1402/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بحث اخلاقی (دعای حفظ از شبهات و فتنههای آخرالزمان)
روایت امروز در محضر حضرت امام حقایق امام صادق (علیهالسلام) به نقل جناب عبدالله بن سنان هستیم. آدرس هم در مجامع روایی، جلد 52 بحار، ص 149 است. حدیث کاربردی است و راهکار دارد. ما نیاز به فرمایشهای کاربردی داریم که وقتی دچار شبهات علمی یا شهوات عملی میشویم، چطور خارج شویم.
عبدالله بن سنان از امام صادق (علیهالسلام): قال قال ابوعبدالله (علیهالسلام) «ستصیبکم شبهة فتبقون بلا علم یری و لا إمام هدی لا ینجو منها إلا من دعا بدعاء الغریق. قلت: وکیف دعاء الغریق؟ قال: تقول: یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک. فقلت: یا مقلب القلوب و الأبصار ثبت قلبی علی دینک. فقال: إن الله عزوجل مقلب القلوب و الأبصار و لکن قل کما أقول: یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک».[1] با این وضع علمی و کاریتان و رفت و آمدهایتان شبههای به شما میرسد. شبهه به مسائلی میگویند که جهاتی را تحریف میکند و انسان آن را هم نمیفهمد. گاهی افرادی به شما مراجعه میکنند و مضطر هستند و گاهی بدون اختیار در کاری وارد میشود و خروجش سخت است و نمیداند چه کند. اگر عَلَم نداشتید که دیده شود، گمراه میشوید. در مسافرتهای قدیم پرچمی داشتند. دنبال آن راه میافتادند. نسبت به حضرت علی اکبر (علیهالسلام) دارد که بالای خانهشان در مدینه عَلَم داشتند و تازه واردهای مدینه را پذیرایی میکردند. مهمانداری میکردند.[2] در کنار بزرگان، چنین عَلَمی داشتند. امام هدایی هم نیست. حضرت فرمودند: دعای غریق را بخوانید. «قلت و کیف دعاء الغریق. قال تقول: یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». عرض من این است که در این سؤال و جواب هم دفع شبهه است. «فقلت یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک». به آن، اَبصار اضافه کردم. «فقال: إن الله عز و جل مقلب القلوب و الأبصار و لکن قل کما اقول یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک». هم دستور دادند و هم عملا چیزی اضافه کرد و دچار شبهه شد.
پیشنهاد استاد به مراکز حوزوی برای ارسال شبهات به طلاب
کار من و شما این است که الآن تبیین کنیم؛ چنان که مقام معظم رهبری (حفظهالله) فرمودند. شبهههای مختلف را باید بزداییم. برخی پیشنهادها را به اعزهی حوزوی گفتم که بانک شبهه باید برای طلاب ارسال شود. طلاب ما گاهی از شبهه خبر ندارند؛ چه برسد که پاسخ داشته باشند. نیاز به شبههشناسی و دفع آن داریم. این دعا را زیاد بخوانید. این دعا ما را بیمه میکند.
علت نوشتن کتاب «اَلفَین» توسط علامه حلی «رحمهالله»
خدا علامه حلی را رحمت کند که یک سؤال دربارهی ولایت کردند و ایشان کتاب «اَلفَین» نوشت. دو هزار دلیل برای ولایت دارد. 25 دوره فقه دارد و 3 بار تمام نمازهایش را قضا کرد و آخر هم وصیت کرد که نمازهایش را بعد از وفاتشان قضا بخوانند.
خلاصه جلسه گذشته
بحمدلله رب العالمین در مسائل بانکداری به شرکت و قسمت رسیدیم. اگر قرار بود شرکا قسمت را انجام دهند، چه کنند؟ قسمت، قرارداد مستقل است. شرکت گاهی در ارث است و گاهی اختیاری و گاهی اجباری است. سال گذشته برخی مصادیق را گفتیم. عدهای سرمایهگذاری کردند و شرکتهای حقوقی را ایجاد کردند. شخصیت حقوقی مانند حقیقی است. به نظر ما فرقی در القائات مصادیق معصومین (علیهالسلام) بین این دو نیست. زمان سابق، شخصیت حقوقی نبود. دو نمایندهی شرکت معاملهای انجام میدهند، این معامله مانند شرکای طبیعی است. شرکای اعتباری هم مانند طبیعی است. منافع خود را حفظ و تقسیم میکنند. به مسألهی پنجم رسیدیم. گفتیم قسمت یا به اِفراز است؛ یعنی سهمها را جدا میکنند و یا به تعدیل است که سهمها را ارزشگذاری میکنند و یا به این است که قیمتگذاری میکنند.
