1402/12/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرح اسماءالله/شرح اسماء الهی در دعای جوشن کبیر /اقسام اُنس برای انسان – اُمّ و مادر، اساس اُنس با نفس
خدا را شاکریم که به ما توفیق داد در این جمع خانوادگی، آن هم در شبهای ماه مبارک رمضان، بهترین موضوع را مورد گفتمان قرار دهیم؛ یعنی اسماء الهی. انشاءالله گفت و شنودمان در محضر اولیای الهی، ذخیرهی حالات عوالم دیگر ما شود. این دنیا، شروع عوالم ماست. ما هستیم که هستیم.
بارها در داخل و خارج از کشور به اطلاع ما رساندند که این مباحث، کاربرد زندگی آنها است. ربّ اَنعَمتَ فَزِد.
گفتیم بهترین موضوع علوم و معارف، اسمای الهی است.
اولا ما نظریهمان این است که تمام علوم، اسلامی است؛ چرا که مبدأ علوم، حضرت امینالله و حضرت جبرائیل (علیهالسلام) است. رساندن علوم به انبیای الهی، به عهدهی ایشان است و انبیای الهی، مرکز ثقل ورود تمام علوم هستند. «العِلمُ نُقطَةٌ کَثَّرَها الجاهِلونَ».[1] عالم غیر اسلامی داریم؛ ولی علم غیر اسلامی نداریم. هر کس در هر کجا از علمی حرف بزند، به مبدأ و معاد منتهی میشود.
اشرفیت علوم به چیست؟ اشرفیت علوم به موضوع علوم است. موضوع علم به آن شرافت میدهد؛ چنان که نسبت به رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میگوییم: اکرم الانبیاء و اشرف آنها. را در شب مبعث میخوانیم: «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي اَلْأَعْظَم».[2] اشرف علوم هم داریم. علم اشرف، آن است که موضوعش، حضرت حق باشد. شریفترین علوم، علمی است که راجع به حضرت حق حرف بزند. در میان علوم، علم عرفان و معرفت را چون موضوعش باریتعالی است، جزو اشرف علوم است. اشرف علوم، آن است که راجع به اسماء الله بحث میکند. هیچ علمی، بالاتر از علم معرفت به اسماء نیست. ما الآن در قلهی علوم اسلامی نشستهایم و بهترین موضوعات را راجع به خدا و اسماء او بررسی میکنیم. انسان موفق را انسانی میدانیم که توفیقش به اسماء الله باشد. در جلسهی آغازین بحث، عرض میکنم که ارتباطتان را با اسماء تنگاتنگ کنید.
آیات سورهی اعراف را خواندند. ﴿وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى﴾.[3] این، اوج اسماء الهی است. تمام علوم دیگر را محتاج به علم شریف و اشرف میدانیم که عرفان است. معرفت ما از خودمان شروع میشود. ما سه اُنس مهم داریم: اُنس با خدا، اُنس با خودمان و اُنس با دیگران. محور این اُنس، خود انسان است. انسان را به خاطر اُنس او، انسان میگویند. انسان، موجودی مدنیٌّ بالطبع [اجتماعی] است. حضرت استادم حضرت علامه حسن زاده (قدساللهنفسهالزکیة) - جانم به قربانش – فرمودند: «مدنی بودن انسان از خودش شروع میشود». انسان، اجتماعی و پیوسته است؛ نه گسسته. باید پیوستگیاش را حفظ کند.
اولین پیوستگی، پیوست با نفس است. «مَعرِفَةُ النَّفسِ أَنفَعُ المَعارِفِ».[4] اسمای الهی، نقطهی ارتباط و دایرهی ارتباط تمامی اُنسهایی است که انسان میخواهد در دنیا و آخرت داشته باشد. اُنس، تنها اینجا نیست. اینجا آغاز اُنس است؛ پایانش اینجا نیست. عالَم، کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است؛ نه اینکه اول و آخر ندارد. ما در متوسط عالم هستیم. در زمان و مکانی زندگی میکنیم که امت وسط است. انسان در توسط عالم زندگی میکند و باید قدر خود را بداند. اُنس هر کسی به وِفق وجودی خودش است. خانمهای محترم تشریف دارند. اولین اُنسی که شروع میشود، اُنس با نفس نفیسی است که جدای از خودش نیست.
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ﴾.[5] این نفس واحده، چیز عجیبی است! نفس واحده، بعد از انس انسان با خودش به این نتیجه میرسد که قابلیت دارد. فاعل و قابل واحد است. فاعلیتی که میخواهد فعلیت را ایجاد کند، باید نفس قابلی باشد. هیچ فاعلی، بی قابل نمیشود. این قابل در اختیار من و شماست.
