1401/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بانکداری اسلامی/عقود بانکداری اسلامی (شرکت) /امکان معاطات در شرکت
طبق روال سنوات گذشته، معمولا هر روز، حدیثی را برای تبرک میخوانیم؛ گرچه در فقه، روایات هست، ولی تأمل خاص در روایات به خصوص روایات سیر و سلوکی، برکت خاصی دارد. چون ایام متعلق به امام صادق (علیهالسلام) و پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است، فرمودهای از امام حقایق، امام صادق (علیهالسلام) بیان می کنیم؛ هرچند از ائمه دیگر (علیهمالسلام) هم نقل شده است. حضرت فرمودند: «كَانَ وَ اللَّهِ سَيِّدَ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ وَ مَا بَرَأَ اللَّهُ بَرِيَّةً خَيْراً مِنْ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآله)».[1] حضرت نفی کردند که اشرف و افضل و اکرم و اعظم از ایشان باشد. در دعا دربارهی ایشان، چنین آمده است: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي [بِالنَّجْلِ] اَلْأَعْظَمِ».[2] خداوند، خالق است و او مخلوق. از میان موجودات، انسان گل سرسبد است. از میان انسانها، رسولان الهی و از میان آنها، رسول ما اعظم و اشرف است. این حقیقت و این شخصیت و این موجود، افضل عالَمِ خلقت، زمین و زمان و همه موجودات است. در وصف ایشان باید گفت «خاتَم» و «خاتِم» است. خاتِم، پایان سلسلهی انبیای الهی است و خاتَم، برتر سلسله انبیاست. امام صادق (علیهالسلام)، نفی ابدی فرمودند که احدی از ایشان، افضل نیست. برخی کسانی که عظمت را از ایشان گرفتند و احساساتی و افراطی شوند که برخی اولیای الهی از ایشان برتر هستند، [این تفکر، صحیح نیست.] اشخاص حقیقی و حقوقی، همه بعد از ایشان هستند. از جهت زمانی بعد از رسولان دیگر آمدند، ولی در سلسلهی رُتبی، قبل از رسولان دیگر هستند. کسی که افضل است، در قلهی کمالات قرار دارد.
میتوانیم بگوییم در منارهی هستی، حضرت رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله) که صاحب مقام محمود هستند، نشستهاند و دیگران باید ایشان را ببینند و مسیر را فرا گیرند.
روزی در محضر حضرت استادم - علامه حسنزاده (قدساللهنفسهالزکیة) - صحبت سیر و سلوک شد و این سؤال مطرح شد که از کجا باید شروع کرد؟ ایشان فرمودند: «از خدا و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)». حرف هم، همین یکی است.
﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾.[3] نزد ابنعباس [یا عایشه] آمدند و گفتند که آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) را برای ما معرفی کن. «فقالت: کان خلقه القرآن».[4] از هنرهای این موجود اعظم و افضل این است که کتابش و نیز فرمودهی ایشان هم، اعظم و اشرف است و در هیچ خانهای نیست، جز اینکه کتابالله هست.
به امید روزی که همانطور که کتاب در طاقچههای ما هست، در دلهای ما هم قرار گیرد. «أَشْرَافُ أُمَّتِي حَمَلَةُ الْقُرْآنِ».[5] مراد در دست بودن نسخههای قرآن نیست، بلکه مراد، جای گرفتن قرآن در دلشان است. اگر میخواهید فاضل باشید، اقتدای فاضل به افضل است. افتادگان از راه در کتابهایشان نوشتند: «الحمدلله الذی ... و قدّم المفضول علی الأفضل».[6] و بر خلاف عقل رفتند؛ در حالی که باید گفت: «الحمد الله الذی قدّم الأفضل علی المفضول و الفاضل». برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دیدند که عدهای در مقدمهی کتاب چه مینویسند.