مسألهی پنجم تحریر
(مسألة 5): «لو اشترك اثنان في دار ذات علو و سفل، و أمكن قسمتها إفرازاً؛ بأن يصل إلى كلّ بمقدار حصّته منهما، و قسمتها على نحو يحصل لكلّ منهما حصّة من العلو و السفل بالتعديل، و قسمتها على نحو يحصل لأحدهما العلو و للآخر السفل، فإن طلب أحد الشريكين النحو الأوّل و لم يستلزم الضرر يجبر الآخر، و لا يجبر لو طلب أحد النحوين الآخرين. هذا مع إمكان الأوّل و عدم استلزام الضرر، و إلّا ففي النحوين الآخرين يقدّم الأوّل منهما، و يجبر الآخر لو امتنع، بخلاف الثاني. نعم لو انحصر الأمر فيه يجبر إذا لم يستلزم الضرر و لا الردّ، و إلّا لم يجبر كما مرّ. و ما ذكرناه جار في أمثال المقام».[3]
اقسام قسمت
قسمت افراز
اگر دو نفر در خانهای شریک شوند که دارای طبقهی بالا و پایین باشد. و قسمت اِفراز ممکن بود. افراز هم گفتیم مقدم است. هر یک میتوانند، یک طبقه را بگیرند. خانهی دو طبقه، مانند دو خانهی یک طبقه است که قابل جداسازی است. اینجا هر طبقه را به یکی میدهیم. اگر در تقسیم طبقه به اختلاف خوردند، یا صلح میکنند و یا قرعه میزنند. برخی گمان کردند قرعه جزو ماهیت قسمت است؛ ولی خیر، قرعه برای حل مشکل است. صلح ابتدایی هم جایز است و نیاز نیست مسبوق به اختلاف باشد؛ بله، معمولا صلح بر اساس اختلاف است.
قسمت تعدیل
نوع دیگر این است که قسمتی از هر طبقه را به هر یک میدهیم که این، تعدیل است. ارزشگذاری معیار است. قسمت اِفراز به عین تعلق میگیرد، ولی تعدیل به ارزش و مثل تعلق میگیرد.
قسمت با ارزشگذاری با قیمت
نوع سوم قسمت هم مانند دوم است؛ با این فرق که یکی طبقهی بالا و دیگری طبقهی پایین میرود، ولی با ارزشگذاری. در اِفراز، تقسیم روی عین میرود، ولی در دو نوع دیگر روی قیمت میرود. تقسیم به لحاظ قیمت از همه عامتر است.
تغییر حکم معاملهی خون و عَذَره با تغییر موضوع این دو
به نظر ما در مسائل اقتصادی، اعتبار و ارزشگذاری مالی مهم است. آنچه مالیت و اعتبار دارد، قابل معامله است. مالیت شرعی یا غیر آن، کدام مهم است؟ مرحوم شیخ که در عَذَره و خون قائل به حرمت معامله میشدند، ولی الآن مصادیقش تغییر کرده است. در قدیم خون، استفادهی پزشکی نداشت. حرمتهای شارع معمولا مترتب بر بازداشت مردم از مطالب و موضوعاتی است که به ضررشان است. قبلا عربها از خون، خوراکی میساختند و رسمشان بود که به جنگجوها بدهیم تا در جنگها شجاعتر شوند. از غذاهای متمولان بود، نه فقیران. ولی در زمان ما چند سیسی خون، جان یک فرد را نجات میدهد. مالیت دارد و قابل معامله است. مصداقی که شارع مقدس آن زمان نهی کردند، الآن وجود ندارد و سالبه به انتفاء موضوع است. موضوع که تغییر کند، حکم هم تغییر مییابد.
نظر حضرت امام (رحمهالله) در اجبار ممتنع از یکی از اقسام قسمت
اگر یکی از شریکها نوع اول، یعنی افراز را انتخاب کرد و مستلزم ضرر نبود، دیگری مجبور به این کار میشود. اگر تقسیم کنیم، گاهی ارزش کم میشود، ولی اینجا خیر. مثلا دورهی کتاب است که اگر نصف کنیم، ضرر به اصل میخورد. اینجا تعدیل نیاز است. این فرد را به چه مجبور کنیم؟ قرعه برای امر معلومِ مردد است و یا مجهول؟ اینجا در هر صورت در آن جهل است.
اگر روزی نیاز به هر دو تقسیم داشتیم، آیا یکی دیگری را نفی میکند، یا خیر؟ برخی قائل به انحصار هستند و برخی تداخل.
اما اگر دو نوع تقسیمِ دیگر را فرد بخواهد، طرف دیگری مجبور نمیشود.