزدند.
«و أمّا كيفيّة القرعة: ففي الأوّل- و هو ما كانت الحصص متساوية- تؤخذ رقاع بعدد رؤوس الشركاء؛ رقعتان إذا كانوا اثنين، و ثلاث إذا كانوا ثلاثة و هكذا، و يتخيّر بين أن يكتب عليها أسماء الشركاء- على إحداها زيد، و اخرى عمرو مثلًا- أو أسماء السهام: على إحداها أوّل، و على الاخرى ثاني و هكذا، ثمّ تشوّش و تستر، و يؤمر من لم يشاهدها فيخرج واحدة واحدة. فإن كتب عليها اسم الشركاء يعيّن سهم كالأوّل، و تخرج رقعة باسم هذا السهم قاصدين أن يكون لكلّ من خرج اسمه، فكلّ من خرج اسمه يكون له، ثمّ يعيّن السهم الآخر و تخرج رقعة اخرى لذلك السهم، فمن خرج اسمه فهو له و هكذا. و إن كتب عليها اسم السهام يعيّن أحد الشركاء و تخرج رقعة، فكلّ سهم خرج اسمه فهو له، ثمّ تخرج اخرى لشخص آخر و هكذا».[3]
ترجمه:
و امّا كيفيّت قرعه؛ پس در صورت اوّل و آن موردى است كه حصهها مساوى باشد. به تعداد شركاء، تكههاى كاغذ گرفته مىشود. اگر دو نفر باشند، دو تكه كاغذ و اگر سه نفر باشند، سه تا، و هكذا. و مخير است كه اسامى شركا را در آنها بنويسد؛ مثلا بر يكى از آنها زيد و بر ديگرى عمرو؛ و يا اسامى سهمها را (بر آنها بنويسد)؛ بر يكى از آنها اولى، و بر ديگرى دومى، و هكذا.
سپس به هم زده و پوشيده مىشوند و (آنگاه) به كسى كه آنها را نديده، دستور داده مىشود كه يكيك بيرون بياورد. پس اگر اسامى شركاء بر آنها نوشته شده، سهمى معين مىشود؛ مانند اوّل، و تكه كاغذى (از آنها) به اسم آن سهم در آورده مىشود و قصدشان اين است كه (آن سهم)، مال آن كسى باشد كه نام او در بيايد؛ پس هر كسى كه نامش در آمد، اين سهم، مال او مىباشد. سپس سهم ديگرى معين مىشود و كاغذ ديگرى (از آنها) براى اين سهم بيرون آورده مىشود. پس كسى كه نامش بيرون بيايد، مال او مىشود و هكذا. و اگر نام سهمها بر آنها نوشته شده است، يكى از شركاء معيّن مىشود و كاغذى (از آنها) بيرون آورده مىشود. پس هر سهمى كه نام آن در آمد، آن سهم، مال آن شريك مىشود؛ سپس يكى ديگر از سهمها براى شخص ديگر در آورده مىشود و هكذا.
گاهی چند بار قرعه لازم است.
ما رضایت را بر قرعه مقدم میدانیم.
در آبیاری کشاورزی هم قرعه متداول بود. دیرتر رسیدن آب به مزرعه، باعث ضرر میشد. باید طالبانِ قسمت، ضرر را جبران کنند. قدیمیها با هم مدارا میکردند.
مرحوم شیخ بهاء، عالی قاپو را درست کرد و طوری تقسیم کرد که آب بدون کم و کسر به دو جهت تقسیم میشود.