از امروز، آرامآرام برنامهریزی کنیم. اخلاقیات خوب و بد خود را در ستون یک دفترچه بنویسیم و خود را سالک آن قرار دهیم. یکایک خصلتهای رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله) را بنویسیم و خود را مقایسه کنیم. جز این کار، راه دیگری وجود ندارد. راه منحصر به فرد است. بحمدالله رب العالمین در ماه ربیع و آغاز سال تحصیلی هستیم. دیر نشود. هرچه دیرتر شروع کنیم، دیرتر میرسیم. جالب اینجا است که اگر در این راه قرار بگیریم، در صورتی که در مسیر تعلیم و تعلّم آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) قرار بگیریم، از این طلبهی حقیر بپذیرید که این خط تعلیم و تعلم منقطع نمیشود؛ حتی عزرائیل (علیهالسلام) هم نمیتواند آن را قطع کند. در حدود اختیارات او نیست. از عالِم حقیقی مانند امام و رسول نمیتواند قطع تعلیم و تعلم کند. روح را از بدن میتواند قطع کند، ولی از معارف، خیر. عزرائیل، قطع علاقهی روح با بدن دارد. اگر فوق بدن شدیم، هستیم که هستیم. اگر با بدن بودیم، با بدن میرویم. وجود مقدس رسول مکرم (صلیاللهعلیهوآله)، اِشراف دارند. شما هم أشراف باشید، تا إشراف داشته باشید. اگر شریف شدیم، به حالات آنها میرسیم. ﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾.[7]
روزها درسها بخوانیم و وظیفهی علمی داریم. شبها هم کتاب دفتر وجودمان را باز کنیم. در فرازی از الهینامه گفتیم: «الهی من را به هیچ کتاب دگر حواله نکن که من نفس خویش، کتاب میبینم». اگر نفس خود را کتاب دانستید، زندگیتان طور دیگری میشود. همین جملهی امام صادق (علیهالسلام) که کسی افضل از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نیست را دقت کنیم. توجه ما به قلّهی قافِ کمال باشد. در این نقطه، قلب رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) واقع شده است. آیات را برای سیر و سلوک بخوانید.
با ذکر صلوات، زیاد حشر و نشر داشته باشید. هیچ چیز، جز این نیست. شناسنامه ایشان، جز صلوات نیست. ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾.[8] خدا و فرشتگان و همگان بر ایشان درود میفرستند.
یکی از مباحث مهم، رعایت حدود بانکداری اسلامی است. در عنوان شرکت بودیم. موضوع بحث ما بانکداری بود. بر اساس عروه و تحریر پیش میرفتیم. در مسأله 7 تحریر و شرایط مشارکت بودیم.
گفتیم که مشارکت، انواعی دارد: مشارکت عنان، حُکمی و حقیقی. اقسامش را بحث کردیم.
به چند نتیجه رسیدیم:
یک. شرکت را عقد تبعی نمیدانیم، بلکه مستقل است.
دو. بر خلاف نظر برخی گفتیم که شرکت، عقد لازم است.
سه. مشارکت دارای انواعی است و اینکه برخی مزج را شرط تحقق شرکت میدانستند، ما لازم ندانستیم. مزج از نشانههای شراکت است، نه شرط لازم شرکت. اگر دو نفری قراردادی بستند و در عین یا سرمایه یا عَرَضی شریک شدند، مشارکت حاصل است.
معاطات هم ممکن است باشد و مخصوص بیع نیست. نکاح معاطاتی نیاز به بحث مفصل دارد. کلیت آن شامل نکاح میشود. باید بعدا دید دلیل خروج اختصاصی دارد، یا خیر؟ جناب شیخ انصاری، معاطات را در امور صغیره جایز و در امور خطیره، جایز نمیدانستند. فرق سبزیخریدن و خانهخریدن این است.
به نظر ما گاهی عرفیات مردم، عکس میشود. اگر عقلای قوم حتی در امور خطیره معاطات کردند. یا بعت و اشتریت را لازم نمیدانند، ولی قرارداد امضا میکنند، ملکیت حاصل میشود. زمان معصومان (علیهمالسلام) دست میدادند. این کتابت هم جانشین بعت و اشتریت است.
جناب شیخ انصاری رحمهالله، معاطات را در نکاح نپذیرفتند؛ چرا که به نظر ایشان بُضع، مهم است. شاید احترام بُضع اقتضای آن کند که معاطات در نکاح باشد.
انشاءالله در جلسهی آینده به مسئلهی 7 تحریرالوسیله میپردازیم.