1401/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بانکداری اسلامی/شرکت /ملکیت اعتباری در شرکت
حدیث امروز محضر سر الانبیاء و المرسلین حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هستیم. مرحوم فیض، این حدیث را در نهجالبلاغه، حکمت 390 آورده است:
«الْمَنِيَّةُ وَ لَا الدَّنِيَّةُ وَ التَّقَلُّلُ وَ لَا التَّوَسُّلُ».[1]
از پیشوایانی که کلماتشان، نظم بیشتری دارد، سخنان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. کتاب وافیِ شریف را در محضر حضرت حاجآقای بهاءالدینی بودیم، میفرمودند: «[در این روایات،] خود کلمه، سند کلمه است و نیاز به رجال و درایه ندارد».
ما مرگ را میپذیریم، ولی پستی و خاری را نه. «هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ».[2] همیشه حاضرند مرگ تدریجی را بپذیرند، ولی ذلت نفس را خیر.
گاهی علامه حسنزاده، حالات دوران طلبگیشان را میگفتند، من متأثر میشدم و اشک میریختم که ایشان، خاطره را قطع میکردند.
تقلل را میپذیریم؛ یعنی راضی بودن به اندک، ولی توسل را خیر؛ یعنی دستمان را به این کس و آن کس دراز کنیم. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به قصاب فرمودند: «به شکمم میگویم تا فردا صبر کن، نه اینکه به شما بگویم صبر کن».[3]
خدا را شاکریم که توفیق داد طلبه باشیم. ما هم حاضریم به کم بسازیم، ولی دستمان را جلوی دیگران دراز نکنیم. صدای حوزهی علمیه است که ما با کمبودها میسازیم، ولی دستمان را جلوی دولتمردان دراز نمیکنیم. دست ما جلوی امام زمان (علیهالسلام) و ولی امرمان دراز است. آنها هم وضع و حال ما را میدانند.
پیش صاحبدل، دل را سفره کردن چه معنا دارد.
در اقسام ملکیت بودیم و اینکه ملکیت غیرذویالعقول و ملکیت اجسام و اشیاء در زمان ائمه (علیهمالسلام) هم تحقق داشته است. قبل از اسلام هم بوده است و از آن سؤال شده است.
یکی از کسانی که بسیار مطلب را گسترده بحث کردهاند، مرحوم صاحبجواهر هستند. ایشان این بحث را در کتاب حج جلد 35، صفحهی 425 به بعد آوردهاند.[4] ایشان در مسائل هدی و قربانی که میرسند، مسائلی را مطرح میکنند؛
یکی اینکه اگر کسی نذر کند قربانی، هدیه به کعبه کند، آیا این نذر منعقد میشود، یا خیر؟ چندین روایت مطرح میکنند؛ از جمله حدیث محمد بن مسلم در باب نذر، حدیث 1 را میآورند.[5] ایشان به این نتیجه میرسند که اگر کسی نذر کعبه یا اشیاء کند، نذر منعقد میشود. یا باید برای نگهداری آن [کعبه] هزینه شود، یا برای کسانی که قاصدِ رسیدن به آن هستند.
بحثی است که نذر از صیغههای تعبدی است، یا خیر؟ بر اساس اصولیونی که قصد وجه را معتبر نمیدانند، کارشان راحت است؛ مانند مرحوم آخوند. به نظر ما هم تنها قصد امتثال و عبد و مطیع بودن کافی است. نتیجه آنجایی ظاهر میشود که اگر کسی مثلا به قصد عمرهی تمتع حرکت کرد و مأمورٌبه را همانطور که بود انجام داد، چون اطاعت کرده است، صحیح است؛ یا مثلا روز جمعه است و از خانه خارج شده که به حمام برود، میداند جنابت را باید انجام دهد. وقتی زیر دوش رفت، یادش رفته است [که نیت غسل جنابت کند]؛ این غسلش صحیح است. ما قصد وجه را معتبر نمیدانیم.
صحیحهی حلبی در باب نذر هم ملاحظه شود.[6] تنها کسی که بحث را مفصل مطرح کردهاند، صاحب جواهر هستند.
این بحث، زیربنای بحث شخص اعتباری نیز هست. ملکیت نوع دیگر، ملکیت شخصیتهای اعتباری، یا معنوی، یا حقوقی است.
