1400/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسائل مستحدثه (بانکداری اسلامی)/مباحث مقدماتی بانکداری اسلامی /مبانی و اصول اقتصاد اسلامی
حدیث اخلاقی امروز، فرمایش درربار امام صادق (علیهالسلام)، به یار با وفای خودشان عبدالله است. در جلسات گذشته قسمتی از این روایت را عرض کردیم که حضرت فرمودند: «ما دوست داریم کسی را که عاقل، فهیم، فقیه، بردبار، اهل مدارا، صبور، راستگو و وفی باشد. خداوند مکارم اخلاق را به پیامبرانش اختصاص داده است. کسانی که این صفات را دارند، حمد خدا را به جا آورند و کسانی که ندارند، التجا به خدا کنند که اینها را به دست آورند».
در اول صبح برنامهای قرار دهیم و جدول و دفترچهای تهیه کنیم و یا در ذهنمان، خوبیها یادداشت شود و برایش لکالحمد و للهالحمد گفته شود و بدیها یادداشت شود و محو گردد. وقتی انسان میتواند درجات را بپیماید که درکات را محو کند. تبدیل سیئات به حسنات، همین است. اینکه در قرآن آمده است کسانی سیئات را میگذارند و حسنات را برمیدارند،[1] همینگونه است.
در ادامه روایت، جناب عبدالله سوال میکند: «قَالَ قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: هُنَّ الْوَرَعُ وَ الْقَنَاعَةُ وَ الصَّبْرُ وَ الشُّكْرُ وَ الْحِلْمُ»؛[2] پرسیدم: آن صفات، چیست؟ حضرت فرمودند: «هن الورع و القناعة و الصبر و الشکر و الحلم». اگر قرار باشد برای اخلاقمان برنامهریزی کنیم، باید این صفات را یاد بگیریم و در خود پیاده کنیم.
ورع، غیر از تقوا است. تقوا پرواپیشگی است. ورع، یعنی حتی از شبهات هم برای وارد نشدن در خطرات، جلوگیری میکند؛ مانند کسی که آنچنان در رانندگی مراقبت دارد که قبل از رسیدن به دستانداز، مراقبت می کند؛ ولی برخی موقع رسیدن به دستانداز مراقبت میکنند. ورع، مراقبتی است که محیط بر تقوا است؛ یعنی انسان از موارد حلال هم برای دوری از شبهات، پرهیز میکند، ولی اهل تقوا در حرام به قطع، پرهیز دارند.
شخصی یهودی آمد نزد خلیفه دوم، که از اخلاق رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) بگو. خلیفه دوم، او را نزد بلال فرستاد. وقتی نزد بلال رفتند، بلال گفت: برویم نزد دختر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، سؤال کنیم. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فرمودند: صبر کنید امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیایند و ایشان بگویند - این سیر و واسطهگری جالب است؛ معلوم است موضوع، مهم است - حضرت آمدند و یهودی سؤال کرد از کمالات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بگویید. حضرت فرمودند: «صف لی متاع الدنیا حتی أصف لک أخلاقه»؛ تو نعمتهای خدا را توصیف کن، تا من وصف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را بگویم. این قدر که تو دارای نعمت هستی بگو، تا من هم اخلاق رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را بگویم. وقتی یهودی اظهار ناتوانی کرد، حضرت فرمود: «عجزتَ عن وصف متاع الدنیا و شهد الله علی قلتّه حیث قال: (قل متاع الدنیا قلیل) فکیف أصف أخلاق النبی و قد شهد الله تعالی بأنه عظیم حیث قال: (و إنک لعلی خلق عظیم)».[3] الالله علی قلتّه.. حضرت فرمود:ود پیاده کنیم.حضرت گفت: نمیتوانم توصیف کنم. حضرت فرمودند: تو با وجود قلیل بودن متاع دنیا که در قرآن میفرماید: «قل متاع الدنیا قلیل». تو این قلیل را نمیتوانی وصف کنی، چگونه من اخلاق آن حضرت را وصف کنم، در حالی که خداوند فرمود: «و انک لعلی خلق عظیم». وصف اخلاق آقا رسول الله (صلیاللهعلیهوآله)، در حد اعجاز است؛ ولی این عظمت اخلاق ایشان، منافاتی با متابعت ندارد. بخوانیم و مقایسه کنیم و خود را نزدیک کنیم.
امروز 23 ربیع، سال روز ورود حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) به قم است. به یمن قدوم ایشان، حوزه علمیه قم تأسیس شد و حرم اهل بیت (علیهمالسلام) و عُشّ آلمحمد (علیهمالسلام) شد. مغتنم بدانیم. نزدیک حرم هستیم. از طرف همه سلام میدهیم. السلام علیک یا فاطمة، السلام علیک یا فاطمة، السلام علیک یا فاطمة. نکند روزی بر ما بگذرد و سلام به حضرت ندهیم؛ به خصوص ما که همجوار و هم سایه ایشان هستیم. از وجود با برکت ایشان استفاده کنیم. تمام علما به یمن برکت ایشان، متنعم هستند. شخصیتی که پدرشان امام کاظم (علیهالسلام)، در موردشان فرمودند: «فداها أبوها». این جمله برای دو شخصیت آمده است: یکی ایشان و دیگری برای حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، از زبان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله). به خدمت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) عرض میکنیم: قدوم شما بر چشمان ما و مبارک باشد، انشاءالله. انشاءالله اهل اقلام نباشیم و اهل اَقدام باشیم. اگر اهل اَقدام و قدم و سیروسلو ک بودیم، اهل اِقدام هم خواهیم بود. به تعبیر مقام معظم رهبری، برخی اِقدام به موقع دارند. این برای کسی است که اهل قلم و قدم باشد. علامه حسن زاده رحمهالله بارها میفرمودند: «سعی کنید بیان و بنان شما در اختیار جانتان باشد». اگر این گونه بودیم، اهل علم خواهیم بود.