با کمال صراحت عرض میکنم: اُمّ و مادر که اساس فرزند است و نظام ملک و ملکوت به مادر بر میگردد، حامل این قابلیت است. هرچه که هست، در دایرهی اسماء است. هر اسمی که میخواهد تشخص یابد، به اُنس است. و ما سه اُنس داریم که محورش، اُنس با خود است. اُمّ و اساس و بنیهی این اُنس، مادر است. تمام من و شما که اینجا هستیم و هر کسی که صدای ما را در ملک و ملکوت میشنوند، بی اُمّ نیستند.
محور اسمای الهی، نفسی است که قابلیت دارد و این قابلیت، داد اوست، و داد او به قابلیت اوست. اینجا جای بدهبستان است. اگر نفسمان وسیع شود، قابلیت عنایات باریتعالی را پیدا میکنیم. و اگر قابلیت یافتیم، دوباره نفس بسط مییابد.
هر کسی مهمان سفرهی خود است. هیچ کس در این عالم، مزاحم دیگری نیست. تزاحم خیالات است. تصادم، کار شیطان است. هیچ کس در این عالم، جای دیگری ننشسته است؛ بلکه جای خود است. اگر خیال مزاحمت میشود، توهم است. روح حضرت امام (رحمهالله) شاد باشد؛ ایشان فرمودند: «اگر تمام انبیای الهی جمع شوند، هیچ یک تزاحم ندارند»؛[6] چرا که هدفشان یکی است.
در جمع ما نونهالان و چشم و چراغ ما هستند که انشاءالله بهترین پدران و مادران باشند. بهترین اُنس انسان در این مرحلهی تربیتی، اُنس اسمی است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «فَحَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوالِدِ انْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ»؛[7] حق فرزند بر والد این است که اسم زیبا برای او انتخاب کند. ظرفیت بچه را ببیند و فاعلیت باریتعالی را ببیند و طبق آن ظرفیت وجودیاش، برای بچه اسم انتخاب کند. تمام کسانی که اسم انتخاب میکنند، اسیر تعینات و مناسب خودشان هستند. رضوان الهی بر تمام پدر و مادرانی که اسمهای زیبا برای بچهها انتخاب کردند. فردای قیامت، ظهور دعوت و دعا و خواندن همهی بچهها است، به اسامیای که برای آنها انتخاب کردند. سرفرازی یا سرافندگی دارد. اسم، تشخص مییابد. مادر و پدر، بچه را با اسم میپرورانند.
جوانی ازدواج کرده بود، محضر امام صادق (علیهالسلام) آمد. گفت: «مرا نصیحت کنید، تازه تشکیل زندگی دادم». امام صادق (علیهالسلام) به این جوان نگفتند مراقب خودت باش. فرمودند: «سلام مرا به همسرت برسان و بگو مراقب نیّتش باشد». نیت، یعنی رابطهی بین انسان و خدا. واجب تقربی و تعبدی، میان واجبات حرف اول را میزند. کاری که انجام میدهیم، برای خدا باشد. اگر نماز میخوانم، قربة الی الله باشد. وقتی که شما الله اکبر میگویید، یعنی تمام اسماء در یک اسم بزرگ فانی شده است. حضرت امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «همسرت، مواظب نیتش باشد». نیت مادران و پدران گذشته، تعین یافت، تا من و شما را در این محافل ذکری نشانده است. انشاءالله نیت خود را در اسماء خوب خودمان و فرزندانمان ببینیم.
در جوار حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نشستیم و در مؤسسهی باران حکمت هستیم. بالاترین باران حکمت، اسماء الهی است. ﴿وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾.[8] حکمت، غیر از علم است. جامع علم و عمل است. اگر اندیشهای اجرایی شود، حکمت است. به هر طبیبی، حکیم نمیگویند؛ بلکه به طبیبی گویند که دارویش شفابخش باشد.
در محضر علامهی ذوفنون حسنزاده آملی (رحمهالله)، کتاب «شفا» میخواندیم، فرمودند: «اگر نسخهای به شفا رسید، آن طبیب، حکیم است». قرآن، دارو نیست؛ شفا است. اسمای الهی، دارو نیست؛ بالاتر است. درمان نیست؛ بالاتر است و صاحب درمان است؛ یعنی شفا است.