عرض ما این است که در قدیمالأیام هم این بحث مطرح بوده است که اگر کسی شخصیت حقیقی است و برای شخص حقوقیای معامله انجام داد، حکمش چیست؟ مثلا امروزه انسان به دستگاههای دیجیتال، فرمانی میدهد و [معامله را به آن] واگذار میکند و آن کامپیوتر در لحظهی خاص، معامله میکند. ارزهای دیجیتال، این گونه است؛ آیا شرعیت دارد، یا خیر؟
آیا این شخصیت حقیقی و حقوقیِ واقعی است، یا اعتباری محض؟ شخصیت اعتباری، واقع دارد. وجود خارجی، غیر از وجود فی الخارج است. در فلسفه گفتهایم که یک وجود خارجی داریم که در برابر وجود ذهنی است. یک معدوم خارجی داریم و یک معدوم در ذهن. وجود فی الخارج، اعم از وجود خارجی و وجود ذهنی است.
شخصیت حقوقی، واقع دارد؛ هرچند شاید در خارج موجود نباشد. آیا باید مخاطبین در حال خطاب، حضور داشته باشند، یا خیر؟ خطابات شارع، اعم از مَنخوطِب و غیر آن است. مَنخوطِب به عنوان مخاطب تغلیبی است، نه تخصیصی.
نکتهی دیگر که باید در تفسیر گفته شود، آن است که بین مخاطب الهی و انسانی فرق است. در مخاطب الهی، خطاب، مخاطبساز است، ولی در انسان باید اول مخاطب باشد، بعد خطاب شود. خداوند، ﴿كُن فَيَكُونُ﴾[7] دارد. امر او حقیقتآفرین است. باید در انسانها مخاطبی باشد و مخاطب را ببیند و بعد بگوید که این کار را انجام بده، ولی در خطابات الهی، نفس خطاب، مخاطبساز است؛ مخاطب حقیقی که در معاملات، عقل و اراده دارد.
اما سؤال این است که در شخصیتهای حقوقی و معنوی و غیرطبیعی و غیرحقیقی، ملکیت چگونه است؟ ملکیت به اعتباری که موجود شده است، تعلق میگیرد. این اعتبار هم گاهی وجود خارجی ندارد، ولی وجود فی الخارج دارد. وجود فی الخارج، اعم از وجود ذهنی و وجود خارجی است.
گاهی وجود ملکیت اعتباری و حقوقی به این است که گرچه چند نفری اجتماع کنند و فعلی را از افعال، انتخاب و انجام دهند، خود فعل، شخصیتآفرین است.
مثلا وقتی یک نفر از شما نمایندهی کلاس میشود، همهی کارهایی که از همهی شما میتواند صادر شود، از آن نماینده خواسته میشود. این اجتماع نظریات، یک اعتبار میسازد. این اعتبار، وجود خارجی ندارد، ولی وجود فیالخارج، دارای اهمیت و اعتبار است. انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس و نیز انتخابات اتحادیهها و مانند آن بهعنوان شخص اعتباری است.
نکتهی بعدی اینکه چند نفر جمع شوند و تشکیل یک شرکت دهند. گاهی شرکت در شرکت هم تحقق مییابد. هیئت مؤسسی، چند نفر، مجموعهای را با عنوان دولتی، عمومی و شخصی برای افراد و صنف خاص، یا کارهای خاص جمع میکند.
شخصیت اعتباری و حقوقی و معنوی، همانند شخصیت طبیعی و فردی است و تفاوتی ندارد. شرکت حقیقی و اعتباری و شرکت عنوانی و شرکتهای دیگری که هست، با هم فرق دارد. مالکیت مشاعی، حقیقی، اعتباری، عنوانی و مانند آن با هم فرق دارد.
تا کنون فرقی بین ملکیت شخصی، مشاعی، عمومی، ذوی العقول، اشیاء و اعتباری نگذاشتیم. ملکیت در همه، ثابته است، ولی در خصوصیات، متفاوت هستند. اگر چند نفری شرکتی تاسیس کردند و اعتباری آفریدند، برای آن، تحقق در خارج است.
باید دربارهی شرکتهای هرمی، مفصل بحث کنیم. اگر بتوانیم در لفافهی ویزیتور قرار دهیم، اشکال ندارد. بر اساس کارش حقوق دارد، ولی اگر کاری انجام نداده است و هزینهای نکرده است و پا درهواست، غرری است و باطل است.