در مباحث بانکداری اسلامی - که یک ضرورت است - در اصول اقتصاد اسلامی بودیم. گفتیم مالکیت انسان در طول مالکیت خداوند است. ﴿لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾.[4] این انسان، دارای مالکیت فردی است که چند جهت را باید تأمین کند. در اقتصاد اسلامی، صحبت سرمایه و بهرهوری و بهرهمندی است، ولی در عین حال توجه به اعتلای معرفتی انسان است. اقتصادی که در راه اعتلا نباشد، اقتصاد اسلامی نمیدانیم. ملکیت انسان و مالکیت او در مسیر مالکیت خداوند است. مرحوم طبرسی در مجمعالبیان میفرمودند: «مَلِک، سلطنت بر نفوس است و مالک، سلطنت بر اموال است».[5] مجمعالبیان را در محضر علامه حسنزاده (رحمهالله) و (قدساللهنفسه) بودیم. فرمودند: « مرحوم طبرسی، چه حرف زیبایی زده است»! نسبت بین این دو، عموم و خصوص مطلق است. در منطق و فلسفه خواندیم که عموم و خصوص مطلق، یک موجبه کلیه از جانب عام و دو موجبه جزئیه از ناحیه خاص است.
در اقتصاد اسلامی اعتلای انسان از اصولی است که باید رعایت شود.
بحث دیگری که در نظام اسلامی و اقتصاد اسلامی است، این است که باید مستقل باشد.
ما قائل به اقتصاد اسلامی هستیم، ولی بدون هیچ وابستگی. این منافات ندارد که از ابزار جدید استفاده کند. اقتصاد اسلامی، جدای از اقتصاد مبتنی بر سرمایهداری و کمونیسم است. در نظام اقتصاد اسلامی، نه ثروت زیاد برای افزایش پول، مطلوب است و نه بیثروتی و نبود مالکیت.
اصل دیگر عدالت فردی و اجتماعی است. از اهداف اقتصاد اسلامی، عدالت است. بانکداری اقتصاد اسلامی باید همراه با عدالت باشد. در تولید و توزیع ثروت باید عدالت باشد؛ هم در تولید، هم در نگهداری و توزیع سرمایه.
مطلب دیگر که در اقتصاد اسلامی قابل عنایت است این است که باید به رفاه عمومی مردم توجه خاص شود. اقتصاد اسلامی برای رفاه است. باید طوری باشد که ثروت برای همه در اقتصاد اسلامی باشد. نظام سرمایهداری ثروت را در اختیار افراد محدودی میگذارد، ولی در اقتصاد اسلامی اینطور نیست؛ گرچه از تجربه افراد استفاده میشود.
باید بالندگی و رشد هم در اقتصاد اسلامی باشد. برای استحکام بنیانهای اقتصاد اسلامی باید تلاش کرد. هدف اقتصاد اسلامی، کمال مطلوب است.
اقتصاد اسلامی باید در خدمت سیر و سلوکش باشد. نظامات اسلامی، جدا از نظام اقتصادی نیست و با نظامهای اعتقادی، سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و فردی مرتبط است. سررشته این نظامات را سیر إلیالله میدانیم.
این آیه، نماد اقتصاد اسلامی است: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاَتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾.[6]
این آیه، تابلوی اقتصاد اسلامی است. جعل اقتصاد برای تزکیه افراد است. اگر نظام بانکی نقطه مقابل را گفت، بیفایده است.
خدا هم جان و هم مال را میخرد و میفرماید: ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ﴾.[7]
اسلام متوسل به زور نمیشود. همه متصل به این است که باید اخلاق و عقاید جامعه بالا بیاید، تا اهل باور بشوند. ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ﴾،[8] نخواهند بود. برخی از مفسرین فرمودند: «این واو برایش خیلیها شمشیر کشیدند. عدهای میخواستند واو را بردراند که صفت نصاری، یا یهود باشد. قرّاء، شمشیر به دست آمدند که باید واو سر جای خود باشد».[9] همان طور که امامت را تبدیل به خلافت کردند، خلافت را خواستند تبدیل به سلطنت کنند.
اقتصاد اسلامی در مسیر حضرت حق است. انشاءالله روایات را خواهیم گفت که چقدر روایت، در مورد مباحث اقتصادی داریم. در مقابل کتب عبادی ما، روایات معاملات اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. باید طوری باشد که هرچه هست، در مسیر حضرت حق نهادینه شود. خداوند در سوره مبارکه تکاثر میفرماید: ﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ﴾،[10] ﴿حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ﴾.[11] این کثرت تکاثری و انباشته شدن مطلوب نیست که غفلت برای انسان بیاورد. ثروت اندوزی جایز نیست. ﴿... وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾.[12]