حرف مهمتر اینکه هر کسی که رابطهاش با اسماء بیشتر و قویتر شود، باید اسماء را بیشتر بخواند و بداند و بفهمد و برسد (هر یک [از خواندن، دانستن، فهمیدن و رسیدن،] منزلی از منازل سیروسلوک است). تا به جایی میرسد که انسش بیشتر میشود. ﴿وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا﴾.[9] دعا، خواستهی درونی انسان است، نه خواستهی زبانی ما. اگر گفتار و رفتار ما یکی شد، مؤمن در دعا میشویم. برخی فلان دعا را میخوانند، ولی چون باطن آنها با دعا همراه نیست، اجابت ندارد. تمام دعاها اجابت دارد.
به منِ طلبهی حقیر فقیر مستند کنید که گفت نظام ارتباطی عالم به دعا است و دعا بالا میرود و دعا بیاجابت نیست. ﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ﴾.[10] تنها همین آیه را در قرآن داریم که چندین بار خدا فرمود: عبادی، عنی، فإنی، دعانِ... بارها فرمود من. خوانندهی خودم و خواهان خودم را اجابت میکنم؛ وقتی که او بخواهد. تا دل ما شوریده نشود، شکسته نمیشود و مطلع اسماء الهی قرار نمیگیرد.
راهکار:
در انکسار بکوشید. انکسار، انکسار. کسی محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آمد و گفت: «شما قرآن آوردید. امید عالم و آدم هستید. خدا کجاست»؟ حضرت فرمودند: «خدا جا ندارد، همه جا هست؛ ولی اگر دنبال جا بودی، عند المنکسرة قلوبهم».[11] من در دل شکستهام.
«بکن معاملهای وین دل شکسته بخرکه با شکستگی ارزد به صد هزار درست»[12]
در انکسار بکوشید. اگر از من طلبه بپرسید که مظهر انکسار در نظام خلق عالم و خالقیت و مخلوقیت کیست؟ من عرض میکنم مادر را دریابید. طبقهی زن را دریابید. ای همهی کسانی که بارها از نقاط مختلف عالم سؤال میکنند که چه کنیم آدم شویم؟ اگر میخواهید آدم شوید، ارتباطتان را با اسمای الهی بیشتر کنید. با مظهر رحمانیت خدا روی زمین که ﴿الرَّحْمَنُ﴾،[13] ﴿عَلَّمَ الْقُرْآنَ﴾،[14] ارتباطتان را با مادر بیشتر کنید. خدا اسماء را بیشتر به کسی میدهد که مؤدب به آداب الهی باشد و مراقب مادر باشد.
حال که صحبت به اینجا رسید، شام جمعه و ماه مبارک رمضان است و یاد مادر کنیم. ام الأئمه و ام ابیها حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) است. هم مادر پدر است و هم مادر فرزند. تنها شخصیتی است که دو نسبت مادری دارد. دیگران اگر مادر فرزند هستند، ایشان، مادر پدر نیز هست و خصلت خاص ایشان است. کسی که این دو نسبت مادری را داشته باشد، مظهر رحمت رحمانی است و مظهر رحمت رحیمی است. شبهای آینده به معنای رحمن و رحیم خواهیم رسید.
یا سیدة نساء العالمین. هر کجا سیدهای باشد، ایشان سیدهی سادات است. هر کس معصومتر است، مظلومتر است. ما اضطرار داریم و دنبال کسی هستیم که حقیقت عصمت باشد و حرفش با نظام هستی و خداوند، هماهنگ باشد. از شما بالاتر پیدا نکردیم. از این جمع خودمانی و از جوار حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) میگوییم: فاطمه جان، نظری کنید. چند جملهای از وصیت شما را بخوانیم. وصیت شهدا و علما و بزرگان را بخوانید.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را صدا زدند. موقعی بود که بچهها داخل خانه نباشند. گاهی زن و شوهر باید حرفهایی بزنند که دل بچهها آزرده نشود. «فَنَظَرَت إلیه»؛ نگاهی به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کردند. فرمودند: علی جان! شما همسر من هستید. آیا از من راضی هستید؟ «فَبَکَی بُکاءً شَدیداً». امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را گریه گرفت. فرمودند: «فاطمه جان! شما از من چیزی نخواستی؛ چرا راضی نباشم». حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)، شروع به عذرخواهی کردند. بعد فرمودند: علیجان! خواستهای دارم؛ «فَغَسِّلنِی وَ دَفِّنِّی بِاللَّیلِ وَ لا تُعلِم أَحَدا!»؛[15] مرا شبانه دفن و کفن کن، آمدند حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را غسل و کفن کردند و بعد به فرزندان فرمودند: «یا حسن و حسین و زینب هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِن أُمِّکُم»؛[16] بیایید با مادرتان وداع کنید.
صلی الله علیک یا فاطمة.