درس اخلاق استاد هادی عباسی‌خراسانی

1403/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: دعا/شرط استجابت دعا /رعایت آداب ظاهری دعا، شرط استجابت دعا

 

1- بحث اخلاقی (دعا)

1.1- استجابت دعا در صورت رعایت آداب ظاهری دعا

اولین جلسه‌ی درس فقه بعد از تعطیلات تابستان و تعطیلات رخ داده است. از این تعطیلی به خاطر بیماری عذرخواهیم. خدا را شاکریم که به فضل و رحمتش بر همه‌ی ما تفضل کرد و ما را در محضر فقه آل محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) قرار داد. ﴿لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ﴾؛[1] شکر، باعث زیادی نعمت است. «اللهم اجعلنا من المصلین الشاکرین». طبق سیره‌ی همه‌ ساله، در آغاز درس فقه، یک حدیث اخلاقی و سلوکی مطرح می‌کردیم. حدیث امروز در محضر شکافنده و حقیقت علم، حضرت باقر العلوم (علیه‌السلام) هستیم. از کتاب «عُدّة الداعی» ابن فهد حلی غفلت نکنید که کتاب سیروسلوکی است. قسمت‌هایی از این کتاب را با اشراف قدوة السالکین، حضرت علامه حسن‌زاده (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیة) در محضرشان بودیم. امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرمایند:«مَا بَسَطَ عَبْدٌ يَدَيْهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا وَ اسْتَحیَى اللَّهُ أَنْ يَرُدَّهَا صِفْراً حَتَّى يَجْعَلَ فِيهَا مِنْ فَضْلِهِ وَ رَحْمَتِهِ مَا يَشَاءُ».[2]

1.2- قرآن، آیات نزولی و دعا، آیات صعودی

حدیث عجیبی است. در تفسیر گفتیم که خداوند، آیات نازل می‌کند و آیات، تحویل می‌گیرد. هستی انسان در این دو کلمه است. آیات آمده و آیات برمی‌گردد. انسان سالک در بین آیات نزولی و صعودی است. در این مسیر باید بکوشد که از مسیر خارج نشود. برای همین آنچه ما را در سیر آیات صعودی کمک می‌کند، دعا است. قرآن، آیات نازله است و دعا، آیات صاعده است. این صعود، نیاز به ترسیم و تصویر دارد. دیدید بچه‌ها نقاشی می‌کنند و درون خود را متجلی می‌کنند؟ روان‌شناسان می‌گویند که یکی از راه‌های شناخت استعداد بچه‌ها نقاشی است. ما در حال صورت‌سازی بدن اخروی‌مان هستیم. ما در سیر و سلوک‌مان در قوس نزول آیات آمده است و در قوس صعود که آیات می‌خواهد برگردد، نیاز به واسطه داریم. واسطه‌ی ما، ذکر و دعا است. ترسیم ما، دو دست دراز است.

1.3- فرازهایی از «الهی‌نامه»

«الهی دست درازم». «ما بسط عبد یده الی الله»؛ هیچ بنده‌ای دستش را به سوی خدا در حال قنوت باز نمی‌کند، الا اینکه خدا حیا می‌کند که او را صفر برگرداند. صفر، هیچ است. «صفر الکف»، یعنی در دستش هیچ نیست.

«الهی سبک آمده‌ام؛ سنگینم باز گردان». در دست‌مان هیچ نیست. «الهی سنگین آمده‌ام؛ سبکم بازگردان». یعنی بار گناه. «حال که آمده‌ام بازم مگردان؛ بگذار بمانم بی گناه؛ یا اوّاه».

1.4- فضل و رحمت الهی، نتیجه‌ی قنوت و دعا با دست خالی

تنها جایی که در نماز می‌توان با زبان مادری صحبت کرد، قنوت است. باقی نماز عربی است. هر کس هر زبانی دارد. برای اینکه قنوت، ترسیم حالات انسان است. خداوند این پیام را به او می‌دهد و حیا می‌کند که دستی که خالی آمده است، خالی بر گردد. دستان ما گرچه خالی است، ولی بحمدالله پر است. به لحاظ ظاهر خالی است؛ ولی در باطن پر است. خداوند در این دست خالی، دو نعمت را می‌گذارد؛ یکی فضل و دیگری رحمت. عنایت دارید در فروق اللغة، اگر فضل و رحمت جدا بیاید، هر یک بر دیگری اطلاق می‌شود؛ ولی اگر با هم بیاید، متفاوت است. «اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا».

﴿ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾؛[3] انسان، مفضول است که فاضل است. مرحوم واقع شده است که راحم است. اینجاست که انسان از فضل و رحمت الهی استفاده می‌کند.

1.5- شکر، مقدمه‌ی فضل الهی

اهل شب و سحر باشیم. سحر و شب‌مان را با قنوت و دعای‌مان استمرار بدهیم. دست‌مان را سمت باری‌تعالی دراز کنیم و تفضلات خاص‌مان را از باری‌تعالی دریافت کنیم. تنها چیزی که گُل می‌کند و باعث جلای فضل الهی می‌شود، شکر است. «الحمد لله الذی جعلنا من الشاکرین».

1.6- نقمت ظاهری و نعمت باطنی

گاهی انسان دچار بیماری می‌شود و گمان می‌کند که بیماری، زحمت است؛ در حالی که باطن نقمت، نعمت و تفضل است. «الهی گمان می‌کردم نقمت بود؛ اما نعمت بود؛ رب انعمت فزد». بعضی مشکلات اجتماعی و سیاسی و فردی برای این است که انسان در محضر تفضل الهی است. «البَلاء للوَلاء»؛ وَلاء است که بلا می‌آورد و بلا، ولاء می‌آورد.

کرم بین و لطف خداوندگارگنه بنده کرده است و او شرمسار[4]

1.7- توصیه‌هایی برای پیروزی مردم لبنان و غزه

نفس خود را مدیریت کنید و در حال قنوت باشید. در حال قنوت، قرآن بخوانید. دعاهای صحیفه‌ی سجادیه را بخوانید. عزیزان! غزه تحت ظلم یهود قرار گرفته‌اند؛ با قنوت، برای پیروزی رزمندگان دعا داشته باشید. دعای هفتم صحیفه، سوره‌ی فتح و نصر را بخوانید و تا می‌توانید صلوات بفرستید، تا امت اسلامی از حوادث نجات یابد.

 


[1] سوره ابراهیم، آيه 7.
[2] من لا يحضره الفقيه، الشيخ الصدوق، ج1، ص325.
[3] سوره جمعه، آيه 4.
[4] سعدی گلستان/دیباچه.